به وبلاگ بزرگ ترین سایت بیگرافی خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
زندگی نامه ی شاعران
زندگی نامه نیمایوشیج
زندگی نامه سعدی
زندگی نامه حافظ
زندگی نامه ی فردوسی
زندگی نامه خواجوکرمانی
زندگی نامه شهریار
زندگی نامه هاتف اصفهانی
زندگی نامه کلیم کاشانی
زندگی نامه آذربیگدلی
زندگی نامه محتشم کاشانی
زندگی نامه جلال آل احمد
زندگی نامه عبیدزاکانی
زندگی نامه فرخی سیستانی
زندگی نامه منوچهری دامغانی
زندگی نامه عاشق اصفهانی
زندگی نامه میرزانصیراصفهانی
زندگی نامه سهراب سپهری
زندگی نامه رودکی
زندگی نامه محتشم کاشانی
زندگی نامه رهی معیری
زندگی نامه رحیم معینی
زندگی نامه علی اکبردهخدا
زندگی نامه خسرو گلسرخی
زندگی نامه میرزاده عشقی
زندگی نامه صائب تبریزی
زندگی نامه فایز دشتستانی
زندگی نامه ناصر خسرو قبادیانی
زندگی نامه عطار
زندگی نامه وحشی بافقی
زندگی نامه پروین اعتصامی
بیگرافی خوانندگان
بیگرافی معین
بیگرافی سیاوش قمیشی
بیگرافی محسن یگانه
بیگرافی سعیدشایسته
بیگرافی محسن چاوشی
بیگرافی محسن لرستانی
بیگرافی حمیدعسکری
بیگرافی محمدعلیزاده
بیگرافی علیرضا روزگار
بیگرافی علی عبدلمالکی
بیگرافی مجید خراطها
اضافات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 27
بازدید ماه : 87
بازدید کل : 42085
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

تبلیغات

زندگی نامه فایزدشتستانی

با سلام خدمت تمامی دوستان گلم

بنابه درخواست یکی از عزیزان خلاصه ای از زندگی نامه فایز دشتستانی رو واستون میذارم امیدوارم که خوشتون بیاد. برای راهنمایی بیشتر باید اضافه کنم که این محل ها که نام برده شده در استان بوشهر می باشد.

 

فایز دشتستانی

زایر محمدعلی متخلص به (( فایز )) و مشهور به (( فایز دشتستانی )) از شاعران دوبیتی سرای بزرگ ایران است. اصل وی از دشتی  می باشد و چون در طول تاریخ بلوک دشتی و مرکز آن خورموج یکی از بلوکات و مناطق دشتستان بزرگ محسوب می گردیده است لذا به همین مناسبت در تاریخ ادبیات ایران این شاعر به فایز دشتستانی شهرت یافته است.

از زندگی اولیه فایز ما را چندان اطلاع دقیقی نیست و آنچه که در زمینه تاریخ و محل تولد و زندگیش به دست آمده در میان و صاحبان تراجم اختلاف است. بعضی سال تولد او را 1250 هجری قمری برابر با 1290 هجری خورشیدی و محل تولدش را قریه  (( کُردُوان )) از قراء دشتی دانسته اند. بعضی دیگر زادگاهش را بندر (( دیر )) ذکر نموده اند. و پاره ای تاریخ تولد او را به سال 1252 یا 1253 هجری قمری و محل تولدش را قریه (( زیارت )) می دانند. با این همه معلوم و مسلم گردیده که مسقط الراس او روستای (( کُردُوان)) از ولایت (( شُنبه)) در بلوک دشتی است. گویا در کودکی پدر را از دست داده و تحت سرپرستی مادر قرار می گیرد.

او دوره کودکی را در زادگاهش گذرانید و در نوجوانی به تحصیل خواندن و نوشتن در مکتب خانه پرداخت.

فایز مردی متوسط القامه با چهره ای گندم گون بود، گویند مدتی از عمر خود را به شبانی گذرانید و زندگی ساده و بی ریای روستایی داشت، در عین حال مردی خوش مشرب و بذله گو نیز بود و چون از صدایی خوش و گیرا برخوردار بود دوبیتی هایی را که می سرود با آوای غم انگیز دشتستانی (شَروه) بر زبان زمزمه می کرد. در بیان شرح حال وی عوام زندگی افسانه آمیزی به او نسبت داده و با استناد به بعضی از دوبیتی هایش او را موجودی افسانه ای یعنی حور و پری (پریزاد) مرتبط دانسته وی را در ردیف عشاق معروف قلمداد کرده اند.

بگو تا دلبر((حورم)) بیاید          سفید و نازک و بورم بیاید

دمی که میرود تابوت فایز          بگو تا بر لب گورم بیاید

***

پری پیکر بت عیسی پرستم         به یک نظاره دل بردی زدستم

پری برگرد و با من آشنا شو      که من دین مسلمانی شکستم

گویند فایز در زمان میرزا علی اکبر خان و پدر میرزا محمد خان غضنفرالسلطنه سفری به برازجان کرد و مدت کوتاهی مهمان ضابط برازجان بود و از طرف او مورد توجه و محبت قرار گرفت. وی معاصر محمد خان دشتی بود.

بیشتر سروده های فایز در قالب دوبیتی است و شاعر تخلص خود را در آخردوبیتی هایش آورده است و این از ویژگی های شعر فایز می باشد در حالی که شاعران قبل و بعد از او نام و تخلص خود را اغلب در غزل و قصیده آن هم در مقطع غزل جایز دانسته اند.

فایز را در واقع شاعری با احساس و متعلق به عوام باید دانست او در حقیقت بنیانگذار شعر فولکوریک و ادبیات عامیانه و بومی است و در این خصوص سرمشق دیگر شعرای دوبیتی سرای جنوب ایران بخصوص دوبیتی سرایان مناطق دشتی، دشتستان و تنگستان بوده است به طوری که شاعران دوبیتی سرای بعد از او از این شاعر تأثیر پذیرفته و بسیاری از مضامین شعری را از او تقلید کرده اند.

در مورد طول عمر، تاریخ وفات و محل فوت فایز اخبار مختلفی وجود دارد. بعضی مدت عمر او را هفتاد و بعضی دیگر هشتاد سال گفته اند همچنین تاریخ فوت او را بعضی سال 1330 هجری قمری در قریه بردخون و بعضی در سال 1333 هجری قمری در خورموج و پاره ای نیز محل فوتش را قریه زیارت یاد کرده اند.

برگرفته از کتاب دشتستان در گذر تاریخ نوشته شده توسط محمد جواد فخرایی

 

دوستان گلم امیدوارم با این شاعر دیرینه و شاید گمنام کشورمون بیشتر آشنا شده باشید.

موفق باشید

یا حق

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:16 | |
زندگی نامه صائب تبریزی
 

ميرزا محمد علي، متخلص به صائب، از معروفترين شاعران عهد صفويه است. تاريخ تولدش معلوم نيست، و محل تولد او را بعضي در تبريز و بسياري در اصفهان دانسته‏اند؛ اما خاندان او مسلماً تبريزي بوده‏اند.

پدرش از بازرگانان اصفهان بود و خود يا پدرش به دستور شاه عباس اول صفوي با جمعي از تجار و مردم ثروتمند و متشخص از تبريز كوچ كرد و در محله عباس آباد اصفهان ساكن شد. عموي صائب، شمس الدين تبريزي شيرين قلم، مشهور به شمس ثاني، از استادان خط بود.

صائب در سال 1034 هـ . ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و كابل رفت. حكمران كابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان، كه خود شاعر و اديب بود، مقدم صائب را گرامي داشت. ظفرخان پس از مدتي به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دكن شد و صائب را نيز با خود همراه بود. شاه جهان، صائب را مورد عنايت قرار داد و به او لقب مستعدخان داد

(برخي بر اين باورند كه اين لقب را درويشي به او داده است).

در سال 1039 هـ.ق كه صائب و ظفرخان در ركاب شاه جهان در برهانپور بودند، خبر رسيد كه پدر صائب از ايران به اكبرآباد هندوستان آمده است و مي‏خواهد او را با خود به ايران ببرد. صائب از ظفرخان و پدر او، خواجه ابوالحسن تربتي اجازه بازگشت خواست، اما حصول اين رخصت تا دو سال طول كشيد. در سال 1042 هـ.ق، كه حكومت كشمير به ظفرخان (به نيابت از پدرش) واگذار شد، صائب نيز به آن جا رفت، و از آن جا هم به اتفاق پدر عازم ايران شد. پس از بازگشت به ايران، در اصفهان اقامت گزيد و فقط گاهي به شهرهايي از قبيل قزوين، اردبيل، تبريز و يزد سفر كرد. صائب در ايران شهرت فراوان يافت و شاه عباس دوم صفوي او را به لقب ملك الشعرايي مفتخر ساخت.

وفات صائب در اصفهان اتفاق افتاد. سن او به هنگام وفات از 65 تا 71 گفته‏اند. آرامگاه او در اصفهان و در محلي است كه در زمان حياتش معروف به تكيه ميرزا صائب بود. تعداد اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بيست هزار و سيصد هزار بيت و بالاتر نيز گفته‏اند.

ديوان او مكرر در ايران و هندوستان چاپ شده است. صائب خط را خوش مي‏نوشت و به تركي نيز شعر مي‏سرود.



پس از قرن پنجم هجري، زبان شعر فارسي به همت شاعران عارفي نظير، سنايي، نظامي، مولانا، سعدي و حافظ در سبكي ويژه كه بعدها سبك عراقي ناميدندش، استحاله شد. پيش از ظهور اين بزرگان، شعر فارسي مبتني بر دريافتهاي حسي و بدوي از هستي بود.

حماسه و قصيده غالبترين انواع ادبي و در مرحله‏اي پس از اين دو، غزل عرصه بيان احساسات و عواطف شاعران موسوم به سبك خراساني محسوب مي‏شد.

سبك خراساني بر عناصري چون فخامت زبان و تصاوير شفاف و محسوس همراه با حس عاطفي غليظ بنياد گرفته بود.

جهان بيني اكثر شاعران اين دوره (به استثناي يكي دو تن) بيش از آن كه افلاكي و حقيقي باشد، مجازي و دنيوي بود. شعر فارسي با گذر از سبك خراساني و حضور و ظهور خلاق شاعراني عارف در آن، زيبايي سرشار و متعالي و ظريفي عظيم و غني و وجوهي چندگانه پيدا كرد و انديشه عرفاني غالبترين صبغه دروني آن شد.

هر كدام از بزرگان اين سبك همچون قله‏هاي تسخير ناپذيري شدند كه با گذشت ساليان دراز، هنوز سايه سنگينشان بر شعر و ادب فارسي گسترده است.

در اين سبك، برخلاف جهان حسي و ملموس سبك خراساني، شعر پاي در وادي مفاهيم انتزاعي گذاشت. به گونه‏اي كه شاعران بزرگ، متفكران بزرگي نيز بودند.

در همين دوران بود كه غزل فارسي با دستكار بزرگاني چون خافظ و سعدي به اوج حقيقي خويش نزديك شد.

پس از قرن هشتم هجري اغلب شاعران، جز حفظ سنت و حركت در حد و حدود و حاشيه آثار گذشتگان گامي فراپيش ننهادند. از قرن نهم به بعد، گروهي از شاعران ـ در جستجوي راهي تازه ـ كوشيدند تا شعر خود را از تقليد و تكرار رهايي بخشند.

كوششهاي اين گروه در بيان صميمانه و صادقانه حس و حال دروني و زباني سهل و ساده و دور از تكلف و مناظره عاشق و معشوق خلاصه شد.

از شاعران اين گروه كه در تذكره‏ها با عنوان شاعران «وقوعي» و يا مكتب وقوع نام برده مي‏شوند، كساني همچون بابافغاني، وحشي بافقي، اهلي و هلالي از بقيه معروفند.

