به وبلاگ بزرگ ترین سایت بیگرافی خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
زندگی نامه ی شاعران
زندگی نامه نیمایوشیج
زندگی نامه سعدی
زندگی نامه حافظ
زندگی نامه ی فردوسی
زندگی نامه خواجوکرمانی
زندگی نامه شهریار
زندگی نامه هاتف اصفهانی
زندگی نامه کلیم کاشانی
زندگی نامه آذربیگدلی
زندگی نامه محتشم کاشانی
زندگی نامه جلال آل احمد
زندگی نامه عبیدزاکانی
زندگی نامه فرخی سیستانی
زندگی نامه منوچهری دامغانی
زندگی نامه عاشق اصفهانی
زندگی نامه میرزانصیراصفهانی
زندگی نامه سهراب سپهری
زندگی نامه رودکی
زندگی نامه محتشم کاشانی
زندگی نامه رهی معیری
زندگی نامه رحیم معینی
زندگی نامه علی اکبردهخدا
زندگی نامه خسرو گلسرخی
زندگی نامه میرزاده عشقی
زندگی نامه صائب تبریزی
زندگی نامه فایز دشتستانی
زندگی نامه ناصر خسرو قبادیانی
زندگی نامه عطار
زندگی نامه وحشی بافقی
زندگی نامه پروین اعتصامی
بیگرافی خوانندگان
بیگرافی معین
بیگرافی سیاوش قمیشی
بیگرافی محسن یگانه
بیگرافی سعیدشایسته
بیگرافی محسن چاوشی
بیگرافی محسن لرستانی
بیگرافی حمیدعسکری
بیگرافی محمدعلیزاده
بیگرافی علیرضا روزگار
بیگرافی علی عبدلمالکی
بیگرافی مجید خراطها
اضافات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 21
بازدید کل : 42254
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

تبلیغات

بیگرافی حمیدعسکری


حمید عسکری متولد 20 مهرماه 1357 است در شیراز به دنیا امده و بزرگ شده اصفهان است و در حال حاضر در تهران ، ولنجک زندگی میکند . دو خواهر و یک برادر دارد . تحصیلاتش ربطی به موسیقی ندارد او کارشناس مدیریت صنعتی است .مجرد است و هنوز فرد مورد علاقه اش را پیدا نکرده است معتقد است ازدواج باعث به ارامش رسیدن انسان ها می شود .

اوایل که البوم او به بازار امد خیلی ها به اسم شادمهر عقیلی فروختند درصورتی که او کسی نبود جز حمید عسکری . رنگ و جنس صدای حمید و شادمهر تا حدی به هم شباهت دارد و این شباهت به نفع او تمام شد . او می گوید : هیچ کس در توانایی های شادمهر شکی ندارد البته شباهت صدای من و شادمهر چیز طبیعی در عالم موسیقی است چرا که صداها در عین تفاوت ها شباهت های زیادی به هم دارند .

صدای سیاوش شمس را هرگز فراموش نمی کند و صدای محمد علیزاده رو خیلی دوست داره . غذای مورد علاقه حمید عسکری قیمه های مادرش است . او اصلا اهل اشپزی کردن نیست. وقتی غمگین است می خواند .صمیمی ترین دوست حمید عسکری میلاد ترابی است . یک زمانی عاشق بوده است .

 

با ترانه هایی که خودش گفته ارتباط بیشتری برقرار کرده است چون ترانه ها را با توجه به شرایط روحی خودش گفته است . از میان ترانه ها " ترانه بازم دلم گرفته چند روزی که رفتی رو خیلی دوست دارد . در صدایش غم خاصی وجود د

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:36 | |
بیگرافی علی عبدلمالکی

علی عبدالمالکی

علی عبدالمالکی در سال 1363 در تهران متولد شد.پدرش را در دوران کودکی از دست داد و تنها مونس و همدمش مادرش شد.نخستین فعالیت هایش با خواندن آهنگ هایی شاد و برای مراسم عروسی خواند که میتوان به آهنگ "تو فقط اشاره کن" اشاره کرد.این آهنگ چندی پیش در تمامی سایتهای موزیک قرار گرفت که باعث اعتراضاتی به علی عبدالمالکی شد.
پس از چندی با شرکت در کلاس های موسیقی با سازهای کیبورد و گیتار آشنا شد و به این سازها تسلط کامل پیدا کرد.آهنگ "بی تو دارم میمیرم" را نیز خودش تنهایی و با گیتاری که به دست داشت خواند.آهنگ "مکن ناز" هم کمی بعد خواند.
قبل از اینکه وارد دنیای خوانندگی شود فوتبالیست بود و در پست دروازه بان بازی میکرد.
در سال 80 با کامران (که بعدها کامران خود را دی جی کامران خواند) چند آهنگ با هم خواندند.آهنگ "الهی" و "عشقمو بپذیر" آهنگهایی بود که این دو با هم خواندند ولی در هیچ سایتی پخش نشد تا اینکه پس از مشهور شدن علی عبدالمالکی این 2 آهنگ توسط کامران در سایتهای موزیک پخش شد که باعث ضربه شدیدی به علی عبدالمالکی شد.چون خیلیها فکر میکردند این آهنگها را جدیدا علی عبدالمالکی خوانده است.
در سال 83 با سید سروش طباطبایی (دی جی سروش اس جی ترک) آشنا شد.ولی اون موقع علی به دنبال خوانندگی به صورت جدی نبود تا اینکه در سال 86 علی عبدالمالکی و دی جی سروش یک آهنگ به صورت تستی با هم ساختند و اسم آن را "نفرین" گذاشتند.پس از مدتها این آهنگ پخش شد که به دلیل کیفیت پایین و تستی بودن آن مورد انتقاد قرار گرفت.
در اسفند سال 86 علی عبدالمالکی گمنام و دی جی سروش (که قبل از این آلبوم کمتر کسی او را میشناخت) آلبومی به نام "خدانشناس" ساختند و وارد اینترنت کردند که این آلبوم هیاهویی به پا کرد.سبک جدید این آلبوم و استفاده از فضاهای کامپیوتری و سبک آهنگهای ترکی باعث استقبال بیش از حد از این آلبوم شد.تکستهای دی جی سروش در بین آهنگها نظر بسیاری از طرفداران موسیقی را به خودش جذب کرد.این آلبوم 8 ترکی با تنظیم دی جی سروش اس جی ترک و آهنگسازی و ترانه سرایی علی عبدالمالکی تا مدتها در هر ماشینی شنیده میشد.

علت اصلی موفقیت این آلبوم صدای عالی و سوزدار علی عبدالمالکی و تنظیم فوق استثنایی دی جی سروش بود که زوجی رویایی تشکیل دادند.پس از آن دی جی سروش و علی عبدالمالکی در چند آهنگ با هم فیت داشتند.
ولی این پایان کار نبود.در اردیبهشت سال 87 علی عبدالمالکی و دی جی سروش آلبوم دیگری با هم ساختند که 10 ترک داشت.در این آلبوم علی عبدالمالکی در یک آهنگ شبیه ساز آهنگ مهستی با ایمان ظهراب فیت داشت.2 آهنگ رمیکس مهستی نیز در این آلبوم (در سالی که تازه مهستی فوت کرده بود) باعث توجه بیشتر به این آلبوم شد.این آلبوم که "نامسلمون" نام داشت و به صورت غیر رسمی بود موسیقی ایران را لرزاند.تا جایی که علی عبدالمالکی بهترین خواننده غیر مجاز سال 87 موسیقی ایران شد.
علی عبدالمالکی پس از موفقیت این 2 آلبوم در سال 87 چندین تک آهنگ مثل "لباس عروست رخت عزاته" و "تا کی باید" پخش کرد که استقبال زیادی از آن شد ولی پس از این چند آهنگ بود که علی عبدالمالکی مدتها سکوت کرد و به دنبال مجوز کارهایش رفت.
تا به حال تک آهنگ های زیادی مثل "به پای حرفام"، "اشک نریز" و... به اسم علی عبدالمالکی پخش شده که هیچ کدام از این خواننده محبوب نیست!
علی عبدالماکی تا الآن مجرد هست و غذای مورد علاقه اش نیز قرمه سبزی هست.از میان خوانندگان به صدای معین علاقه خاصی دارد با اینکه خودش هم میدونه سبک این دو هیچ شباهتی به هم ندارد.
از اواسط سال 87 احتمال های زیادی در مورد آلبوم جدید علی عبدالمالکی در سایت های موزیک دیده شد و هر بار قول انتشار این آلبوم در ماه آینده دادن که با گذشت 1 ماه از سال 89 هنوز این اتفاق رخ نداده!!!
شایعات زیادی در مورد آلبومش هست که به هیچ وجه این اخبار درست نیست و فقط باید منتظر آلبوم بود.چون علی عبدالمالکی هیچ توضیحی در مورد آلبومش نداده است.
اما آنچه مسلم است حضور دو تنظیم کننده برجسته کشورمان به نام های دی جی سروش و الیاس شیرزاد میباشد.
علی عبدالمالکی هیچ سایتی متعلق به خودش ندارد و تمام سایت هایی که ادعای همکاری با علی عبدالمالکی دارند توسط طرفداران این خواننده محبوب ساخته شده است!
اما به زودی سایت رسمی علی عبدالمالکی توسط دوستان نزدیک علی افتتاح میشود تا به همه شایعات پایان بدهد.
اخباری مبنی بر جدایی علی و دی جی سروش نیز در بیشتر سایتها زده شده که این اخبار کذب محض است.
علی عبدالمالکی علاوه بر خوانندگی ترانه سرایی و آهنگسازی نیز برای خوانندگان دیگر انجام میدهد که میتوان به سوده،فرهاد نوری، پوریا عرفانی، محمد مالکی، یاسر رشادی و... اشاره کرد.
نزدیک 2 سال هست که به دنبال مجوز سومین آلبوم خود میباشد که هر بار با مخالفتهای وزارت ارشاد روبرو بوده است.ولی با توجه به مجوز دادن چند آلبوم اخیر و باز شدن فضای موسیقی، آلبوم علی عبدالمالکی نیز در آینده ای خیلی نزدیک به صورت رسمی پخش خواهد شد.
از کشور ترکیه خیلی خوشش میاد و دوست دارد حتما به این کشور سفر کند.از کشور آمریکا بر خلاف خیلیها بدش میاد!
به خاطر مجوز گرفتن و نخواندن آهنگ جدید پس از مدتها علی عبدالمالکی تصمیم گرفت آهنگ "فدات شم" را که چند سال پیش خوانده بود دوباره میکس کند و در اختیار علاقه مندانش بگذارد.در حالی که این آهنگ هنوز میکس و مستر نهایی نشده بود!
در آبان سال 88 نیز تک آهنگ "خدانگهدار" از آلبوم جدید علی عبدالمالکی لو رفت.این آهنگ به صورت ماکت بود و هنوز هیچ تنظیمی روی آن نشده بود ولی صدای عالی علی عبدالمالکی همه بار آهنگ رو به بار کشید.
در نیمه دوم سال 88 علی عبدالمالکی ماه های پرکاری داشت.آهنگسازی و ترانه سرایی برای چند خواننده و دادن 6 آهنگ جدید واقعا عبدالمالکی را پس از ماه ها دوری دوباره به رده اول موسیقی آورد.
علی عبدالمالکی تصمیم گرفت فضای کارش را عوض کند و خواندن در سبکهای دیگر را نیز تجربه کند.خواندن آهنگ شادی مثل "یعنی دوستم نداشتی" که بسیار مخالف و موافق داشت و همکاری با الیاس شیرزاد باعث شایعات فراوان جدایی او و دی جی سروش شد.در حالی که این دی جی سروش بود که به علی عبدالمالکی پیشنهاد کرده بود با تنظیم کننده های دیگر هم کار کند.

 

 

 

سبک غمگین نیز علی عبدالمالکی تجربه کرد.خواندن 2 آهنگ فوق عاشقانه و غمگین مانند "خدانگهدار" و "یه دل شکوندم" باعث محبوبیت بیش از پیش علی عبدالمالکی شد.
علی عبدالمالکی همچنین با تنظیم کننده های دیگر و به نامی همچون آرمیک(که دارای سبک جهانی میباشد)، الیاس شیرزاد، علی رهبری و بابک مافی کار کرد.شایعه هایی نیز در مورد همکاری او با سیروان خسروی نیز به گوش میرسد.
مهدی پوران نیز از خواننده هایی هست که سعی کرده در کارهایش تا حدودی از علی عبدالمالکی تقلید بکند.با اینکه صدای این دو قابل تشخیص هست.
آهنگ "دلم" او دارای ترانه ای فوق العاده بود که در ادامه آهنگ "دلکم" ساخته شده است که این آهنگ به مراتب بالاتر از آهنگ قبلی بود.تنظیم کننده این آهنگ علی رهبری بود.
معمولا اگه میخواد کاری بکند میگه "اگه حسودا بذارن"!
از کلیپ های خارجی خوشش میاد ولی با کلیپ های ایرانی اصلا حال نمیکند.
تا به حال هیچ کلیپی از کارهایش بیرون نداده است اگر کار تصویری داشته است یا در استودیو یا پارک خوانده است و آن هم با گیتا

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:35 | |
بیگرافی محمدعلیزاده

محمد علیزاده

محمد علیزاده متولد 23 دی ماه 1360 (در شب میلاد رسول اکرم حضرت محمد(ص)). در کرج به دنیا آمده ودر حال حاضر در تهران زندگی می کند و برای اولین بار در 4 سالگی خوانده است. تحصیلاتش ربطی به موسیقی ندارد، او مهندس کشاورزی است اما علاقه شدیدی به موسیقی دارد. محمد علیزاده سه سال پیاپی مقام اول قرائت قرآن را در سطح كشور بدست آورد...


 و مقام ها و عنوان های بسیاری در ضمینه ی قرائت قرآن در سطح کشور بدست آورده است.
 یک بار عاشق شده آن هم در 19 سالگی و به آن افتخار می کند!
 در دوران تحصیل از درس شیمی متنفر بوده ولی ادبیات و ریاضی را دوست داشته. بازی هنرمندانی چون فاطمه معتمد آریا و زنده یاد خسرو شکیبایی را دوست دارد و از تولیدات مسعود کیمیایی و مهران مدیری لذت می برد.
 علی دایی و کریستیانو رونالدو فوتبالیستهای محبوبش هستند.
 خداحافظ و جز تو را جزو محبوبترین ترانه هایش می داند. اگر جادوگر بود کاری میکرد که همه خوانندگان ایران با هم رفیق و مهربان باشند!
 لباس مارک دار محبوبش D&G است و از عطر BULGARI خوشش می آید.
 خواننده محبوبش اورس است و از کارهای ناصر عبدالهی انرژی میگیرد و با شنیدن آثار ناصریا به آرامش می رسد.

 محمد علیزاده تا کنون چندین بار در تلویزیون سراسری ایران اجرای زنده داشته است که آخرین اجرای زنده ی آن در ویژه برنامه ی تحویل سال 1390 شبکه ی 3 با اجرای فرزاد حسنی بود که محمد علیزاده به اجرای آثار خود پرداخت و مورد توجه بسیاری قرار گرفت...