آثار شاعران مكتب وقوع اگر چه در كنار آثار ديگر سبكها اهميتي درخور پيدا نكرد، اما همچون پل ارتباطي بين سبك عراقي و سبك هندي زمينه‏اي براي پيدايش «طرز نو» بود. مرور اين دو بيت از وقوعي تبريزي (از شاعران سبك وقوع) خالي از فايده نيست:

زينسان كه عشق در دلم امروز خانه ساخت

مي‏بايدم به درد دل جاودانه ساخت

چون مرغ زخم خورده برون شد ز سينه دل

آن بال و پر شكسته كجا آشيانه ساخت؟



از آغاز قرن دهم هجري تا ميانه قرن دوازدهم هجري، شعر فارسي رنگ و بويي ديگر به خود گرفت و شاعران معيارهاي زيبا شناختي جديدي را مبناي آفرينش آثار خود كردند و به كسب تجربه‏هايي تازه پرداختند كه بعدها اين «طرز نو» به سبك هندي معروف شد.

از مهمترين علل نامگذاري اين شيوه به سبك هندي، مهاجرت بسياري از اين شاعران به سرزمين اسرار آميز هند بود. محققان دلايل بسياري بر علت مهاجرت شاعران ايراني به هند، ذكر كرده‏اند؛ از جمله استاد گلچين معاني مهمترين اين عوامل را در «خروج شاه اسماعيل اول، سختگيريهاي شاه تهماسب، فتور ارباب مناصب در زمان شاه اسماعيل دوم، قتل عام شاهزادگان كه مروج و مربي شاعران بودند، فتنه‏هاي پياپي ازبكان، ... دعوت شاهان هند از ايشان، همراهي سفيران ايران، رنجش و ناخرسندي... آزردگي از خويشان يا همشهريان، درويشي و قلندري، پيوستن به آشنايان و بستگان خود كه در آن سامان مقام و منصبي داشته‏اند، سفارت، تجارت، سياحت. عياشي و خوشگذراني، ناسازگاري روزگار، پيدا كردن كار، راه يافتن به دربار هند و ...» مي‏داند.

در هر صورت، زبان فارسي كه سالها پيشتر از ورود اين شاعران به هند در آن ديار گسترش يافته بود، با حضور اين طوطيان شكرشكن، جاني دوباره و رونقي بسزا گرفت. بسياري از حكام و پادشاهان هند از علاقمندان شعر و ادب پارسي به شمار مي‏رفتند. حمايت اين پادشاهان از شاعران فارسي زبان و تأثير محيط و فرهنگ بومي هند، بر ذهن و ذوق اغلب آنان تأثيراتي خاص به جاي گذاشت.

زادگاه «طرز نو» ايران بود؛ اما اين شيوه در هند رشد و نمو كرد و شكل كمال يافته خود را بازيافت.

شاعران بزرگي همچون صائب، كليم، طالب، عرفي و ... از مهاجريني بودند كه به طور مستقيم و از نزديك، محيط و فرهنگ هندي را آزمودند و تجربه كردند.

علاوه بر اينان بزرگاني چون بيدل دهلوي، غني كشميري و غالب دهلوي، شاعراني هندي الاصل فارسي زباني بودند كه در دوره متأخر اين سبك ظهور كردند و نگاهي سبگ شناسانه به آثارشان حكايت از چيرگي مفرط ذوق و فرهنگ هندي بر آثارشان نسبت به شاعران گروه اول دارد.



هر شاعر در افق خاصي از هستي قادر به كشف و دريافت لحظات و حالات شاعرانه زندگي است. سبك و شيوه هر شاعري در سرودن شعر نيز، شيوه‏اي منحصر و يگانه است؛ چرا كه آفاق درك و دريافتهاي شهودي و كشفي شاعران با يكديگر متفاوت است.

از طرفي به دليل آن كه همواره گروهي از شاعران در يك دوره معين تاريخي و در يك جامعه زندگي مي‏كنند و تحت تأثير عوامل مشترك همچون روح حاكم بر انديشه‏هاي رايج در آن زمان و مسائل اجتماعي و... قرار مي‏گيرند، زبان شعر يك دوره، صاحب ويژگيها و مؤلفه‏هايي مي‏شود كه در آثار شاعران آن عهد مشترك است.

معمولاً اين ويژگيها و مؤلفه‏هاي مشترك را در زيرمجموعه سبكهايي كه به سبكهاي دوره‏اي موسوم است، بررسي مي‏كنند.

در واقع، اطلاق نام واحد سبك خراساني، سبك عراقي و سبك هندي بر آثار شاعران در محدوده‏هاي معين تاريخي فقط با توجه به اشتراكاتي كه در زبان شعر جميع آنها وجود دارد، ممكن و ميسر مي‏شود.

البته، عناصر مشترك موجود بايد در بسامدي بالا در آثار يك گروه از شاعران تكرار شود تا امكان نامگذاري و طبقه‏بندي آنها وجود داشته باشد. باري، آثار هر شاعر در عين آن كه قابل طبقه‏بندي در يك سبك دوره‏اي مشخص است، سبكي ويژه و منحصر و فردي را نيز داراست. سبكي يگانه كه همچون خطوط انگشتانش، امضاي اثر او به شمار مي‏رود. چرا كه سبك و زبان آيينه احوال آفاقي و انفسي شاعرند... .

اينك، به برخي از مهمترين عناصر و ويژگيهاي سبكي و زباني شعر صائب كه به صورتي گسترده و با بسامدي بالا در شعر وي و معاصرانش وجود دارد، اشاراتي هر چند مختصر مي‏كنيم:

1 ـ گرايش كلي زبان شعر از شيوه فخيم عراقي (زبان خواص) به سمت زباني صميمي و مردمي است (زبان عوام) معيارهاي زيبايي شناختي به طور كلي با دوره پيشين متفاوت است و شاعران در نسبتي متوازن با پسند مردم شعر مي‏سرايند. فخامت و استواري زبان چندان جايگاه مهمي در شعر اين عصر ندارد. اصطلاحات و تعبيرات عاميانه در بي‏پيرايه‏ترين شكل زباني خود، بي‏تكلف و رها در شعر حضور مي‏يابند.

ظهور شاعراني از بطن جامعه همچون صاحبان حرفه‏ها و پيشه‏ها و رهايي شعر از سيطره دربارها به معنايي كه در دوره‏هاي پيشين وجود داشت و همچنين دوري از روش اهل فضل و مدرسه را مي‏توان از مهمترين محركها و انگيزه‏هاي ايجاد چنين حركتي در زبان شعر اين دوره دانست:

بلبل رنگين نوايي بر سر كار آمده است

آب و رنگ تازه‏اي بر روي گلزار آمده است

وقت گلشن خوش كه گلريزان ابر رحمت است

چشم پل روشن! كه آب امسال سرشار آمده است



گوش تا گوش زمين از گفتگوي ما پر است

تا خط بغداد اين جام از سبوي ما پر است

2 ـ عنصر خيال در شعر صائب و شاعران سبك هندي از مهمترين عناصر سبكي است و حضوري گسترده و متنوع در شعر اين شاعران دارد. صورتهاي گوناگون بياني تخيل، همچون تشبيه، استعاره، كنايه و تمثيل در بسامدي بالا در آثار صائب و ... به چشم مي‏خورد. حضور تخيل در شعر اين شاعران گاه عناصر ديگري همچون عاطفه شاعرانه را تحت الشعاع خود قرار مي‏دهد و از فروغ آن مي‏كاهد.

تصويرسازيهاي درخشان، بهره‏گيري مفرط از نوعي استعاره كه جاندار انگاري اشيا و شخصيت بخشيدن به آنها مهمترين هدف آن به شمار مي‏رود و امروز تشخيص ناميده مي‏شود و گشودن پنجره‏هاي خيال به سمت آفاق تازه و شعر شاعران طرز نو را سرشار از چشم اندازهاي بديع و رنگين و لحظات خيال انگيز كرده است:

شب كه سرو قامت او شمع اين كاشانه بود

تا سحرگه برگريزان پر پروانه بود



مهر را سوختگان بوته خاري گيرند

ماه را زنده‏دلان شمع مزاري گيرند



سحرگه چهره خورشيد را به خون شستند

گليم بخت من از آب نيلگون شستند

خبر كبوتر چاه ذقن به بابل برد

تمام بابليان دست از فسون شستند



شستم به خون ز صفحه دل، مهر آسمان

زان دشنه‏ها كه بر جگر آ‏فتاب زد

3 ـ ايجاز: اشتياق به آوردن مضامين نو و معاني بيگانه و پرداخت آن در يك بيت در لفافه‏اي از هنرهاي بياني (به ويژه استعاره) منجر به ايجازي فوق العاده (و گاه مخل) در اشعار نوپردازاني نظير صائب، كليم، غني، بيدل و... شده است.

4 ـ ارسال المثل و تمثيل: ارسال المثل، آوردن ضرب المثلي در شعر به عنوان شاهد مثال است. اين صنعت مورد توجه صائب و شاعران سبك هندي بود. اما نكته جالب اين است كه بسياري از مصرعهاي برجسته اين گروه از شاعران و به ويژه صائب به خاطر دلنشيني و مقبوليت خاصش در بين مردم در زمان شاعر و پس از او به صورت ضرب المثلهاي رايج زبانزد اهل كوي و برزن مي‏شد.

... اما تمثيل كه از ويژگيهاي عمده اين سبك به شمار مي‏رود، چنان است كه شاعر در يك مصرع، مطلب و مضموني اخلاقي يا عرفاني كه معمولاً انتزاعي است، بيان مي‏كند و در مصرع دوم با ذكر مثالي از طبيعت، اشيا و يا آوردن تصويري محسوس، دليلي براي اثبات آن مي‏آورد. در برخي از اين تمثيلها، گاه دو مصراع به لحاظ نحوي كاملاً مستقلند و هيچ حرف ربط يا شرطي آن دو را با يكديگر پيوند نمي‏دهد. تمثيلات شعر صائب كليم و بيدل از معروفترين تمثيلات شعر فارسي است:

من از بي‏قدري خار سر ديوار دانستم

كه ناكس كس نمي‏گردد از اين بالانشينيها



ظالم به ظلم خويش گرفتار مي‏شود

از پيچ و تاب نيست رهايي كمند را



ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم

موجيم كه آسودگي ما عدم ماست



جسم خاكي مانع عمر سبك رفتار نيست

پيش اين سيلاب كي ديوار مي‏ماند به جا

5 ـ تأكيد بر استقلال واحد بيت در غزل: غزل سبك هندي مبتني بر واحد بيت است. شاعران اين سبك به ابيات يك غزل، به لحاظ محتوا و مضمون چنان استقلالي مي‏بخشند كه غزل به صورت مجموعه‏اي از مضامين متنوع و متفاوت درمي‏آمد. ابياتي كه فقط با ضربآهنگ قافيه‏ها و تكرار رديفها، از نظر موسيقيايي صورت نظمي پريشان به خود مي‏گرفت. اگر چه ساختار شعر فارسي از آغاز بر بنياد ساختار شرقي وحدت در عين كثرت بود، اما در سبك هندي اين ساختار به صورتي افراطي به تفرد ابيات گرايش يافت و وحدت دروني به سرحد صورت قالب و پيوند قافيه و رديف تقليل پيدا كرد.

ريشه‏هاي استقلال ابيات در غزل فارسي را به صورت متشخص در غزل حافظ و شيوه مضمون پردازانه وي مي‏توان بازجست. (مثل همه ويژگيهاي ديگر شعرش در عين اعتدال و ظرافت.)