 آلبوم جدید محمد علیزاده به نام " جز تو " بزودی از طریق شرکت ایران گام روانه بازار مجاز موسیفی خواهد شد...  ترانه این اولین باره رو به همه هوادارانش تقدیم می کند...

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:32 | |
بیگرافی مجیدخراطها

بیوگرافی مجید خراطها

استاد مجیدخراطها در ۷ مهر ۱۳۶۰ چشم به جهان گشود .

مجید خراطها فارغ التحصیل رشته هنر و افتخار حضور با گروه های سنتی و پاپ دارد.

خراطها سال های زیادی را با آموزش ساز طی کرد

مجيدخراطها از سال 84 پا به عرصه ي موسيقي نهاد .

اولين آلبوم حرفه اي ايشان آلبوم تنهاترين تنها با همکاري (مهدي ابراهيمي) به بازار ارائه شد.

سپس آلبوم دوم ايشان البوم زخم زبون با همکاري ( وحيد خراطها ) به بازار ارئه داده شد.

همچنين استاد مجيد خراطها با ارئه آلبوم و تک موزيک براي ديگر هنرمندان کار خود را ادامه داد.


از هنرمنداني که استاد خراطها آنها را در ارائه آلبوم و تک آهنگ همراهي کردند ميتوان:

۱- محمد امین رضاییان

۲-بهنام ربانی

۳-شهروز سهرابی و حمید اسجدی و ایمان احمد خانی

۴-یوسف خرسندی و حسن مقدسی

۵-سعید ربیعی و حمید احدی

۶-شهرام صالحی

۷-بابک جوان

۸-سعید حسینی

۹-علیرضا سلمانی

۱۰-امیر منتظری

۱۱-حمیدرضا حاجیلو

۱۲-بهروز بهشتی

۱۳-بابک غفاری

۱۴-محمد ابوالحسنی

۱۵-حامد رامتین

۱۶-علی چاقوچی

۱۷-مجید علیپور

... نام برد.

و سومين آلبوم استاد مجيد خراطها با نام وداع بود که استاد مجيد خراطها را بين مردم و نسل جوان محبوب کرد.
استاد مجيد خراطها پس از ارسعي تلاش فراوان توانست در زمستان 87 آلبوم آواره را به بازار ارائه دهد که در اين آلبوم استادمجيد خراطها با همکاري وحيد خراطها توانست خود را بيش از پيش در بين مردم محبوب سازد.

مجید خراطها در اسفند سال سال ۸۸ آلبوم فوق العاده کنسل را با همکاری وحید خراطها به بازار ارائه داد که با استقبال فوق العاده همراه شد .


استاد مجيد خراطها به نواختن سازهاي
ستار
تار
دف
تومبار
گيتار
ليد گيتار
گيتار باس
پيانو
و آهنگسازي به صورت حرفه اي را دارا ميباشد.

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:31 | |
بیگرافی علیرضاروزگار

علیرضا روزگار متولد سال ۱۳۶۰ مرودشت و مجرد. از بچگی صدای زیبایی داشت بعد کم کم با علاقه ای که به موسیقی داشت به خوانندگی روی آورد. تنظیم کننده ی اکثر ترکهای علیرضا برادرش مصطفی روزگار میباشد
علیرضا کار خوانندگی رو ابتدا با خوندن با گیتار شروع کرد و در حال حاضر جزء خوانندگان بزرگ ایران میباشد
اولین آلبوم مجوز دار او به نام بی کسی هم اکنون منتشر شده است.

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:29 | |
زندگی نامه خسروگلسرخی

زندگینامه خسرو گلسرخی

خسرو گلسرخی شاعر و نویسنده مردمی در روز دوم بهمن 1322 در شهر رشت متولد شد نام پدرش قدیر بود كه گلسرخی در سن  5/1 سالگی این تكیه گاه را از دست داد مادرش بانو شمس الشریعه وحید نام داشت كه بعد از مرگ همسرش، خسرو و برادر دو ساله اش فرهاد را نزد پدرش حاج شیخ محمد وحید كه در قم می زیست برد. وحید مرد مبارزی بود كه در كنار میرزا كوچك خان جنگلی در نهضت جنگل جنگیده بود و بالطبع هنوز هم همان روحیه مبارزه در وجودش بود خسرو توسط چنین مبارزی تعلیم دید و تحت تاثیر نظرات او قرار گرفت حتی شعرهایی به نام جنگلی ها و دامون در این رابطه گفت (دامون به معنی پناهگاه و انبوهی سیاهی جنگل است). در سال 1341 پدر بزرگش فوت كرد آن زمان خسرو دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه را در مدارس حكیم سنایی و حكیم نظامی به پایان رسانده بود و بعد از فوت پدربزرگش می بایست چرخ معاش خانواده را بگرداند او و برادرش فرهاد به تهران عزیمت كردند و در خانه ای كوچك در محله امین حضور سكنی گزیدند او روزها كار می كرد و شب ها درس می خواند. خسرو در این سالها از ادبیات نیز غافل نبود در طی این سالها اشعار و مقالات و نقدهای بسیار بر آثار ادبی از سوی او با نام های غیر واقعی و مستعاری چون دامون – خ ، گ – بابك رستگار – افشین راد – خسرو كاتوزیان به چاپ رسید در این زمان گلسرخی، با آموختن زبان فرانسه به طور كامل و زبان انگلیسی در دوره دانشگاهی، دست به ترجمه های ادبی نیز می زد.
كار جدی او در شعر از سال 45 شروع شد. در سال 48 با عاطفه گرگین شاعر و نویسنده همفكرش ازدواج كرد زندگی در كنار عاطفه و تاثیر پذیری از افكار او آثار گلسرخی را غنی تر كرد بطوری كه دوران شكوفایی فكری و خلاقیت او در مطبوعات در سالهای 48 تا 52 می باشد البته هیچ اثری از خسرو در زمان حیاتش، به جز آنچه در مطبوعات و جنگ ها انتشار یافت به صورت كتاب چاپ نشد. تنها چیزی كه میتوان به عنوان كتاب چاپ شده در میان نوشته های او سراغ گرفت، مقاله ای ست با عنوان ” سیاستِ هنر، سیاستِ شعر” این مقاله برای اولین بار به صورت جزوه از سوی انتشارات (كتاب نمونه) به مدیریت بیژن اسدی پور انجام گرفت. اما بعدا” كاوه گوهرین مجموعه آثار خسرو را در دو مجموعه به نام های ”دستی میان دشنه و دل” و ” من در كجای جهان ایستاده ام” چاپ كرد كه این دفتر نیز در آن است. خسرو برای چاپ كتابهایش با (كتاب نمونه) قرارداد بسته بود كه به انجام نرسید و بعدها یكی از این دو مجموعه، با نام انتخابی خود گلسرخی “ ای سرزمین من“ چاپ شد. انتخاب نام “پرنده خیس” برای مجموعه دوم به توصیه عمران صلاحی انجام شده است. عمران صلاحی وبیژن اسدی پور كه از دوستان گلسرخی بودند تأكید كرده اند كه خسرو قصد داشت این نام را بر مجموعه ای از شعرهایش بگذارد.
او چهار سال در كنار همسرش زندگی كرد و ثمره این ازدواج فرزندی به نام دامون بود مدتی بعد از دستگیری گلسرخی عاطفه گرگین نیز دستگیر شد و در دادگاه نظامی به چهار سال زندان محكوم شد با به زندان افتادن او سرپرستی دامون به برادرش سپرده شد. (هم اكنون دامون همراه مادرش در پاریس زندگی می كند).
بیشترین علت دستگیری گلسرخی عضویت در محفلی بود كه موقع دستگیری مدت یكسال بود كه از این محفل بریده بود در اوائل ورود به آن محفل او متوجه شد كه جز حرف و خیال‏بافی و احیانا” چپ‏روی‏های نمایشی و خطرناك هیچ نیست . در آغاز ورود به آن جمعیت كذایی برای اینكه همسر و تنها پسرش را از این گرداب دور كند، ظاهرا از خانواده خود برید. و با عاطفه گرگین تبانی كرد و كوشید تا در انظار این طور جلوه دهد كه به علت اختلاف و عدم تفاهم جدا از خانواده خود زندگی می‏كند و این رشته خانوادگی در حال گسستن است. عاطفه در این ظاهرسازی مصلحتی او را یاری می‏داد،
خسرو گلسرخی در 29 بهمن 1352 به جرم شركت در طرح گروگانگیری رضا پهلوی علیرغم اینكه به خاطر بودن در زندان ساواك هرگز نمی توانست چنین كاری را انجام دهد و صرفا” به خاطر دفاع از عقایدش در دادگاه نظامی به اعدام محكوم و در میدان چیت گر تیر باران شد ..
دادگاه نظامی گلسرخی و دوست همرزمش كرامت الله دانشیان و دفاعیه ای كه خسرو گلسرخی كرد هنوز در پیكره تاریخ ایران می درخشد و یكی از صحنه های باشكوه ایستادگی بر سر آرمان تا پای جان است او دفاع خود را چنین آغاز كرد:
به نام نامی مردم:
من در دادگاهی كه نه قانونی بودن و نه صلاحیت آنرا قبول داردم از خود دفاع نمی كنم بعنوان یك ماركسییت خطابم با خلق و تاریخ است هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم چرا كه هر چه از شما دورتر باشم به مردم نزدیكترم و هر چه كینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد لطف و حمایت توده مردم از من قوی تر است حتی اگر مرا به گور بسپارید كه خواهید سپرد مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند.
او در ادامه گفت زندگی امام حسین نمودار زندگی كنونی ماست كه جان بر كف برای خلقهای محروم میهن خود در این دادگاه محاكمه می شویم او در اقلیت بود و یزید بارگاه و قشون و حكومت و قدرت داشت او ایستاد و شهید شد هر چند كه یزید گوشه ای از تایخ را اشغال كرد ولی آن چه كه در تداوم تاریخ تكرار شد راه حسین و پایداری او بود نه حكومت یزید آن چه را كه خلقها تكرار كردند و می كنند راه حسین است.
وقتی دادگاه نظامی حكم اعدام گلسرخی و دانشیان را قرائت كرد آن دو فقط لبخند زدند و بعد دست یكدیگر را به گرمی فشردند و در آغوش هم فرو رفتند
محبوبیت گلسرخی و دانشیان ترس ساواك را برانگیخت آنها به تكاپو افتادند تا شاید در آخرین لحظات در آنها رسوخ كنند به آنها كه با شكیبایی منتظر تیرباران بودند پیشنهاد شد كه از شاه تقاضای عفو كنند اما آنها فقط پوزخند زدند ساواك وقتی دید با هیچ حربه ای قادر به فریب آنها نیست به گلسرخی پیشنهاد داد كه دامون پسرش را قبل از تیرباران ببیند اما گلسرخی به این پیشنهاد هم جواب منفی داد و این در شرایطی بود كه همه سلولهای بدنش نام دامون را فریاد می كشید او می دانست كه دامون نقطه ضعف اوست و دامون می تواند او را به زندگی امیدوار كند زندگی كه او می خواست از دست بدهد تا به وظیفه اش عمل كند آری برای او مرگ یك وظیفه بود وقتی از او تقاضای ندامت نامه می كنند تا در نتیجه دادگاه تخفیف دهند او می گوید هیچ كس از زندگی در كنار زن و فرزند گریزان نیست من مثل هر انسانی زندگی را دوست دارم و دوست دارم مثل هر پدری رنگ چشمان فرزندم را ببینم اما راهی را كه انتخاب كرده ایم باید به پایان ببریم مرگ ما حیات ابدی است ما می رویم تا راه و رسم مبارزه بماند اگر من ندامت نامه بنویسم كمر مبارزان را خرد نكرده ام ؟؟؟
در سحرگاه 29 بهمن وقتی او را به چوبه اعدام بستند هنوز لبخند می زند و می خواهد كه چشمانش را نبندند چون می خواست با دیدن خورشید به سرای باقی بشتابد ..
او در وصیت نامه اش می نویسد :
من یك فدائی خلق ایران هستم و شناسنامه من جز عشق به مردم چیز دیگری نیست من خونم را به توده های گرسنه و پابرهنه ایران تقدیم میكنم. و شما آقایان فاشیست ها كه فرزندان خلق ایران را بدون هیچگونه مدركی به قتلگاه میفرستید، ایمان داشته باشید كه خلق محروم ایران انتقام خون فرزندان خود را خواهد گرفت. شما ایمان داشته باشید از هر قطره خون ما صدها فدایی برمیخیزد و روزی قلب شما را خواهد شكافت. شما ایمان داشته باشید كه حكومت غیرقانونی ایران كه در 28 مرداد سیاه به خلق ایران توسط آمریكا تحمیل شده در حال احتضار است و دیر یا زود با انقلاب قهرآمیز توده های ستم كشیده ایران واژگون خواهد شد
ضمنا“ یك عدد حلقه پلاتین(طلای سفید) و مبلغ یك هزار و دویست ریال وجه نقد را به خانواده و یا به زنم بدهند.

 

 

سهراب سپهری در غم اعدام خسرو گلسرخی

شاید در گیر و دار اعدام خسرو گلسرخی

سهراب سپهری اینچنین سرود :

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ

خسرو گلسرخی

کار ما شاید اینست

که در افسون گل سرخ شناور باشیم

 

و در بند  آخر با کنایه می گوید در افسون گل سرخ ! که احتمالا اشک  است شناور باشیم

 بی اختیار بیاد این جمله ارد بزرگ می افتم که :تمنای واپسین آدمی ، شناور شدن در بسامدهای ( امواج)  گیتی است . و باز همو می گوید :شناور بودن خرد آدم در جهان احساس  به او میدان بروز و رشد هنر را داده است .

تاریخ مفاهیم و رازه های بسیاری را با خود می برد و رازهای جدیدی پیش روی ما می گذارد .

 سهراب نگاه دردمند خود را با کلماتی کوچک اما وسیع بیان می دارد.

او همانند اخوان شمشیر از رو نبسته

مهدی اخوان ثالث

او شمشیرش اشک و احساس لطیف ش است

به یاد او یکی از اشعار زیبایش را می گذارم که با کمی دقت می توان در آن ، راز های را یافت ...

شبی سرد است و من افسرده

راه دوری است و پایی خسته

نیرنگی است و چراغی مرده

می کنم تنها از جاده عبور

دور ماندند زمن آدمها

سایه ای از سر دیوار گذشت

غمی افزود مرا بر غم ها

فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر آمد تا با دل من

قصه ها سازد پنهانی

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر،سحر نزدیک است

هر دم این بانگ بر آرم از دل

وای این شب چقدر تاریک است!

خنده ای کو که به انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟

مثل این است که شب نمناک است

دیگران را هم غمی هست به دل

غم من،لیک غمی غمناک است


منبع: كتاب حماسه خسرو گلسرخی – نوشته آرمان

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:21 | |
زندگی نامه پروین اعتصامی
زندگی نامه
با سلام

پروين اعتصامي که نام اصلي او "رخشنده " است در بيست و پنجم اسفند 1285 هجري شمسي در تبريز متولد شد ، در کودکي با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردي بزرگ بود در زندگي او نقش مهمي داشت ، و هنگاميکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروين در زمينه سرايش شعر کمک کرد.