ظهور مفرط اين پديده در سبك هندي را مي‏توان در اصرار شاعران اين سبك به آوردن مضامين نو و برجسته دانست؛ به گونه‏اي كه هر مضمون در نهايت ايجاز در يك بيت گنجانده مي‏شد و شاعر بناچار تمام كوشش خود را صرف پروراندن مضمون مورد نظر خويش در يك بيت مي‏كرد و ابياتي با مضامين مختلف و گاه متناقض اما با وزن و قافيه و رديف مشترك در يك غزل مي‏سرود.

مصرع برجسته به گفته صائب چون تير شهاب، جگر سوز و در يادها ماندني بود و ديگر اين كه، شاعران طرز نو دوستدار آن بودند كه اشعارشان در لايه‏هاي مختلف اجتماع نفوذ كند و زبانزد و ضرب المثل كلام خاص و عام باشد. صائب فرموده است:

بر زبانها وصف قد دلستان خواهد دويد

مصرع برجسته برگرد جهان خواهد دويد

6 ـ گستره وسيع واژگاني و تركيبات و ...

7 ـ بسامد بالاي رديفهاي اسمي در شعر صائب، از ديگر مميزات شعر او به سبك موسوم به هندي است. رديفهاي اسمي از علل عمده توسع خيال در شعر است؛ چرا كه شاعر ناچار مي‏شود در هر بيت به تصويرسازيي كه به نوعي با رديف ارتباط دارد، بپردازد؛ رديفهايي نظير: رقص، خط، شمع، حرف، گل، صبح، رنگ و آفتاب مكرر مورد استفاده صائب است و يك رديف مشترك، مضامين گوناگون و تصاوير متنوعي را به همراه خود يدك مي‏كشد:

از بس مكدرست در اين روزگار صبح

از دل نمي‏كشد نفس بي‏غبار صبح

رخسار نو خط تو خوش آمد به ديده‏اش

از شب كشيده سرمه دنباله‏دار صبح

گلدسته بهشت برين، روي تازه است

برگ شكوفه‏اي است از اين شاخسار صبح

تر مي‏كند به خون شفق نان آفتاب

از راستي، چه مي‏كشد از روزگار صبح



سنت تتبع و تأمل در اشعار پيشينايان از آغاز طلوع شعر دري، در بين شاعران فارسي زبان وجود داشت. بسياري از شاعران علاوه بر مطالعه آثار شعر فارس به تأمل در اشعار شاعران عرب زبان نيز همت مي‏گمارند. صائب نيز از شاعراني بود كه به مطالعه آثار و دواوين گذشتگان و معاصرينش ارزش و اهميتي فوق العاده مي‏داد.

درنگ در آثار شاعران بزرگ درگذشته، علاوه بر دانش ادبي، آگاهي از ظرايف سبكهاي فردي شاعران را بر يكديگر ممكن مي‏ساخت و از طرفي، شعر فارسي در دايره سنتي خويش در نحله‏ها و سبكهاي مختلف، هر بار از نو حياتي دوباره مي‏گرفت.

مطالعه آثار معاصرين گاه به نوعي داد و ستد ادبي (و يا گفتگو) منجر مي‏شد. جواب دادن به شعر يكديگر تفنني از اين دست بود. شاعران نوپرداز سبك هندي، با وجود نوآوريها و هنجارشكنيهاي خاص سبكي خود، ثمره سنت بالنده شعر فارسي بودند كه هيچ گاه نوآوريهايشان به طور مستقيم در تعارض با اشعار گذشتگان درنيامد.

كوشش اصلي شاعران اين سبك به طور مستمر صرف گريز از طرز تلقيهاي قالبي و تكراري از شعر و نگاه نو به هستي شد... .

نظري گذرا به ديوان صائب نشان مي‏دهد كه اين شاعر بزرگ چه مقدار تتبع و تأمل در آثار شاعران متقدم و معاصر خود داشته است:

فتاد تا به ره طرز مولوي، صائب

سپند شعله فكرش شده‏ست كوكبها



اين جواب آن غزل صائب، كه مي‏گويد كليم

هر چه جانكاه است در اين راه، دلخواه من است



ز بلبلان خوش الحان اين چمن صائب

مريد زمزمه حافظ خوش الحان باش



صائب از درد سر هر دو جهان باز رهي

سر اگر در ره عطار نشابور كني



اين غزل را از حكيم غزنوي بشنو تمام

تا بداني نطق صائب پيش نطقش الكن است



شعر صائب حامل حكمتي ويژه است. به عبارتي، صائب به ديده‏اي حكيمانه شاهد اوضاع جهان است. اما اين حكمت حاصل سير و سلوكي عرفاني به معناي خاص آن نيست و همچنين اين حكمت نتيجه شاگردي انديشه‏ورزان و فيلسوفان و استادان مدرسه نيست؛ بلكه برخاسته از فطرت و حدت هوش شاعر و برآمده از نوعي غور و تأمل آزاد در پديده‏هاي گوناگون هستي است.

صائب به تماشا و تفريح جهان آمده است و در اين تماشا، ديدنيهاي طبيعت را با برخي از مفاهيم و مضامين موجود در زندگي انساني برابر مي‏نهد و مفاهيم ملموس و روزمره را كه هر انساني دائماً در گيرودار با آنهاست، برجسته مي‏كند و با نيروي تخيل شگفت انگيزش، آنها را با تصاويري محسوس و در دسترس پيوند مي‏دهد؛ پيوندي كه محصول آن عبرت است و ميوه‏اش حكمت؛ حكمتي كه ريشه در ذوق هنرمندانه و هوش نكته ربا دارد.

شعر وي با عموم مخاطبان ارتباط برقرار مي‏كند و اين ارتباط به قدري صميمي است كه مخاطب احساس مي‏كند به مضمون انديشه شاعر پيشتر مي‏انديشيده است؛ اما توان بيان آن را در خود نمي‏يافته است. صائب به اقتضاي سنت شعر فارسي غير از مضامين متنوع و بديع از مضامين و مفاهيم عرفاني به گشادگي تمام بهره مي‏گيرد. اين مفاهيم در شعر صائب بيشتر از نوع كسبي هستند و نه كشفي و انديشه‏هاي عرفاني صائب اغلب برخاسته از عرفاني نظري است. زبان راز محمل شهود و كشف عارفان و شاعران عارف است؛ آن چنان كه در شعر حافظ، مولوي و ... شاهد آنيم. حال آن كه وجه مميز زبان شعر صائب در بهره‏گيريهاي مفرط او از استعاره و تمثيل است.   www.biografi.Loxblog.com
[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:14 | |
زندگی نامه سهروردی

زندگی نامه سهروردی

شيخ شهاب الدين ابوالفتوح يحيي سهروردي، معروف به «شيخ اشراق»، شهاب مقتول و شيخ مقتول، «مؤسس حكمت اشراق» و از حكماي بزرگ اسلام در قرن 6  (587 هـ.ق) است. وي در دهکده سهرورد از توابع زنجان به دنيا آمد. شيخ اشراق، حكمت و اصول فقه را در مراغه نزد مجدالدين جيلي، كه استاد امام فخر رازي نيز بود، فرا گرفت و در حكمت تبحر و احاطة تمام يافت سپس به تفكّر و رياضت پرداخت، و چند سالي را در عراق و شام به سياحت و مطالعه گذرانيد،‌ چنانكه مشهور است در علوم غريبه نيز تبحر بهم رسانيد.

سهروردي پس از تکميل تحصيلات به اصفهان رفت تا نزد ظهيرالدين فارسي ، علم منطق را بياموزد . او در همين شهر بود که براي نخستين بار با افکار ابن سينا روبرو شد و پس از مدتي تسلط خاصي بر آن پيدا کرد.

سهروردي پس از پايان تحصيلات رسمي، به سفر کردن در داخل ايران پرداخت و از بسياري از مشايخ تصوف ديدن کرد و بسيار مجذوب آنان شد. در واقع در همين دوره بود که به راه تصوف اقتاد و دوره هاي درازي را به اعتکاف و عبادت و تامل گذراند. سفرهاي وي رفته رفته گسترده تر شد و به آناتولي و شامات نيز رسيد و در اين سفر، مناظر شام «سوريه» او را بسيار مجذوب خود نمود.

در يکي از سفر ها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با "ملک ظاهر" پسر "صلاح الدين ايوبي" (سردار معروف مسلمانان در جنگ هاي صليبي) ملاقات کرد. ملک ظاهر که محبت شديدي نسبت به صوفيان و دانشمندان داشت، مجذوب اين حکيم جوان شد و از وي خواست که در دربار وي در حلب ماندگار شود.سهروردي که عشق شديدي نسبت به مناظر آن ديار داشت، شادمانه پيشنهاد ملک ظاهر را پذيرفت و در دربار او ماند.

اما سخن گفتن هاي بي پرده و بي احتياط بودن وي در بيان معتقدات باطني در برابر همگان، و زيرکي و هوشمندي فراوان وي که سبب آن مي شد که با هر کس بحث کند، بر وي پيروز شود، و نيز استادي وي در فلسفه و تصوف،


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:12 | |
زندگی نامه میرزاده عشقی

میرزاده عشقی نامش « سید محمد رضا » فرزند « حاج سید ابوالقاسم کردستانی » ودر تاریخ دوازدهم جمادی الآخر سال 1312 هجری وقمری مطابق  1272 خورشیدی وسال 1893 میلادی در شهر همدان متولد شده است.

سالهای کودکی را در مکاتب محلی واز سن هفت سالگی به بعد در آموزشگاههای «الفت » و «آلیانس » به تحصیل فارسی وفرانسه اشتغال داشته ، پیش از آنکه گواهی نامه از مدرسه اخیرالذکر در یافت کند در تجارتخانه یک بازرگان فرانسوی به شغل مترجمی پرداخته ودر اندک زمانی زبان فرانسه را به خوبی در یافته وبه شیرینی تکلم می کرد.

دوره تحصیلی این شاعر جوان تا سن هفده سالگی بیشتر طول نکشید، شاید سبب واقعی آن همان طبع بلند ، فکر تند وروح شاعرانه اش بوده است. در آغاز سن 15 سالگی به اصفهان رفت ، سپس برای اتمام تحصیلات به تهران آمد ، بیش از سه ماه نگذ شت که به همدان باز گشت وچهار ماه بعدش به اصرار پدر برای تحصیل عازم پایتخت شد ولی عشقی از تهران به رشت وبندر انزلی رهسپار واز آنجا به مرکز باز آمد.

هنگامی که در همدان بسر می برد اوائل جنگ بین المللی اول 1914-1918  میلادی به عبارت دیگر دوره کشمکش سیاست متفقین ودول متحده بود. عشقی به هواخواهی از عثمانی ها پرداخت وزمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول می رفتند او هم به آنها پیوست وهمراه مهاجرین به آنجا رفت.

عشقی چند سالی در استانبول بود ، در شعبه علوم اجتماعی وفلسفه دارالفنون باب عالی جزء مستمعین آزاد حضور می یافت ، پیش از این سفر هم یک باربه همراهی آلمانی ها به بیجار وکردستان رفته بود.

« اپرای رستاخیز شهریاران ایران » را عشقی در استانبول نوشت. این منظومه اثر مشاهدات اواز ویرانه های مدائن هنگام عبور از بغداد وموصل به استانبول بوده که روح شاعر رابه هیجان انداخته وشهپر اندیشه بلندش را به پرواز در آورد.

در سال 1333 ه. ق .  « روزنامه عشقی » را در همدان انتشار داد. « نوروزی نامه » را نیز در سال 1336 ه. ق . پانزده روز پیش از رسیدن فصل بهار در استانبول سرود.

عشقی از استانبول به همدان رفت وباز به تهران شتافت . عشقی چند سال آخر عمرش را در تهران به سر برد، قطعه « کفن سیاه » را در دفاع از مظلومیت زنان وتجسم روزگار سیاه آنان با مسمط « ایدآل مرد دهقان » نوشت.در واقع این اثر با ثمرش تاریخچه ای تز انقلابات مشروطیت ودوره ای که شاعر می زیست می باشد.

عشقی گاه گاهی در روزنامه ها ومجلات اشعارومقالاتی منتشر می ساخت که بیشتر جنبه ی وطنی واجتماعی داشت ،چندی هم شخصا روزنامه « قرن بیستم » را باقطع بزرگ در چهار صفحه منتشر می کرد که امتیازش به خود او تعلق داشت لیکن عمر روزمانه نگاریش مانند عمر خود او کوتاه بود وبیش از 17 شماره انتشار نیافت.

این شاعر نیکنام وجوان ناکام در عنفوان جوانی روزگار پر اظطراب واندوهگین داشت ، بیش از 31 سالش نبود که تیری جانسوز وظالمانه چنان پیکر هنرمندی را از پای در آورد وبه خاک هلاکت انداخت.

عشقی در شکایت از حوادث جهان واوضاع نامساعد آن زمان وبدی روزگار خود در ابیاتی چنین بیان می نماید


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:10 | |
زندگی نامه علی اکبردهخدا

 

تصویر

 

زندگی نامه


علی اکبر دهخدا در سال 1297 هجری قمری در تهران به دنیا آمد. پدر دهخدا، خانباباخان اهل قزوین بود و پیش از تولد وی به تهران آمده و در این شهر ساکن شده بود.

علی اکبر ده ساله بود که پدرش وفات کرد و دهخدا با سرپرستی مادر به تحصیل خود ادامه داد.

یکی از فضلای آن عصر به نام شیخ غلامحسین بروجردی تعلیم دهخدا را عهده دار بود.

دهخدا غالباً می گفته که هر چه دارد، بر اثر تعلیم آن بزرگ مرد است.

بعدها که مدرسه سیاسی در تهران افتتاح شد، دهخدا در آنجا به تحصیل پرداخت. به علت همسایگی با مرحوم حاج شیخ هادی نجم آبادی، دهخدا با وجود کمی سن از محضر آن مرد استفاده می کرد و در همان زمان به فرا گرفتن زبان فرانسوی پرداخت و سپس به اروپا رفت و در آنجا زبان فرانسه و معلومات جدید را تکمیل کرد.

بازگشت دهخدا به ایران همزمان با آغاز مشروطیت بود و در آن هنگام وی در انتشار روزنامه
صوراسرافیل که از جراید معروف مشروطیت بود با میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل و میرزا قاسم تبریزی به همکاری پرداخت.

پس از تعطیل مجلس در دوره
محمدعلی شاه، دهخدا با جمعی از آزادی خواهان به اروپا رفت.

در سویس سه شماره از روزنامه صوراسرافیل را منتشر کرد و سپس به استانبول رفت و در آنجا نیز در انتشار روزنامه "سروش" با آزادی خواهان همکاری کرد.

پس از خلع محمدعلی شاه، دهخدا از طرف مردم تهران و کرمان به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به درخواست آزادی خواهان به مجلس رفت.

در دوران جنگ جهانی اول دهخدا در یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری منزوی بود و پس از جنگ به تهران آمد و از کارهای سیاسی کناره گرفت و به خدمات علمی و فرهنگی مشغول شد و سرانجام در هفتم اسفند ماه 1334 هجری شمسی در تهران وفات کرد و در قبرستان
ابن بابویه به خاک سپرده شد.



تصویر

 

آثار دهخدا


1-امثال و حکم که در چهار جلد شامل امثال فارسی است و در کنار آنها اصلاحات و کنایات و موضوعات فراوانی را نیز نقل کرده است.

2- ترجمه عظمت و انحطاط رومیان تألیف منتسکیو که تاکنون به چاپ نرسیده است.

3- ترجمه روح القوانین اثر منتسکیو که چاپ نشده است.

4- فرهنگ فرانسه به فارسی که شامل لغات علمی، تاریخی، ادبی، جغرافیایی و طبی است و مرحوم دهخدا معادلهای دقیق آنها را به دست داده است و این کتاب نیز تاکنون به طبع نرسیده است.

5- شرح حال
ابوریحان بیرونی که همزمان با سالگرد تولد بیرونی تالیف شده و به چاپ رسیده است.

6- حاشیه بر دیوان
ناصر خسرو که دهخدا در تصحیح اشعار و توضیح بعضی نکات مطالبی بر این دیوان افزوده است.

7- تصحیحاتی در دیوان سید حسن غزنوی که چاپ شده است.

8- تصحیحاتی بر دیوانهای حافظ، منوچهری، فرخی، مسعود سعد، سوزنی دارد.

9- چرند و پرند که مجموعه مقالات انتقادی دهخداست و در صوراسرافیل چاپ شده است.

10- دیوان اشعار که حاوی اشعار گوناگون دهخدا است.

11-
لغت نامه که مفصل ترین کتاب لغت در زبان فارسی است و علاوه بر آن اعلام نیز با شرح و تفصیل در این کتاب آمده است.

دهخدا برای تالیف این کتاب نزدیک چهل سال وقت صرف کرده و نزدیک صد نفر با وی همکاری داشته اند.


تصویر


خود درباره این کتاب نوشته است:

"مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین ستمکار مغربی وا نداشت. چه برای نان همه طرق به روی من باز بود، و با ابدیت زمان نام را نیز چون جاودانی نمی دیدم پای بند آن نبودم و می دیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحه تمدن جدید مسلح گردد، نه اینکه این تمدن را خوب می شمردم، چه تمدنی که دنیا را هزاران سال اداره کرد، مادی نبود".

سبک دهخدا


دهخدا در ادبیات عهد انقلاب مشروطه مقامی ارجمند دارد، او باهوشترین و دقیق ترین طنزنویس این عهد است.

او با نثر ویژه ای که در نوشتن مقالات انتقادی صوراسرافیل به کار برد نمونه ای از نثر طنز و انتقادی فارسی را ابداع کرد. دهخدا هر حادثه ای را دستاویز قرار می داد تا به استبداد بتازد.

نکته مهم در طنزهای دهخدا عشق و علاقه و دلسوزی به حال مردم خرده پا است. دهخدا با نمایاندن جهات تاریک زندگانی، جهت روشن و امیدبخش آن را هرگز فراموش نمی کرد. او به بطالت و تنبلی و بی شعوری می تاخت. مقالات طنزآمیز او با امضای "دخو" انتشار یافت.

اشعار دهخدا


اشعار دهخدا را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

نخست اشعاری که به سبک متقدمان سروده، بعضی از این سروده ها دارای چنان استحکامی است که تشخیص آنها از گفته های پیشینیان دشوار است.

دوم اشعاری که در آنها تجدد ادبی به کار رفته است.
مسمط "یاد آر ز شمع مرده یار آر" از بهترین اشعار جدید فارسی به شمار می آید.

سوم اشعار فکاهی او که به زبان عامیانه سروده شده است.

دهخدا جزو معدود شاعران دوره مشروطیت است که جهان بینی و جهان نگری روشنی دارد. هرگز دچار احساسات نمی شود و شعار نمی دهد.

دهخدا اشعارش را در قالبهای معهود
مثنوی، غزل، مسمط، قطعه، دوبیتی و رباعی سروده است.

مضامین اشعار او: وطن پرستی، دادخواهی، رسوا کردن ظالمان و حاکمان نالایق و مبارزه با ریاکاری و دورویی است.

یکی از ویژگیهای شعر دهخدا طنز تلخ و گزنده اوست که با تحلیل قوی و سرشارش همراه می شود.

نمونه ای از شعر دهخدا

این شعر را دهخدا در سوگ
جهانگیرخان صوراسرافیل سروده است:

یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مرغ سحر، چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحه روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشتخو حصاری

یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مونس یوسف، اندر این بند
تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند
محسود عدو به کام اصحاب
رفتی بر یار و خویش و پیوند
آزاد تر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند
در آرزوی وصال احباب

اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرم
ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق نگارخانه ی چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نوگل پیش رس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین

از سردی دی، فسرده یاد آر   www.biografi.Loxblog.com

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:8 | |
زندگی نامه رحیم معینی

 

معینی کرمانشاهی

تاریخ تولد :  ............

تاریخ  درگذشت : .....

توضيحات -  آرامگاه : .

 

سال 1301 خورشیدی    

  

 

 

 

 

زندگینامه استاد رحیم معینی

 

 زندگی نامه استاد رحیم معینی (معینی کرمانشاهی) »  وی فرزند «کریم خان معینی» و نوهٔ «حسین خان معین الرعیا» است.  رحیم معینی، که تخلص امید را در شعر برگزید، در سال ۱۳۰۱ خورشیدی در کرمانشاه دیده به جهان گشود. پدرش کریم معینی، ملقب به سالارمعظم، مردی شجاع و دلیر بود و به واسطۀ رفاقتی که با نصرت الدّوله فیروز داشت، چندی از طرف وی به حکومت فارس منصوب شد و مدتی نیز برای سرکوبی یاغیان کردستان با سپهبد امیر احمدی همکاری کرد و پس از فوت نصرت الدّوله برای همیشه از کارهای سیاسی کناره گیری کرد و در گوشۀ انزوا به سر بُرد.  نیای معینی حسین خان معین الرّعایا مردی لایق و با سواد و مردم دار بود و از نظر بخشش و کمکی که به مردم می کرد مورد توجه و احترام بود و نسبت به ائمۀ اطهار(ع) اخلاص فراوان داشت و حسینیه ای در کرمانشاه بنا کرد که اکنون هم به نام او مشهور است و در نهضت مشروطه و استبداد به دست مردی ناشناس به تحریک عده ای از مالکین کشته شد.  امید از سال ۱۳۴۱ به کار نقاشی پرداخت و در این راه پیشرفت کرد و تابلوهایی نیز به یادگار گذارد که از جمله تابلو حضرت مسیح (ع) با کار سیاه قلم است و در ضمن کارهای نقاشی به نظم شعر می پردازد و قسمتی از آثار ادبی و اجتماعی او در روزنامۀ سلحشوران غرب به چاپ رسید و داستان اختر و منوچهر را در چهار تابلو به رشتۀ نظم کشید و در آن حقایقی از اجتماع زمان را مجسم کرد.  امید شاعری توانا و خوش ذوق و دوست داشتنی است و ضمن سرودن شعر چندی به تصنیف سازی پرداخت و تصانیف او که توسط خوانندگان رادیو خوانده می شد از شهرت به سزایی برخوردار گردید.  از آثار او چهار مجموعۀ شعر به نامهای: ای شمع ها بسوزید، فطرت، خورشید شب و حافظ برخیزطبع و نشر شد.  استاد معینی کرمانشاهی قبلا "عشقی" و بعد از مدتی "شوقی" و سپس "امید" و بالأخره "معینی" را برای تخلص برگزید.  --------------------------------------------------------------------------------  آثار استاد رحیم معینی (معینی کرمانشاهی):  ۱ـ ای شمع ها بسوزید  ۲ـ فطرت  ۳ـ خورشید شب  ۴ـ حافظ برخیز  ۵ـ شاهکار (تاریخ ایران به نظم بر وزن شاهنامه در دوازده جلد)  ۶ـ راز خلقت (گزیدۀ تصنیف ها)  ۷ـ خواب نوشین (گزیدۀ تصنیف ها)   فعالیت‌ها  * دارای سابقه کار ادبی از سال‌های ۱۳۲۰ * مدیرروزنامه «سلحشوران غرب» در سال‌های ۱۳۳۲-۱۳۲۸ * ترانه سرایی ازاوایل دهه ۱۳۳۰ و کار در رادیو تهران و وارد کردن مضمون‌های تازه و تأکید بر تصویرسازی در ترانه سرایی.  آثار  به یاد کودکی، نگرانم، رفتم که رفتم (آهنگ‌ها از علی تجویدی) ، شب زنده داری و طاووس (آهنگ‌ها از پرویز یاحقی) ، ازتو گذشتم (آهنگ از حبیب الله بدیعی) ، انسان (با اجرای داریوش اقبالی)  وی در کنار استاد تجویدی ۴۰ ترانهٔ ماندگار بر جای گذاشته و با اساتیدی چون پرویز یاحقی و همایون خرم نیز همکاری داشته   دیوان اشعار  * ای شمع‌ها بسوزید * فطرت * دوره تاریخ ایران (منظوم) * خورشيد ش
   
[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:5 | |
زندگی نامه رهی معیری

 

رهی معیری

تاریخ تولد :  ............