" پدر پروين"

يوسف اعتصامي معروف به اعتصام الملک از نويسندگان و دانشمندان بنام ايران بود. وي اولين "چاپخانه" را در تبريز بنا کرد ، مدتي هم نماينده ي مجلس بود.

اعتصام الملک مدير مجله بنام "بهار" بود که اولين اشعار پروين در همين مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و يک دختر است.

"مادر پروين"

مادرش اختر اعتصامي نام داشت . او بانويي مدبر ، صبور ، خانه دار و عفيف بود ، وي در پرورش احساسات لطيف و شاعرانه دخترش نقش مهمي داشت و به ديوان اشعار او علاقه فراواني نشان مي داد.

"شروع تحصيلات و سرودن شعر"

پروين از کودکي با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وي مطالب علمي و فرهنگي به ويژه ادبي را از لابه لاي گفت و گوهاي آنان درمي يافت در يازده سالگي به ديوان اشعار فردوسي ، نظامي ، مولوي ، ناصرخسرو ، منوچهري ، انوري ، فرخي که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسي به شمار مي آيند ، آشنا بود و از همان کودکي پدرش در زمينه وزن و شيوه هاي يادگيري آن با او تمرين مي کرد.

گاهي شعري از شاعران قديم به او مي داد تا بر اساس آن ، شعر ديگري بسرايد يا وزن آن را تغيير دهد ، و يا قافيه هاي نو برايش پيدا کند ، همين تمرين ها و تلاشها زمينه اي شد که با ترتيب قرارگيري کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بياندوزد.

هر کس کمي با دنياي شعر و شاعري آشنا باشد ، با خواندن اين بيت ها به توانائي او در آن سن و سال پي مي برد برخي از زيباترين شعرهايش مربوط به دوران نوجواني ، يعني يازده تا چهارده سالگي او مي باشد ، شعر " اي مرغک " او در 12 سالگي سروده شده است:

اي مُرغک خُرد ، ز آشيانه

پرواز کن و پريدن آموز

تا کي حرکات کودکانه؟

در باغ و چمن چميدن آموز

رام تو نمي شود زمانه

رام از چه شدي ؟ رميدن آموز

منديش که دام هست يا نه

بر مردم چشم ، ديدن آموز

شو روز به فکر آب و دانه

هنگام شب آرميدن آموز

 با خواندن اين اشعار مي توان دختر دوازده ساله اي را مجسم کرد که اسباب بازي اش " کتاب" است ؛ دختري که از همان نوجواني هر روز در دستان کوچکش ، ديوان قطوري از شاعري کهن ديده مي شود ، که اشعار آن را مي خواند و در سينه نگه مي دارد.

شعر " گوهر و سنگ " را نيز در 12 سالگي سروده است.

شاعران و دانشمنداني مانند استاد علي اکبر دهخدا ، ملک الشعراي بهار ، عباس اقبال آشتياني ، سعيد نفيسي و نصر الله تقوي از دوستان پدر پروين بودند ، و بعضي از آنها در يکي از روزهاي هفته در خانه او جمع مي شدند ، و در زمينه هاي مختلف ادبي بحث و گفتگو مي کردند. هر بار که پروين شعري مي خواند ، آنها با علاقه به آن گوش مي دادند و او را تشويق مي کردند.

" ادامه تحصيلات"

 

پروين ، در 18 سالگي ، فارغ التحصيل شد ، او در تمام دوران تحصيلي ، يکي از شاگردان ممتاز مدرسه بود. البته پيش از ورود به مدرسه ، معلومات زيادي داشت ، او به دانستن همه مسائل علاقه داشت و سعي مي کرد ، در حد توان خود از همه چيز آگاهي پيدا کند. مطالعات او در زمينه زبان انگليسي آن قدر پيگير و مستمر بود که مي توانست کتابها و داستانهاي مختلفي را به زبان اصلي ( انگليسي ) بخواند . مهارت او در اين زبان به حدي رسيد که 2 سال در مدرسه قبلي خودش ادبيات فارسي و انگليسي تدريس کرد.

"سخنراني در جشن فارغ التحصيلي"

در خرداد 1303 ، جشن فارغ التحصيلي پروين و هم کلاس هاي او در مدرسه برپا شد. او در سخنراني خود از وضع نامناسب اجتماعي ، بي سوادي و بي خبري زنان ايران حرف زد. اين سخنراني ، بعنوان اعلاميه اي در زمينه حقوق زنان ، در تاريخ معاصر ايران اهميت زياد دارد.

پروين در قسمتهاي از اعلاميه "زن و تاريخ" گفته است:

« داروي بيماري مزمن شرق منحصر به تعليم و تربيت است ، تربيت و تعليم حقيقي که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستفيذ نمايد. »

و درباره راه چاره اش گفته است :

« پيداست براي مرمت خرابي هاي گذشته ، اصلاح معايب حاليه و تمهيد سعادت آينده ، مشکلاتي در پيش است. ايراني بايد ضعف و ملالت را از خود دور کرده ، تند و چالاک اين پرتگاه را عبور کند. »

"اخلاق پروين"

يکي از دوستان پروين که سال ها با او ارتباط داشت ، درباره او گفته است :

« پروين ، پاک طينت ، پاک عقيده ، پاکدامن ، خوش خو و خوش رفتار ، نسبت به دوستان خود مهربان ، در مقام دوستي فروتن و در راه حقيقت و محبت پايدار بود. کمتر حرف مي زد و بيشتر فکر مي کرد ، در معاشرت ، سادگي و متانت را از دست نمي داد . هيچ وقت از فضايل ادبي و اخلاقي خودش سخن نمي گفت.»

همه اين صفات باعث شده بود که او نزد ديگران عزيز و ارجمند باشد.

مهمتر از همه اين ها ، نکته اي است که از ميان اشعارش فهميده مي شود . پروين ، با آن همه شعري که سروده ، در ديواني با پنج هزار بيت ، فقط يک يا دو جا از خودش حرف زده و درباره خودش شعر سروده و اين نشان دهنده فروتني و اخلاق شايسته اوست.

"نخستين چاپ ديوان اشعار"

پيش از ازدواج ، پدرش با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و اين کار را با توجه به اوضاع و فرهنگ آن روزگار ، درست نمي دانست. او فکر مي کرد که ديگران ممکن است چاپ شدن اشعار يک دوشيزه را ، راهي براي يافتن شوهر به حساب آورند!

اما پس از ازدواج پروين و جدائي او از شوهرش ، به اين کار رضايت داد. نخستين مجموعه شعر پروين ، حاوي اشعاري بود که او تا پيش از 30 سالگي سروده بود و بيش از صد و پنجاه قصيده ، قطعه ، غزل و مثنوي را شامل مي شد.

مردم استقبال فراواني از اشعار او کردند ، به گونه اي که ديوان او در مدتي کوتاه پس از چاپ ، دست به دست ميان مردم مي چرخيد و بسياري باور نمي کردند که آنها را يک زن سروده است ، استادان معروف آن زمان ، مانند دهخدا و علامهء قزويني ، هر کدام مقاله هايي درباره اشعار او نوشتند و شعر و هنرش را ستودند.

" کتابداري"

 

پروين مدتي کتابدار کتابخانه دانشسراي عالي تهران (دانشگاه تربيت معلم کنوني) بود . کتابداري ساکت و محجوب که بسياري از مراجعه کنندگان به کتابخانه نمي دانستند او همان شاعر بزرگ است . پس از چاپ ديوانش وزارت فرهنگ نيز از او تقدير کرد.

" دعوت دربار و مدال درجه سه"

معمولا رسم است که دولت ، دانشمندان و بزرگان علم و ادب را طي برگزاري مراسمي خاص ، مورد ستايش و احترام قرار مي دهد . در چنين مراسمي وزير يا مقامي بالاتر ، مدالي را که نشانه سپاس ، احترام و قدرداني دولت از خدمات علمي و فرهنگي فرد مورد نظر است ، به او اهدا مي کند ، وزارت فرهنگ در سال 1315 مدال درجه سه لياقت را به پروين اعتصامي اهدا کرد ولي او اين مدال را قبول نکرد.

گفته شده که حتي پيشنهاد رضا خان را که از او براي ورود به دربار و تدريس به ملکه و وليعهد وقت دعوت کرده بود ، نپذيرفت ، روحيه و اعتقادات پروين به گونه اي بود که به خود اجازه نمي داد در چنين مکان هايي حاضر شود . او ترجيح مي داد در تنهايي و سکوت شخصي اش به مطالعه بپردازد.

او که در 15 سالگي درباره ستمگران و ثروتمندان به سرودن شعر پرداخته ، چگونه مي تواند به محيط اشرافي دربار قدم بگذارد و در خدمت آنها باشد ؟

او که انساني آماده ، داراي شعوري خلاق و همواره درگير در مسائل اجتماعي بود به اين نشان ها و دعوت ها فريفته نمي شد.

در اين جا يکي از اشعار پروين در مذمت اغنياي ستمگر را مي خوانيد :

برزگري پند به فرزند داد، کاي پسر

 اين پيشه پس از من تو راست

مدت ما جمله به محنت گذشت

نوبت خون خوردن و رنج شماست

….

هر چه کني نخست همان بدروي

کار بد و نيک ، چو کوه و صداست

….

گفت چنين ، کاي پدر نيک راي

صاعقه ي ما ستم اغنياست

پيشه آنان ، همه آرام و خواب

قسمت ما ، درد و غم و ابتلاست

ما فقرا ، از همه بيگانه ايم

مرد غني ، با همه کس آشناست

خوابگه آن را که سمور و خزست

کي غم سرماي زمستان ماست

تيره دلان را چه غم از تيرگيست

بي خبران را چه خبر از خداست

" دوران بيماري و مرگ پروين"

پروين اعتصامي ، پس از کسب افتخارات فراوان و درست در زماني که برادرش – ابوالفتح اعتصامي -  ديوانش را براي چاپ دوم آن حاضر مي کرد ، ناگهان در روز سوم فروردين 1320 بستري شد پزشک معالج او ، بيماري اش را حصبه تشخيص داده بود ، اما در مداواي او کوتاهي کرد و متاسفانه زمان درمان او گذشت و شبي حال او بسيار بد شد و در بستر مرگ افتاد.

نيمه شب شانزدهم فروردين 1320 پزشک خانوادگي اش را چندين بار به بالين او خواندند و حتي کالسکه آماده اي به در خانه اش فرستادند ، ولي او نيامد و …. پروين در آغوش مادرش چشم از جهان فرو بست .

پيکر پاک او را در آرامگاه خانوادگي اش در شهر قم و کنار مزار پدرش در جوار خانم حضرت معصومه (س) به خاک سپردند . پس از مرگش قطعه شعري از او يافتند که معلوم نيست در چه زماني براي سنگ مزار خود سروده بود . اين قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند ، آنچنانکه ياد و خاطره اش در دل مردم نقش بسته است . گزيده اي از اين شعر در ذيل آمده است :

اين که خاک سيهش بالين است                      اختر چرخ ادب پروين است

گر چه جز تلخي از ايام نديد                             هر چه خواهي سخنش شيرين است

صاحب آن همه گفتار امروز                               سائل فاتحه و ياسين است

آدمي هر چه توانگر باشد                                چون بدين نقطه رسد مسکين است

www.biografi.Loxblog.com

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:20 | |
زندگی نامه وحشی بافقی

 

تصویر

 

زندگینامه

تولد وحشی گویا در اواسط نیمه اول قرن دهم در بافق که بر سر راه یزد و کرمان واقع است، اتفاق افتاد و چون بافق را گاهی از توابع کرمان و گاه از توابع یزد به حساب می آورند، وحشی را گاهی یزدی و گاهی کرمانی گفته اند.

دوره اول زندگی وحشی در زادگاهش سپری شد. وحشی در این مدت به جز برادرش در خدمت شرف الدین علی بافقی نیز به کسب دانش و ادب مشغول بود.

وحشی بعد از فراگیری مقدمات علوم ادبی، از بافق به یزد و از آنچه به کاشان رفت و مدتی را در آن شهر به مکتب داری مشغول بود. بعد از مدتی، به یزد برگشت و در همانجا ساکن شد و به شعر و مدح پادشاهان ان شهر مشغول بود تا اینکه در سال 991 هجری در گذشت.
خانواده وحشی از نظر ثروت، جزو خانواده های متوسط بافق بود. برادر بزرگترش، مرادی بافقی هم یکی از شاعران آن عهد بود که تاثیر زیادی در تربیت و آشنایی وحشی با محفل های ادبی داشت، اما پیش از آنکه وحشی در شعر به شهرت برسد در گذشت.
وحشی در اشعار خود چند بار نام برادرش را آورده است.

وحشی شاعری بلند همت، حساس، وارسته و گوشه گیر بود با وجود اینکه شاعران هم عصر او برای برخورداری از نعمتهای دربار گورکانی هند، امیران و بزرگان این دولت، به هند مهاجرت می گردند؛ وحشی نه تنها از ایران بیرون نرفت بلکه حتی از بافق تنها مدتی به کاشان رفت و پس از آن تمام عمرش را در یزد اقامت کرد.
او شاعری را تنها برای بیان اندیشه ها و احساسات خود به کار می گرفت و نه برای کسب مال و زراندوزی.
دوره کمالش در شاعری را در یزد گذراند و برای به دست آوردن روزی خود، تنها رجال و بزرگان یزد و کرمان را مدح کرد. در دیوانش یک قصیده در مدح شاه تهماسب و ماده تاریخی درباره وفاتش دیده می شود اما حامی واقعی او میرمران، حاکم یزد بود.

سیری در اشعار

کلیات وحشی بافقی بیشتر از نه هزار بیت است که شامل قصیده، ترکیب بند ، ترجیع بند، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی می شود.

ترکیب بند ها و ترجیع بندهایش به خصوص مربع و مسدس آنها، همگی از جمله نظمهای دل انگیز دوره صفوی است.



تصویر

ساقی نامه ی طولانی او که به شکل ترجیع بند سروده، در نوع خود کم نظیر است که بعد از وحشی توسط شاعران دیگر با همان وزن و همان مضمون بارها مورد تقلید و جوابگویی قرار گرفت. به همین اندازه مسدس ترکیبها و مربع ترکیبهای او در شعر غنایی ارزشمند است و در نهایت زیبایی چنان ساخته شده که کمتر کسی است که تمام یا قسمتی از آن را به خاطر نسپرده باشند. اگر چه وحشی مبتکر این نوع ترکیب بند نیست، اما در این شیوه بر تمام شعرای شعرهای غنایی برتری دارد، به طوری که کسی در مقام استقبال و جوابگویی به آنها برنیامده است.

غزلهای او سرآمد اشعارش است و از نظر ارزش و مقام، جزو رتبه های اول شعر غنایی فارسی است. در اکثر آنها، احساسات و عواطف شدید و درد و تألم درونی شاعر با زبانی ساده و روان و دلپذیر با نیرومندی هر چه تمامتر بیان شده است.