تاریخ  درگذشت : .....

توضيحات -  آرامگاه : .

 

دهم اردبيهشت ماه ۱۲۸۸ هجري شمسي در تهران     

چهارم آبان سال ۱۳۴۷   

آرامگاه ظهيرالدوله تجريش 

 

آرامگاه رهي در ظهيرالدوله كه به سبك آرامگاه عطار نيشابوري بنا گرديده است

 

زندگینامه رهی معیری

رهي معيري، متخلص به «رهي» فرزند محمدحسن خان مويد خلوت در دهم اردبيهشت ماه ۱۲۸۸ هجري شمسي در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمدحسن خان چندگاهي قبل از تولد رهي رخت به سراي ديگر کشيده بود.
تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران به پايان برد، آنگاه به استخدام دولت درآمد و در مشاغلي چند انجام وظيفه کرد و از سال ۱۳۲۲ رياست کل انتشارات و تبليغات وزارت پيشه و هنر منصوب گرديد.
رهي از اوان کودکي به شعر و موسيقي و نقاشي علاقه و دلبستگي فراوان داشت و در اين هنر بهره اي به سزا يافت. هفده سال بيش نداشت که اولين رباعي خود را سرود:
کاش امشبم آن شمع طرب مي آمد                    وين روز مفارقت به شب مي آمد
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست            اي کاش که جانِ ما به لب مي آمد
در آغاز شاعري، در انجمن ادبي حکيم نظامي که به رياست مرحوم وحيد دستگردي تشکيل مي شد شرکت جست و از اعضاي مؤثر و فعال آن بود و نيز در انجمن ادبي فرهنگستان از اعضاي مؤسس و برجسته آن به شما مي رفت. وي همچنين در انجمن موسيقي ايران عضويت داشت. اشعارش در بيشتر روزنامه ها و مجلات ادبي نشر يافت و آثار سياسي، فکاهي و انتقادي او با نام هاي مستعار «شاه پريون»، «زاغچه»، «حقگو»، «گوشه گير» در روزنامه «باباشمل» و مجله «تهران مصور» چاپ مي شد.
رهي علاوه بر شاعري، در ساختن تصنيف نيز مهارت کامل داشت. ترانه هاي: خزان عشق، نواي ني، به کنارم بنشينَ، آتشين لاه، کاروان و ديگر ترانه هاي او مشهور و زبانزد خاص و عام گرديد و هنوز هم خاطره آن آهنگها و ترانه هاي شورانگيز و طرب افزا در يادها مانده است.
رهي در سال هاي آخر عمر در برنامه گل هاي رنگارنگ راديو، در انتخاب شعر با داوود پيرنيا همکاري داشت و پس از او نيز تا پايان زندگي آن برنامه را سرپرستي ميکرد.
رهي در طول حيات خود سفرهايي به خارج از ايران داشت که از جمله است: سفر به ترکيه در سال ۱۳۳۶، سفر به اتحاد جماهير شوروي در سال ۱۳۳۷ براي شرکت در جشن انقلاب کبير، سفر به ايتاليا و فرانسه در سال ۱۳۳۸ و دو بار سفر به افغانستان، يک بار در سال ۱۳۴۱ براي شرکت در مراسم يادبود نهصدمين سال در گذشت خواجه عبدالله انصاري و ديگر در سال ۱۳۴۵، عزيميت به انگلستان در سال ۱۳۴۶ براي عمل جراحي، آخرين سفر نعيري بود.
رهي معيري که تا آخر عمر مجرد زيست، در چهارم آبان سال ۱۳۴۷ پس از رنجي طولاني و جانکاه از بيماري سرطان بدرود زندگاني گفت و در مقبره طهيرالاسلام شميران مدفون گرديد.
رهي بدون ترديد يکي از چند چهره ممتاز غزلسراي معاصر است. سخن او تحت تاثير شاعراني چون سعدي، حافظ، مولوي، صائب و گاه مسعودسعد و نظامي است. اما دلبستگي و توجه بيشتر او به زبان سعدي است. اين عشق و شيفتگي به سعدي، سخنش را از رنگ و بوي سيوه استاد برخوردار کرده است به گونه اي که همان سادگي و رواني و طراوت غزلها سعدي را از بيشتر غزلهاي او ميتوان دريافت.
اگر بخواهيم با موازين کهن - که چندان اعتباري هم ندارد- سبک شعر رهي را تعيين کنيم، بايد او را در مرزي ميان شيوه اصفهاني و عراقي قرار دهيم، زير بسياري از خصوصيات هريک از اين دو سبک را در شعر او ميبينيم، بي آنکه بتوانيم او را به طور مسلم منتسب به يکي از اين دو شيوه بشماريم.
گاه گاه، تخيلات دقيق و انديشه هاي لطيف او شعر صائب و کليم و حزين و ديگر شاعران شيوه اصفهاني را به ياد ما مي آورد و در هما لحظه زبان شسته و يکدست او از شاعري به شيوه عراقي سخن ميگويد.
رنگ عاشقانه غزل رهي، با اين زبان شيته و مضامين لطيف تقريبا عامل اصلي اهميت کار اوست، زيرا جمع ميان سه عنصر اصلي شعر - آن هم غزل- از کارهاي دشوار است.www.biografi.Loxblog.com [+5

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:4 | |
بیگرافی محسن چاوشی

زندگینامه محسن چاوشی :

محسن چاووشی یکی از خوانندگان جوان و پرطرفدار ایرانی است . او در هشتم مرداد ماه 1358 ، در خرمشهر متولد شد. رشتهً تحصیلی او حسابداری است .فعالیت موسیقی را تقریبا از سالهای 70 شروع کرده و بتدریج بالا آمده تا اینکه دراواخر سال 1383 اولین آلبوم خود را منتشر کرد.

آلبوم نفرین
در بهمن 82 آلبومی میان جوان ها رواج پیدا کرد بنام " نفرین " . اکثر افرادی که آنرا گوش می کردند می پنداشتند که این آلبوم را " سیاوش قمیشی " یکی از خوانندگان لس آنجلسی اجرا کرده است . عده ای دیگر که تفاوت میان صدای خواننده و سیاوش قمیشی را فهمیده بودند معتقد بودند خواننده ی نفرین "(مجتبی کبیری )" ( یکی از خوانندگان داخلی که شبیه به سیاوش قمیشی می خواند ) است . تا اینکه بعد از گذشت چندی مشخص شد خواننده ی آلبوم نفرین " محسن چاووشی " می باشد. این آلبوم به صورت غیر قانونی وارد بازار شده بود و مجوز وزارت ارشاد را دارا نبود . در مصاحبه ای از او می خوانیم که این کارها به عنوان اتود به وزارت ارشاد تحویل داده شده بود تا آنها نظریه ی نهایی را روی آن اعلام کنند . وزارت ارشاد معین کرده بود که دو تراک این آلبوم باید حذف شود و از اتو تیون ( صاف کننده ی کامپیوتری صدا ) هم کمتر استفاده شود . مابقی کارها یکسری از مجوزهای لازم را گرفته بودند . همین که محسن می آید تا اصلاحیه ها را انجام دهد می بیند که آلبوم با کیفیت پایین دارد دست به دست می گردد و وبلاگ های انتشار موسیقی هم آن را برای دانلود قرار داده اند ! اینگونه آلبوم کفتر چاهی ( که به نفرین معروف است ) بدون مجوز وارد بازار موسیقی شد و باز هم در حرفهای محسن داریم که او خود بر آن شد تا آلبوم با کیفیت بالا را میان مردم پخش کند تا لااقل کارهایش بی کیفیت نباشند . در همان مصاحبه ها او بعد از دو سال اعلام کرده که از خواندن ترانه ی نفرین پشیمان است و حتی آنرا یک ترانه ی طنز می داند ، چرا که هیچ عاشقی معشوقش را نفرین نمی کند.


آلبومخودکشی ممنوع
تقریبا یکسال گذشت . تابستان 84 آلبومی به نام " خودکشی ممنوع " وارد بازار شد . چاووشی در این آلبوم قطعاتی از اشعار آلبوم کفتر چاهی را جدا کرد و آنها را پشت سر هم بر روی موزیکی خواند و با این کار خود به همه فهمانید که آلبوم کفتر چاهی را او خوانده است . در آلبوم خودکشی ممنوع دو فرد دیگر نیز معرفی شدند. محسن یگانه و حامد هاکان از هم خوانان محسن چاووشی در این آلبوم بودند . این آلبوم هم به طور زیرزمینی پخش شد.

در آهنگ خودکشی ممنوع ، شعر اصلا خودکشی را رد و یا تایید نمی کند . اما محسن چاووشی با اضافه کردن مصاحبه ای که بین خودش و حامد هاکان در میان آهنگ ترتیب داده گفته که خودکشی کار درستی نیست و همچنین حدیثی را از حضرت علی نقل می کند . عده ای معتقدند در ابتدا تراک خودکشی ممنوع بدون این قسمت بوده و بعدا این قسمت به آن اضافه شده . در کل این آلبوم محسن هم بدون مجوز راهی بازار شد و افراد بیشتری را به او علاقه مند کرد

 

آلبوم بعدی محسن لنگه کفش بود که در زمستان 84 وارد بازار شد و باز هم به صورت زیر زمینی. البوم لنگه کفش آلبومی بود که بعد از کار خودکشی وارد بازار شد.بعد از این آلبوم به علت اختلاف سلیقه در انتخاب اشعار و نوع وسبک کار همکاری محسن چاوشی و حامد حاکان پایان یافت.

محسن چاوشی در سال 85 نیز آهنگسازی کار داریوش مهرجویی یعنی علیسنتوری را عهده دار شدو در این فیلم چند ترانه به یاد ماندنی را خواند که با چهره بهرام رادان این کارها در فیلم قرار گرفت که متاسفانه این کار هم به دلیل برخی مسایل هیچ گاه مجوز اکران نگرفت .

چاوشی در شهریور 85 آلبوم متاسفم را ارایه داد که در آن با فرزاد فرزین و محسن یگانه و همینطور دی جی عابد همخوانی کرده بود.

نقد كامل آلبوم متاسفم اثري ديگر از محسن چاووشي

>> متاسفم برات ای دل ساده <<




بالاخره بعد از حدود 9 ماه انتظار آلبوم متاسفم چهارمین آلبوم محسن وارد بازار شد .متاسفم شاید اولین آلبومی در تاریخ موسیقی ما بود که از ماه ها قبل از انتشارش این قدر جنجال و حاشیه در موردش درست شد. روزی نبود که مطلبی درباره این آلبوم روی سایت ها یا مجله ها دیده نشه.دلیل ایجاد این حاشیه ها هم متعدد بود متاسفم قرار بود اولین آلبوم مجاز محسن چاوشی در بازار موسیقی ایران باشه.صحبت های زیادی می شد که این آلبوم از هر جهت یک سر و گردن بالاتر از آلبوم های قبلی محسن قرار می گیره. رضا فوادیان تنظیم کننده سه آلبوم قبلی محسن جای خودش رو به شهاب اکبری داده بود که تا اون موقع کسی با سبک وشیوه کارش اشنایی نداشت.این حاشیه ها حتی درباره اسم آلبوم هم وجود داشت اولین بار متاسفم به عنوان اسم آلبوم معرفی شد بعد از مدتی شایع شد که اسم آلبوم به من هنوز زنده ام تغییر کرده که بالاخره با همون اسم متاسفم بیرون امد حتی اسم تعدادی از تراک های آلبوم هم به بیرون درز کرد.حاشیه های آلبوم به اینجا ختم نشد .صحبت های زیادی درمورد اهنگ خیانت وقرار گرفتن یا قرار نگرفتنش در آلبوم وجود داشت. از طرفی هم محسن در چند مصاحبه اعلام کرده بود که در البوم جدیدش از سازهای سنتی استفاده می کنه که این توهم رو بوجود اورده بود که آلبوم رنگ وبوی سنتی به خودش می گیره. بعضی از وبلاگ ها هم خبر از هم خونی محسن با فرزاد فرزین و مهدی مقدم و خود شهاب در این آلبوم می دادن.در هر حال متاسفم بعد حدود 6 ماه از انتشار لنگه کفش وارد بازار شد.کیفیت کارازسه آلبوم قبلی محسن کاملا بالاتر بود.تنها بعد 48 ساعت از بیرون اومدن آلبوم نسخه های رایتی اون در بازار به طور گسترده منتشر شد . دقت کنید که حتی آلبوم بزرگترین خواننده های داخلی وخارجی ما هم غالبا بعد از یکی دو هفته با چنین و سعتی منتشر نمی شد. صرف نظر از تمام حاشیه های دور و ور این آلبوم تصمیم گرفتیم این بار فقط از دید یک شنونده و یک مخاطب به این آلبوم نگاه کنیم یعنی یک یک برسی اجمالی از آلبوم بدون توجه به حاشیه های آن :

متاسفم در کل از 9 تراک تشکیل شده بود.شامل 4 تراک اکتیو و 5 تراک لایت برای شروع بهتره این اعداد رو با سه البوم قبلی محسن مقایسه کنیم:

آلبوم نفرین 8 تراک:  شامل سه اهنگ ترنس یک شش وهشت بندری وسه اهنگ لایت

 آلبوم خودکشی ممنوع 10 تراک: شامل 3 ترنس یک اهنگ شش وهشت و 4 اهنگ لایت و یک ریمیکس از البوم نفرین آلبوم لنگه کفش 9 تراک: شامل 3 ترنس یک ششو هشت اسلو و 5 تراک لایت

می بینیم که ترکیب سبک های مختلف در آلبوم متاسفم با آلبوم های قبلی محسن چندان تغییری نکرده.بر خلاف آلبوم نفرین ولنگه کفش این کار به صورت اتود منتشر نشده وتمام تراک ها بعد از تنظیم نهایی وارد آلبوم شدند.تنظیم کارها به صورت ترکیب سیکوانس(تنظیم های کامپیوتری) واکوستیک(ضبط زنده سازها) انجام شده و بار اصلی تنظیم ها هم بر دوش شهاب اکبری بوده . در تنظیم تعدادی ازقطعات از ساز های سنتی استفاده شده مثل قطعه متاسفم از طرفی با کمی دقت متوجه می شویم که صدای محسن در این آلبوم با آلبوم های قبلی اندکی فرق کرده در واقع صدایی که در این آلبوم می شنویم صدای اصلی محسن است بدون هیچ گونه افکت یا دستکاری الکترونیکی.جالب انکه حتی در بعضی از قطعات نحوه تحریر زدن های محسن به شیوه سنتی انجام می شود(اهنگ خیانت).اجرای محسن درمتاسفم کاملا حسی بوده ولی در بعضی قطعات مثل نفس بریده یا نا مادری(گل سر) این حس وحال در صدای محسن به اوج می رسد.در متاسفم برای اولین با صدای دو ترانه سرای اصلی محسن یعنی حسین صفا (کم تحمل) وامیر ارجینی (پرنده) را هم می توانیم بشنویم آلبوم از نظر تعداد هم خوانان آلبوم شلوغی است فرزاد فرزین (نفس بریده) شهاب اکبری (عروس قصه) محمد بهراد جاسمی(صدای زمینه) اردشیر عزیز دوست (آواز ابتدایی قطعه فلسطین که با لهجه گیلکی اجرا می شود) وسرانجام حضور دوباره محسن یگانه که صدایش بصورت زمینه در قطعه نفس بریده شنیده می شود اگر فضای دو آلبوم اول محسن را شاد فرض کنیم دوآلبوم اخیر محسن یعنی لنگه کفش ومتاسفم بسیار سنگین تر شده اند وبه خصوص در آلبوم اخیر غم الوده تر . در اصل به جز اهنگ عروس قصه سایر قطعات فضایی کاملا غمگین دارند. اشعار بکار رفته بعضا بیانگر اوج اندوه ورنج شاعران انهاست نمونه واضح ان را می توان در ترانه پرنده سروده امیر ارجینی یافت که ان را در سوگ از دست دادن برادر کوچکتر خود نوشته است

دراینجا می خواهیم ترانه های آلبوم را یک به یک بررسی کنیم :

(متاسفم) شاهکاری از حسین صفا.اثری که بیانگر تمام آلام ودردها وحسرت های سراینده ان است.شعر از چنان قدرتی برخوردار است که نمونه ان را به سختی می توان در اثار دیگر مشاهده کرد.سادگی کلمات به کار رفته در کنار معنی سنگین ان موجب تاثیر عمیق تر اثر شده است.شعر با وجود ظاهر ارام وبدون خشونتش مملو از خشم است.خشم از زمانه ای که سادگی ویک رنگی بزرگترین گناه ومستوجب عذاب است.خشم از جامعه ای که جواب عشق ومحبت را با نفرت وکینه میدهند.کار به صورت ترنس ضبط شدودر تنظیم ان ساز بندی سنتی هم استفاده شد .متاسفم ترانه ایست که در واقع زندگی نامه بسیاری از ما والبته زندگی نامه خود محسن است!!!

(عروس قصه) تنها اهنگ شاد آلبوم جدید همین عروس قصه است.کاری بسیار اکتیو بصورت ترنس و DJ .آهنگ سازی کار را مانند همیشه خود محسن انجام داد و DJ کردن ان را به عابد داد.استفاده از جملات بریده انگلیسی در طول اثر به زیباتر شدن آن کمک کرددر عروس قصه برای اولین بار صدای شهاب اکبری را هم در کنار صدای محسن می شنویم .صدای شهاب بر عکس صدای محسن صاف ودر اصطلاح تنور است که ترکیب ان با صدای خشدار وبیس محسن کار جالبی را به وجود می اورد.

(پرنده) امیر ارجینی در اصل کار را به یاد برادر مرحوم خود سرود.از خط به خط و کلمه کلمه ان می توان رنج ودرد امیر را در سوگ برادر کوچکتر درک کرد.با توجه به مضمون اثر محسن کار را به صورت لایت ساخت .کار به یکی از زیباترین ترانه های البوم تبدیل شد .اثری گیرا وتاثیر گذار.بی شک پرنده یکی از اثار ماندگار موسیقی ما خواهد شد کاری که آرامش بخش و یادآورنده گذشته ها.

(نفس بریده) بی شک اگر محبوب ترین قطعه آلبوم جدید نباشد یکی از دو سه انتخاب اول است سبک کار به صورت ترکیبی ترنس ولایت است آهنگ بصورت لایت شروع وبه ترنس می رسد دوباره لایت وباز هم ترنس می شود ودر آخر به صورت ترنس ادامه میابد .همصدایی فرزاد فرزین که به اذعان تمام کسانی که کار را گوش داده اند یکی از بی نقص ترین کار های خود را ارائه داده باعث بالا تر رفتن کیفیت کار شده است همانطور که گفته شد سبک کار به صورت ترنس لایت است که تا به حال چه در داخل وچه در خارج کشور هیچ یک از آهنگ سازان ایرانی کاری در این سبک ارائه نداده اند.

(گل سر) در ابتدا قرار بود با نام نا مادری ارائه شود .اثر تاثیر گذاری از ترانه سرایی جوان به نام یاها کاشا نی.ترانه به گونه ای گفته شده که انگار از زبان یک کودک جاری می شود.کمتر مادری است که این کار را گوش کند وبغض راه گلویش راسد نکند .عجیب آن که محسن چنان با این شعر حس گرفته وخود را مانند بازیگری که در نقش خود فرو رفته در حال وهوای اثر غرق کرده که سوز وگداز صدایش در این کار با کارهای قبلی او قابل مقایسه نیست.

(خیانت) کاری که از یک سال قبل از انتشارش چنان جنجال وحاشیه ای برایش درست شد.شعر کار سروده خانم ترانه مکرم است. در این کار حس وحال اضطراب ودلواپسی یک عاشق را به صورت ترانه بیان کرده است عاشقی که تصور می کند عشقش در حال خیانت به اوست.

(کم تحمل) کاری لایت وعاشقانه با شعر زیبای حسین صفا.تصویر گر نیاز عاشق به معشوق به ساده ترین وروان ترین شکل ممکن صدای گرم خود حسین صفا را هم می توانید در کار بشنوید.

(ابرای پاییزی) در روزگار عجیبی زندگی میکنیم. روزگار تنهایی ها وغم هایی که انتهایی ندارند ابرای پاییزی از همین تنهایی ها می گوید.اهنگ به صورت لایت ساخته شده و تنظیم آن بسیار زیبا و کار شده انجام داده شده تا حس وحال کار به خوبی منتقل شود . کار در بعضی مناطق بسیار طرفدار پیدا کرد و مانند پرنده یکی از اثار ماندگار این آلبوم خواهد بود.

)فلسطین) ترکیبی از شعر امیر ارجینی با صدای محسن در کنار آواز گیلکی اردشیر عزیز دوست. اخرین قطعه ای بود که برای آلبوم ساخته شد.

شاید مناسب ترین تشبیه برای آلبوم متاسفم تشبیه کودکی باشد که بعد از گذراندن دوران کودکی اکنون به سن بلوغ رسیده است.آلبومی که اگر ذره ای انصاف داشته باشیم باید تایید کنیم از تمامی اثار ارائه شده این چند سال موسیقی ما یک سر و گردن بالاتر است آهنگ سازی واشعار بکار رفته به معنی واقعی کلمه فراتر از استاندارد های امروزی موسیقی ماست. و در آخر این که متاسفم به وضوح نشان از بلوغ فکری وهنری محسن چاوشی در عرصه موسیقی دارد.

 

شباهت فرش دستباف با آهنگ هاي محسن چاووشي

ميخواستم واقعيتي را براي شما نقل كنم كه بيشتر اونهايي كه بر روي صدا و آهنگ هاي آقاي چاووشي تأمل ميكنند و نظر ميدهند به اين موضوع پي برده اند كه آهنگ هاي چاووشي هرچه قديمي تر ميشود زيباتر و دلنشين تر با خاطرات فراوان همراه ميشود
بر خلاف خواننده هاي كه امروزه براي پاپ ايران آهنگ سازي كرده و يا خوانندگي ميكنند آهنگ هاي اين مرد اهل اهواز ماندگارتر ميشود و در يكي از مصاحبه هاي محسن با مجلات خوانديم كه او گفته بود كه مهم بيشتر ماندن اهنگ است (ماندگار بودن اثر)
و ما به واقعيت مي بينيم كه آهنگ هاي 3 سال پش محسن هم هنوز در اتومبيل ها و مغازه ها و ..... شنيده ميشود و مردم هم أنها را زمزمه ميكنند
وقتي به اين واقعيت پي مي بريم مي فهميم كه صداي چاووشي مانند فرش دستباف هر چه ميگذرد بهتر و گرانقيمت تر ميشود
وقتي آلبوم لنگه كفش به بازار امد همه مي گفتند كه نوع آهنگ ها به نسبت آلبوم هاي قبلي محسن زيبا نيست . اما وقتي آلبوم متأسفم به بازار آمد نظر ها نسبت به آلبوم لنگه كفش كمي متفاوت شد
من ميخواهم به آنهايي كه مي گويند آلبوم متأسفم به نسبت آلبوم هاي قبلي زيبا نبوده بگويم كه سخت در اشتباه هستيد و بالاخره اين واقعيت به شما ثابت خواهد شد كه كيفيت شعرها بهتر از آلبوم هاي قبلي ميباشد
لازم به ذكر است كه آهنگ هاي قديمي محسن همراه با كوله باري از خاطره ميباشد براي اينكه به اين واقعيت هم برسيد سري به آهنگ قديمي محسن زده تا متوجه شويد كه جز واقعيت چيز ديگري براي شما ننوشته ام .