مثنویهای وحشی بیشتر به استقبال و در مقام جوابگویی به نظامی سروده شده است. دو مثنوی او به نامهای ناظر و منظور و فرهاد و شیرین به استقبال خسرو و شیرین نظامی است. مثنوی اول او در 1569 بیت و در سال 996 هجری به پایان رسید.

مثنوی دوم او بی شک یکی از شاهکارهای ادبیات در دراماتیک فارسی است که در همان زمان حیات شاعر شهرت بسیار یافت؛ اما وحشی نتوانست بیش از 1070 بیت از آن را بسراید و کار ناتمام او را شاعر معروف قرن سیزدهم هجری، وصال شیرازی با افزودن 1251 بیت به پایان رساند و بعد از وصال، شاعر دیگری به نام صابر، 304 بیت دیگر بر این منظومه افزوده دیگر است.

وحشی همچنین مثنوی معروف دیگری به نام خلد برین دارد که باز هم به پیروی از نظامی و بر وزن مخزن الاسرار است. همچنین از وحشی، مثنویهای کوتاه دیگری در مدح و هجو و مانند آنها باقی مانده که ارزش مثنویهای دیگر او را ندارد.

ویژگی سخن

وحشی بافقی بی شک یکی از شاعران بارز و نام آور عهد صفوی است که اهمیت او در سبک خاص بیان اوست.

مضمونها و ظرایف شاعرانه و بیان احساسات و عواطف و نازک خیالهای او آنچنان با زبانی ساده و روان بیان شده که گاه آنها را با زبان محاوره بیان می کند و گاهی چنان است که گویی حرفهای روزمره اش را می زند و همین به شاعری او ارزش و اعتبار فراوان می دهد.

او سعی می کند از استفاده بیش از حد اختیارات شاعری دوری کند و در عوض کوشش خود را برای بیان اندیشه ها و تفکرات عالی خود که بیشتر به همراه احساسات و عواطف گرم است به کار می گیرد.

او زبانی ساده و پر از صداقت را بر می گزیند و همین دلیلی است که در عهد خود به عنوان تواناترین شاعر مکتب وقوع محسوب می شود.



تصویر

در اشعار وحشی، واژه های مشکل و ترکیب های عربی بسیار کم دیده می شود؛ اما به جای آن از واژه ها و ترکیب های رایج زمان خود بسیار استفاده کرده است.

وحشی همچنین به صنایع و آرایه های لفظی نیز توجه نمی کرد؛ جز آنکه برای استواری کلامش ضروری بوده باشد. گر چه وحشی در مثنویهایش بیشتر از نظامی و در غزل از غزلسرایان نام آور گذشته استقبال می گرد اما خود نیز طبعی مبتکر داشت چنانکه اکثر غزلهای او بعدها توسط شاعران دیگر مورد استقبال واقع شد.

نمونه اشعار


سپهر قصد من زار ناتوان دارد
که بر میان کمر کین ز کهکشان دارد

جفاى چرخ نه امروز می رود بر من
به ما عداوت دیرینه در میان دارد

به کنج بی کسى و غربتم من آن مرغى
که سنگ تفرقه دورش ز آشیان دارد

منم خرابه نشینى که گلخن تابان
به پیش کلبه ى من حکم بوستان دارد

منم که سنگ حوادث مدام در دل سخت
به قصد سوختنم آتشى نهان دارد

کسى که کرد نظر بر رخ خزانى من
سرشک دمبدم از دیده ها روان دارد

چه سازم آه که از بخت واژگونه من
بعکس گشت خواصى که زعفران دارد

دلا اگر طلبى سایه ى هماى شرف
مشو ملول گرت چرخ ناتوان دارد

ز ضعف خویش برآ خوش از آن جهت که هماى
ز هر چه هست توجه به استخوان دارد

گرت دهد به مثل زال چرخ گرده ى مهر
چو سگ بر آن ندوى کان ترا زیان دارد

بدوز دیده ز مکرش که ریزه ى سوزن
پى هلاک تو اندر میان نان دارد

کسى ز معرکه ها سرخ رو برون آید
که سینه صاف چو تیغ است و یک زبان دارد

چو کلک تیره نهادى که می شود دو زبان
همیشه روسیهى پیش مردمان دارد

ز دستبرد اراذل مدام دربند است
چو زر کسى که دل خلق شادمان دارد

کسى که مار صفت در طریق آزار است
مدام بر سر گنج طرب مکان دارد

خود آن که پشت بر اهل زمانه کرد چو ما
رخ طلب به ره صاحب الزمان دارد

شه سریر ولایت محمد بن حسن
که حکم بر سر ابناى انس و جان دارد

کفش که طعنه به لطف و سخاى بحر زند
دلش که خنده به جود و عطاى کان دارد

به یک گداى فرومایه صرف می سازد
به یک فقیر تهى کیسه در میان دارد    www.biografi.Loxblog.com

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:19 | |
زندگی نامه عطار

زندگی نامه 

 عطار از شعرا و نویسندگان قرن ششم هجری قمری است.
نام اصلی او "فرید الدین ابوحامد" بوده است و اطلاع دقیقی از سال تولد او در دست نیست و تاریخ ولادتش را از سال 513 هجری قمری تا 537 هجری قمری دانسته اند.
عطار در روستای "کدکن" که یکی از دهات نیشابور بود به دنیا آمد و از دوران کودکی او جزئیات خاصی در دست نیست.
پدر عطار به شغل عطاری (دارو فروشی) مشغول بوده و "فریدالدین" هم پس از مرگ پدرش به همین شغل روی آورد.
عطار علاوه بر دارو فروشی به کار طبابت هم مشغول بود و خود در این مورد می گوید:
به داروخانه پانصد شخص بودند ----- که در هر روز نبضم می نمودند


آنچه مسلم است عطار در اواسط عمر خود دچار تحولی روحی شد و به عرفان روی آورده است.
در مورد چگونگی این انقلاب روحی داستانهایی وجود دارد که درستی آنها از نظر تاریخی معلوم نیست ولی معروف ترین آنها این است که روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله چیزی برای خدا بدهید از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد .
درویش به او گفت : ای خواجه تو چگونه می خواهی از دنیا بروی؟
عطار گفت : همانگونه که تو از دنیا می روی . درویش گفت :تو مانند من می توانی بمیری؟ عطار گفت : بله ، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا رفت.
عطار چون این را دید شدیدا" منقلب گشت و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد.
او بعد از مشاهده حال درویش دست از کسب و کار کشید و به خدمت عارف رکن الدین رفت که در آن زمان عارف معروفی بود و به دست او توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چند سال در خدمت این عارف بود.
عطار سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماورالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد.
در مورد مرگ عطار نیز روایت های مختلفی وجود دارد و بعضی می گویند که او در حمله مغولان به شهر نیشابور به دست یک سرباز مغول کشته شد و زمان مرگ او احتمالاً بین سالهای 627 یا 632 هجری قمری بوده است.
آرامگاه عطار در نزدیکی شهر نیشابور واقع شده است.