یادداشت دیوید منیعی ،پژوهشگر موسیقی ملل و فارغ التحصیل کالج موسیقی واشنگتن رو در چلچراغ هفته گذشته خواندم و بسیار باعث انبساط خاطرم شد(انبساط بود ؟)  این اولین باری بود که  یک نظر و  تحلیلی درست حسابی  از یک کارشناس موسیقی راجع به موسیقی و صدای محسن چاوشی منتشر شد با عنوان "قهوه بدون شیر و شکر " که با این تیتر  کاملا موافقم .

بی شک محسن چاوشی مظلوم ترین خواننده ی تاریخ ایران است که بارها بدون اجازه آثارش را در اینترنت پخش کردند از جمله در آخرین آن ها فردی مبتدی بنام علی جعفری که بدنبال مشهوریت بود 3 تا از آهنگ هایی رو که محسن چاوشی پارسال در استودیو خوانده بود و هنوز پخش نکرده بود رو با اسم همخوانی با محسن چاوشی بیرون داد که هرکس این کارها (توی شهری که تو نیستی-نرگس بیمار-کاری نکن)رو گوش می کرد تعجب میکرد که محسن چاوشی چطور حاضر شده با همچین فرد مبتدی همخوانی کنه.

سوءاستفاده اين شخص تنها براي مطرح كردن نام خود بوده و بس.
اما ممكن است كه باز هم براي شما سوالي پيش آمده باشد كه اين كارها چطور دست اين اشخاص است ؟
تمام اين ترك ها و دمو هايي كه در اين مدت پخش شد همه مربوط سالهاي گذشته كاري محسن چاووشي است
و كارهايي كه به دلايلي محسن چاووشي تمايلي به پخش آنها نداشته.
در كل بعد از آلبوم متاسفم هنوز كاري به طور رسمي از محسن چاووشي عرضه نشده و تمام اين كارها بدون اجازه و رضايت آقاي چاووشي بوده است.
و در آخر باید بگویم بالاخره داستان طولانی مجوز ندادن به محسن چاوشی به اتمام رسیده ومجوز آلبوم "یه شاخه نیلوفر" صادر شده و این آلبوم اواخر مهرماه با مجوز رسمی وارد بازار میشود.

محسن چاوشی بجز یه شاخه نیلوفر دو آلبوم دیگر هم آماده پخش دارد که نام یکی از این آلبوم ها که بعد از مدتی پس از پخش یه شاخه نیلوفر منتشر خواهد شد "من خودم سیزدهم" است که کار تنظیم این آلبوم را محمدرضا آهاری انجام داده است.

بسیاری از تنظیم کننده های مطرح کشورمان از جمله (الیاس شیرزاد و...) بارها اعلام کردند مایلند با محسن چاوشی همکاری کنند چون مسلما همکاری با محسن چاوشی می تونه نقطه ی عطفی در کارنا مه ی هنری این افراد باشه.چنان که نام شهاب اکبری و حتی رضا فوادیان بعد از همکاری با محسن چاوشی بر سر زبان ها افتاد.سیاوش قمیشی خواننده ی بزرگ ایران در آخرین مصاحبه رسمی خود اعلام کرد مایله با محسن چاوشی همکاری داشته باشه.

در آخر باید بگم در این عکس ماکت اینسرت آلبوم" یه شاخه نیلوفر"رو برای شما قرار دادم.

به عنوان یک انسان..یک دوست..یک همکار..یک هوادار..یا هرچی که میشه اسمش رو گذاشت وظیفه خودم میدونم که از حق هنرمندی که احساس میکنم مورد ظلم قرار گرفته دفاع کنم.صبر و استقامتی که محسن چاوشی برای رسیدن به هدفش (گرفتن مجوز)به خرج داد می تونه یه الگو مناسب برای تک تک ما تو زندگی باشه.

محسن چاوشی هم می تونست مانند خیلی های دیگه با بی مهری هایی که دید از این مملکت بره ولی موند و صبر کرد.تلاش کرد تا به هدفش رسید.

به امید توفیق هرچه بیشتر...

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در جمعه 5 مهر 1392برچسب:, در ساعت 15:39 | |
زندگی نامه محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

مُحتَشَم کاشانی (۹۰۵ ه.ق در کاشان - ۹۹۶ ه.ق در کاشان) شاعر پارسی‌گوی سدهٔ دهم هجری و هم‌دوره با پادشاهی شاه طهماسب یکم صفوی بود. شغل اصلی محتشم

محتشم از پیروان مکتب وقوع و از مهمترین شاعران مرثیه‌سرای شیعه است. ترکیب‌بند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» معروف‌ترین مرثیه‌ برای کشتگان واقعه کربلا در ادبیات فارسی است. وی در شاهدبازی نیز ید طولایی داشت و حکایات شاهدبازی خود را به نظم و نثر درآورده‌است که مهمترین آن‌ها در وصف شاطر جلال معشوق مذکر اوست که از ۶۴ غزل و شأن نزول هر غزل و شرح اشعار به نثر تشکیل می‌شود.[۱]

 

زندگی‌نامه 

کمال‌الدین علی محتشم کاشانی دارای لقب شمس الشعرای کاشانی شاعر ایرانی در آغاز سده ده هجری و هم دوره با پادشاهی شاه طهماسب صفوی در کاشان زاده شد، بیشتر دوران‌زندگی خود را در این شهر گذراند و در همین شهر هم در ربیع الاول سال ۹۹۶هجری درگذشت و محل دفن او بعدها مورداحترام مردم قرار گرفت‌.نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمال الدین در نوجوانی به مطالعه علوم دینی و ادبی‌معمول زمان خود پرداخت و اشعار شعرای قدیمی ایران را به دقت مورد بررسی قرارداد. شعر‌های او درباره رنج و درد امامان شیعه است و بیشتر جنبه ایدئولوژیک برای پادشاهی صفویان را داشت.

نام‌آورترین شاعر مدیحه‌سرای شیعه

مطلع «باز این چه شورش است...» که از محتشم کاشانی نراقی است در میان هواداران شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد.

شاعران بسیاری پس از محتشم تا کنون از ترکیب‌بند یادشده در شعرها و نوحه‌هایشان سود برده‌اند.

او فنون شاعری را از (ساکن کاشان) فرا گرفت و خود شاگردانی مانند صاحب «خلاصه‌الشعار»، ، و را پرورش داد.

وی با سرودن دوازده بند در مرثیه شهداي کربلا که بند اول ترکیب بند وی با بیت «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ؟» آغاز می‌شود، مقام والایی در مرثیه سرایی کسب کرد.

وی در جوانی به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت و به مناسبت قصیده و غزلهای زیبایش مورد لطف شاه قرار گرفت‌؛ محتشم پس از مدتی در زمره شعرای معروف عصرخود جای گرفت ولی نظر به معتقدات دینی خود و احساسات شیعی دربار شاهان صفوی که در صدد تقویت این مذهب (در مقابل مذاهب اهل سنت‌) بودند به سرایش اشعارمذهبی و مصائب اهل بیت که در نوع خود تازه و بی بدیل بود پرداخت‌. محتشم پس از چندی به یکی از بزرگ‌ترین شعرای ایران در سبک اشعار مذهبی و مصائب ائمه اطهارشیعه بدل گشت و اشعارش در سرتاسر ایران معروفیت خاصی یافت، بطوری که می‌توان وی را معروف‌ترین شاعر مرثیه گوی ایران دانست که برای اولین بار سبک جدیدی درسرودن اشعار مذهبی به وجود آورد. اولین اشعار مذهبی محتشم در سوگ غم مرگ برادرش بود که ابیات زیبائی در غم هجر او سرود و پس از آن به سرایش مرثیه‌هایی در واقعه جانسوز کربلا، عاشورای حسینی و مصیبت نامه‌های مختلف پرداخت‌(کتاب تاریخ ادبیات)

آرامگاه محتشم 

محتشم در کاشان درگذشت و آرامگاه وی در این شهر - واقع در محله محتشم - زیارتگاه عموم است.

یکی از اقدامات ارزشمند اخیر مسوولان فرهنگی کاشان درمعرفی این شاعر پر آوازه برگزاری نخستین جایزه ادبی محتشم کاشانی بود.

آثار محتشم 

مجموعهٔ آثار این شاعر بزرگ عصر صفوی، پس از مرگ او، توسط یکی ازشاگردانش در شش کتاب جمع شد، که مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات، رباعیات، ترکیب‌بندهای وی می‌باشد.

بند آغازین از ترکیب‌بند ویژه و پرهوادار محتشم:

باز این چه شورش است؟ که در خلق عالم است   باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین   بی ، خاسته تا است
این صبح تیره باز دمید از کجا؟ کزو   کار جهان وخلق جهان جمله درهم است
گویا، طلوع می‌کند از مغرب آفتاب   کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست   این رستخیز عام، که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست   سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن وملک بر آدمیان نوحه می‌کنند   گویا، عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان وزمین، نور مشرقین   پروردهٔ کنار رسول خدا، حسین

نظرها درباره محتشم

جابر عناصری در باره محتشم کاشانی می‌گوید: محتشم کاشانی پدر مرثیه‌سرایی عاشورایی است. وی می‌افزاید: این شاعر فرهیخته بهترین منظومه نمایشی به یادگار گذاشت و با زبان شعر فرهنگ عاشورا را در بین مردم به ویژه مداحان اهل بیت رواج داد. عناصری می‌افزاید: شهرت و آوازه بی‌نظیر محتشم کاشانی در ادبیات موجب شد تا شاعران نام‌آوری به پیروی از سبک او اهتمام ورزند، اما تاکنون ادبیات ایران در مرثیه‌سرایی، شاعری همچون محتشم به خود ندیده‌است.

عباس مشفق کاشانی نیز بر این عقیده‌است که پاکی، اعتقاد و استواری و محبت محتشم کاشانی به‌اهل بیت علیه‌السلام باعث شد که برخی پادشاهان صفوی از جمله شاه طهماسب به اشعار مذهبی روی آورند.

وی می‌افزاید: ترکیب‌بند معروف این شاعر پرآوازهٔ مرثیه‌سرای ایران در رثای حسین و کشته‌شدگان کربلا در بین تشیع و به‌ویژه فارسی زبانان زبانزد شد و توجه بسیاری از شاعران را به‌خود جلب کرد.                                                             www.biografi.Loxblog.com

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در جمعه 5 مهر 1392برچسب:, در ساعت 15:29 | |
زندگی نامه رودکی

تصویر غزل رودکی وار، نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
اگر چه بپیچم به باریک و هم
بدین پرده اندر مرا راه نیست

"عنصری"

زندگینامه

رودکی، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.
از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
َ
برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد.

رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند.

از هم عصران رودکی ،منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و پس از او فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند .

رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیانرسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربارفرا خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی فرارود، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی می نامند.

بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد.

دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههای دور و نزدیک به آنجا روی می آوردند.
بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) وابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.

بزرگترین کتابخانه در آن دوران در بخارا بود که ابوعلی سینا آن را دید و گفت که نظیر آن را هرگز ندیده است. تأثیر این تحول، نه تنها در آن دوره که در دوران پس از آن نیز پیدا است. رودکی فرزند چنین روزگاری است. وی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. نفوذ شعر و موسیقی او در دربار نصربن احمد چندان بود که داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به خوبی بیانگر آن است.
هنگامی که نصربن احمد سامانی به هرات رفته، دیرگاهی در آن دیار مانده بود، هیچ کس را یارای آن نبود تا از پادشاه بخواهد که بخارا بازگردد؛ درباریان از رودکی خواستند تا او این وظیفه دشوار را بپذیرد.رودکی شعر پر آوازه « بوی جوی مولیان آید همی ـ یاد یار مهربان آید همی » را سروده است.
درباریان و شاعران، همه او را گرامی می داشتند و بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی و ابوطیب مصعبی صاحب دیوان رسالت، شاعر و فیلسوف. شهید بلخی (325 ق) و ابوالحسن مرادی شاعر با او دوستی و نزدیکی داشتند.

گویند که وی از آغاز نابینا بود، اما با بررسی پروفسور گراسیموف (1970 م) بر جمجمه و استخوانهای وی آشکار گردید که در دوران پیری با فلز گداخته ای چشم او را کور کرده اند، برخی استخوانهایش شکسته بود و در بیش از 80 سالگی درگذشت.

رودکی گذشته از نصربن احمد سامانی کسان دیگری مانند امیر جعفر بانویه از امیران سیستان، ابوطیب مصعبی، خاندان بلعمی، عدنانی، مرادی، ابوالحسن کسایی، عماره مروزی و ماکان کاکی را نیز مدح کرده است.
از آثار او بر می آید که به مذهب اسماعیلی گرایش داشته است؛ شاید یکی از علتهای کور شدن او در روزگار پیری، همین باشد.

با توجه به مقاله کریمسکی، هیچ بعید به نظر نمی رسد که پس از خلع امیر قرمطی، رودکی را نیز به سبب هواداری از قرمطیان و بی اعتنایی به مذهب رایج زمان کور کرده باشند.

آنچه مسلم است زندگی صاحبقران ملک سخن ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی در هاله ای از رمز و راز پوشیده شده است و با اینکه بیش از هزار و صد سال از مرگ او می گذرد، هنوز معماهای زندگی او حل نشده و پرده ای ابهام بر روی زندگی پدر شعر فارسی سایه گسترده است.

رودکی در پیری با بی اعتنایی دربار روبرو شد و به زادگاهش بازگشت؛ شعرهای دوران پیری او، سرشار از شکوه روزگار، حسرت از گذشته و بیان ناداری است. رودکی از شاعران بزرگ سبک خراسانی است. شعرهای اندکی از او به یادگار مانده، که بیشتر به صورت بیتهایی پراکنده از قطعه های گوناگون است.

سیری در آثار

کامل ترین مجموعه عروض فارسی، نخستین بار در شعرهای رودکی پیدا شد و در همین شعرهای باقی مانده، 35 وزن گوناگون دیده می شود. این شعرها دارای گشادگی زبان و توانایی بیان است. زبان او، گاه از سادگی و روانی به زبان گفتار می ماند.
جمله های کوتاه، فعلهای ساده، تکرار فعلها و برخی از اجزای جمله مانند زبان محاوره در شعر او پیداست. وجه غالب صور خیال در شعر او، تشبیه است.

تخیل او نیرومند است. پیچیدگی در شعر او راه ندارد و شادی گرایی و روح افزایی، خردگرایی، دانش دوستی، بی اعتبار دانستن جهان، لذت جویی و به خوشبختی اندیشیدن در شعرهای او موج می زند.

وی نماینده کامل شعر دوره سامانی و اسلوب شاعری سده چهارم است. تصویرهایش زنده و طبیعت در شعر او جاندار است. پیدایش و مطرح کردن رباعی را به او نسبت می دهند. رباعی در بنیاد، همان ترانه هایی بود که خنیاگران می خوانده اند و به پهلویات مشهور بوده است؛ رودکی به اقتضای آوازه خوانی به این نوع شعر بیشتر گرایش داشته، شاید نخستین شاعری باشد که بیش از سایر گویندگان روزگارش در ساختن آهنگها از آن سود برده باشد. از بیتها، قطعه ها، قصیده ها و غزلهای اندکی که از رودکی به یادگار مانده، می توان به نیکی دریافت که او در همه فنون شعر استاد بوده است.
معرفی آثار
تعداد شعرهای رودکی را از صدهزار تا یک میلیون بیت دانسته اند؛ آنچه اکنون مانده، بیش از 1000 بیت نیست که مجموعه ای از قصیده، مثنوی،قطعه و رباعی را در بر می گیرد. از دیگر آثارش منظومه کلیله و دمنه است که محمد بلعمی آن را از عربی به فارسی برگرداند و رودکی به خواسته امیرنصر و ابوالفضل بلعمی آن را به نظم فارسی در آورده است (به باور فردوسی در شاهنامه، رودکی به هنگام نظم کلیله و دمنه کور بوده است.)

این منظومه مجموعه ای از افسانه ها و حکایتهای هندی از زبان حیوانات فابل است که تنها 129 بیت آن باقی مانده است و در بحر رمل مسدس مقصور سرود شده است؛ مثنویهای دیگری در بحرهای متقارب، خفیف، هزج مسدس و سریع به رودکی نسبت می دهند که بیتهایی پراکنده از آنها به یادگار مانده است. گذشته از آن شعرهایی دیگر از وی در موضوعهای گوناگون مدحی، غنایی، هجو، وعظ، هزل ، رثاء و چکامه، در دست است.

عوفی درباره او می گوید: " که چنان ذکی و تیز فهم بود که در هشت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گرفت و معنای دقیق می گفت، چنانکه خلق بر وی اقبال نمودند و رغبت او زیادت شد و او را آفریدگار تعالی آوازی خوش و صوتی دلکش داده بود. از ابوالعبک بختیار بر بط بیاموخت و در آن ماهر شد و آوازه او به اطراف واکناف عالم برسید و امیر نصر بن احمد سامانی که امیر خراسان بود، او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانید و کارش بالا گرفت و ثروت و نعمت او به حد کمال رسید.



تصویر

زادگاه او قریه بنج از قراء رودک سمرقند است. یعضی او را کور مادر زاد دانسته اند و عقیده برخی بر آن است که در اواخر عمر نابینا شده است. وفات وی به سال 320 هـجری در زادگاهش قریه بنج اتفاق افتاده و در همان جا به خاک سپرده شده است.

رودکی در سرودن انواع شعر مخصوصاً قصیده، مثنوی ، غزل و قطعه مهارت داشته است و از نظر خوشی بیان در تاریخ ادبیات ایران پیش از او شاعری وجود ندارد که بتواند با وی برابری کند.

به واسطه تقرب به امیر نصر بن احمد سامانی (301-331) رودکی به دریافت جوائز و صله فراوانی از پادشاه سامانی و وزیران و رجال در بارش نائل گردید و ثروت و مکنتی زیاد به دست آورده است چنانکه به گفته نظامی عروضی هنگامی مه به همراهی نصر بن احمد از هرات به بخارا می رفته، چهار صد شتر بنه او بوده است.

علاوه بر دارا بودن مقام ظاهری رفعت پایه سخنوری و شاعری رودکی به اندازه ای است که از معاصران او شعرای معروفی چون شهید بلخی و معروفی بلخی او را ستوده اند و از گویندگان بعد از او کسانی چون دقیقی، نظامی عروضی، عنصری، فرخی و ناصرخسرو از او به بزرگی یاد کرده اند.

ویژگی سخن

سخنان رودکی در قوت تشبیه و نزدیکی معانی به طبیعت و وصف ،کم نظیر است و لطافت و متانت و انسجام خاصی در ادبیات وی مشاهده می شود که مایه تأثیر کلام او در خواننده و شنونده است. از غالب اشعار او روح طرب و شادی و عدم توجه به آنچه مایه اندوه و سستی باشد مشهود است و این حالت گذشته از اثر محیط زندگی و عصر حیات شاعر نتیجه فراخی عیش و فراغت بال او نیز می باشد. با وجود آنکه تا یک میلیون و سیصد هزار شعر بنا به گفته رشیدی سمرقندی به رودکی نسبت داده اند تعداد اشعاری که از او امروزه در دست است به هزار بیت نمی رسد.

از نظر صنایع ادبی گرانبهاترین قسمت آثار رودکی مدایح او نیست، بلکه مغازلات اوست که کاملاً مطابق احساسات آدمی است، شاعر شادی پسند بسیار جالب توجه و شاعر غزلسرای نشاط انگیز، بسیار ظریف و پر از احساسات است.

گذشته از مدایح و مضمون های شادی پسند و نشاط انگیز در آثار رودکی، اندیشه ها و پندهایی آمیخته به بدبینی مانند گفتار شهید بلخی دیده می شود. شاید این اندیشه ها در نزدیکی پیری و هنگامی که توانگری او بدل به تنگدستی شده نمو کرده باشد، می توان فرض کرد که این حوادث در زندگی رودکی، بسته به سرگذشت نصر دوم بوده است. پس از آنکه امیر قرمطی را خلع کردند مقام افتخاری که رودکی در دربار به آن شاد بود به پایان رسید.

با فرا رسیدن روزهای فقر و تلخ پیری، دیگر چیزی برای رودکی نمانده بود، جز آنکه بیاد روزهای خوش گذشته و جوانی سپری شده بنالد و مویه کند.

نمونه اشعار

زمانه پندی آزاد وار داد مرا ----- زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز ِ نیک ِ کسان گفت تا تو غم نخوری ----- بسا کسا که به روز ِ تو آرزو مند است
زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه ----- کرا زبان نه به بند است پای دربند است


***

اندر بلای سخت

ای آنکه غمگنی و سزاواری ----- وندر نهان سرشک همی‌باری
رفت آنکه رفت و آمد آنکه آمد----- بود آنچه بود، خیره چه غم داری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟----- گیتی‌ست، کی پذیرد همواری؟
مستی نکن که او نشنود مستی ----- رازی مکن که نشنود او زاری
شو، تا قیـامت آیـد زاری کن! ----- کی رفته را به زاری باز آری؟
آزار بیـش بیـنی زیـن گردون ----- گر تو به هر بهانه بیـازاری
گوئی گماشته است بلائی او ----- بر هر که تو بر او دل بگماری
ابری پدیدنی و کسوفی نی ----- بگرفت ماه و گشت جهان تاری
فرمان کنی و یا نکنی ترسم ----- بر خویشتن ظفر ندهی باری
اندر بلای سخت پدیـد آید ----- فضل و بزرگمردی و سالاری


***


تصویر

 

کلیله و دمنه رودکی

مهمترین کار رودکی به نظم در آوردن کلیله و دمنه است، متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنویهای رودکی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست. از ادبیات پراکنده ای که از منظومه کلیله و دمنه و سایر مثنویهای رودکی باقی مانده است می توان فهمیند که صاحبقران ملک سخن لقبی برازنده او بوده است. در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و بهمین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبه ای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را www.biografi.Loxblog.com

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در جمعه 5 مهر 1392برچسب:, در ساعت 15:26 | |
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو
مهر 1392
اسفند 1391
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
معین رحیمی
لينكستان
بزرگ ترین سایت ورزشی
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگی نامه شاعران و آدرس biografi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

حواله یوان به چین
خرید از علی اکسپرس
دزدگیر دوچرخه
الوقلیون
پرده کرکره ای

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , biografi.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com