[
لينک هاي داخل نوشته ها فقط براي کاربران ثبت نام شده قابل مشاهده هستنند.براي استفاده از تمام امکانات انجمن لطفنا بر روي نوشته بالاي انجمن(ورود و ثـــــبـــــت نــــــــــــــــــــــــــام سريــــــــــــع)کليک کنيد ]نمی رسد ولی سادگی گفتار او وقتی با دل سوختگی همراه می شود بسیار تأثیرگذار است.
عطار در مثنوی "منطق الطیر" با بیان رموز عرفان، سالک این راه را قدم به قدم تا مقصود می برد.
عطار در سرودن[
لينک هاي داخل نوشته ها فقط براي کاربران ثبت نام شده قابل مشاهده هستنند.براي استفاده از تمام امکانات انجمن لطفنا بر روي نوشته بالاي انجمن(ورود و ثـــــبـــــت نــــــــــــــــــــــــــام سريــــــــــــع)کليک کنيد ] های عرفانی نیز بسیار توانا است و اندیشه ژرف او به بهترین شکل در این اشعار نمود یافته است.
عطار برای بیان مقصود خود از همه چیز از جمله تمثیلات و حکایت هایی که حیوانات قهرمان آن هستند بهره جسته است و امروزه می توان مثنوی "منطق الطیر" را یکی از مهمترین [
لينک هاي داخل نوشته ها فقط براي کاربران ثبت نام شده قابل مشاهده هستنند.براي استفاده از تمام امکانات انجمن لطفنا بر روي نوشته بالاي انجمن(ورود و ثـــــبـــــت نــــــــــــــــــــــــــام سريــــــــــــع)کليک کنيد ]ها در ادب فارسی دانست.
بدون شک عطار سرمایه های عرفانی شعر فارسی را - که سنایی آغازگر آن است- به کمال رساند و به راستی می توان گفت که عطار راه را برای کسانی چون مولوی باز کرده است.
عطار از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر پادشاهی را ستوده باشد یافت نمی شود.
آثار
دیوان اشعار:
1- مجموعه قصاید و غزلیات عطار، که بیشتر آنها عرفانی و دارای مضمونهای بلند صوفیانه است به نام "دیوان عطار" چند بار چاپ شده است.
از میان مثنویهایی که بی گمان از اوست می توان به این آثار اشاره کرد:


2- منطق الطیر
این مثنوی، که حدود 4600 بیت دارد مهم ترین و برجسته ترین مثنوی عطار و یکی از مشهورترین مثنویهای تمثیلی فارسی است.
این کتاب که در واقع می توان آن را "حماسه ای عرفانی" نامید، عبارت است از داستان گروهی از مرغان که برای جستن و یافتن سیمرغ – که پادشاه آنهاست- به راهنمایی هدهد به راه می افتند و در راه از هفت مرحله سهمگین می گذرند.
در هر مرحله گروهی از مرغان از راه باز می مانند و به بهانه هایی یا پس می کشند تا این که، پس از عبور از این مراحل هفتگانه که بی شباهت به هفت خان در داستان "رستم" نیست، سرانجام از این گروه انبوه مرغان که در جستجوی "سیمرغ" بودند تنها "سی مرغ" باقی می مانند و چون به خود می نگرند در می یابند که آنچه بیرون از خود می جسته اند- سیمرغ- اینک در وجود خود آنهاست.
منظور عطار از مرغان، سالکان راه و از "سی مرغ" مردان خدا جویی است که پس از عبور از مراحل هفت گانه سلوک – یعنی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا- سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف می کنند.
3- الهی نامه
این منظورمه در واقع مجموعه ای است از قصه های گوناگون کوتاه و مبتنی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهود در جستجوی چیزهایی برآمده اند که حقیقت آن با آنچه عامه مردم از آن می فهمند تفاوت دارد.
4- مصیبت نامه
از دیگر منظومه های مهم عطار مصیبت نامه است که در بیان مصیبت ها و گرفتاری های روحانی سالک و مشتمل است بر حکایت های فرعی بسیار که هر کدام از آنها جذاب و خواندنی است.
در این منظومه شیخ نیشابور خواننده را توجه می دهد که فریفته ظاهر نشود و از ورای لفظ و ظواهر امر، به حقیقت و معنی اشیا پی ببرد.
5- مختار نامه
عطار یکی از شاعرانی است که به سرودن رباعیات استوار و عمیق عارفانه و متفکرانه مشهور بوده است.
رباعیات وی گاهی با رباعیات خیام، او بسیار نزدیک شده و همین امر سبب گردیده است که بسیاری از آنها را بعدها به خیام نسبت دهند و در مجموعه ترانه های وی به ثبت برسانند.
همین آمیزش و نزدیکی فکر و اندیشه، کار تمیز و تفکیک ترانه های این دو شاعر بزرگ نیشابوری را دشوار کرده است.
6- تذکرة الاولیا
عطار از آغاز جوانی به سرگذشت عارفان و مقامات اولیای تصوف دلبستگی زیادی داشته است.
همین علاقه سبب شده است که او سرگذشت و حکایات مربوط به نودو هفت تن از اولیا و مشایخ تصوف را در کتابی به نام تذکرة الاولیا گردآوری کند.
بیش از او در کتاب کشف المحجوب هجویری و طبقات الصوفیه عبدالرحمان سُلَمی نیز چنین کاری صورت گرفته است. اگر چه این دو کتاب به علت قدیمی تر بودن همیت دارند ولی تذکرة الاولیای عطار، نزد فارسی زبانان شهرت بیشتری پیدا کرده است. این کتاب در سالهای آخر سده ششم یا سالهای آغاز سده هفتم هجری تألیف شده است.
-------------
نمونه آثار
نمونه ای از شعر عطار
دریغا
ندارد درد ما درمان دریغا ----- بماندم بی سرو سامان دریغا
در این حیرت فلک ها نیز دیری است----- که میگردند سرگردان دریغا
رهی بس دور میبینم در این ره----- نه سر پیدا و نه پایان دریغا
چو نه جانان بخواهد ماند و نه جان----- ز جان دردا و از جانان دریغا
پس از وصلی که همچون یاد بگذشت ----- در آمد این غم هجران دریغا
***
نمونه ای از نثر عطار از "تذکرة الاولیاء"
حکایتی از ذوالنون مصری
نقل است که جوانی بود و پیوسته بر صوفیان انکار کردی.
یک روز شیخ انگشتری خود به وی داد و گفت: "پیش فلان نانوا رو و به یک دینار گرو کن".
انگشتری از شیخ بستد و ببرد. به گرو نستدند. باز خدمت شیخ آمد و گفت: "به یک درم بیش نمی گیرند".
شیخ گفت: "پیش فلان جوهری بر تا قیمت کند." ببرد. دو هزار دینار قیمت کردند. باز آورد و با شیخ گفت. شیخ گفت: "علم تو با حال صوفیان، چون علم نانواست بدین انگشتری". جوان توبه کرد و از سر آن انکار برخاست.
حکایتی از بایزید بسطامی
نقل است که شیخ را همسایه ای گبر بود و کودکی شیرخواره داشت و همه شب از تاریکی می گریست، که چراغ نداشت.
شیخ هر شب چراغ برداشتی و به خانه ایشان بردی، تا کودک خاموش گشتی.
چون گبر از سفر باز آمد، مادر طفل حکایت شیخ باز گفت. گبر گفت: "چون روشنایی شیخ آمد، دریغ بُوَد که به سر تاریکی خود باز رویم".
حالی بیامد و مسلمان شد.   www.biografi.Loxblog.com

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:18 | |
زندگی نامه ناصرخسروقبادیانی

     زندگینامه ی ناصر خسرو قبادیانی

 

                                           شاعر اسماعیلی

 

                                               قرن چهارم

 

در اواخر قرن چهارم هجری.ق و در قریه قبادیان از توابع مرو، کودکی زاده شد که بعدها فخر عالم شعر و ادب گردید، او که در واقع از شعرای بزرگ قرن پنجم هجری قمری بشمار می‌رود، در خانواده‌ای متمول بدنیا آمد که از لحاظ مادی در ردیف بزرگان روزگار خود بودند.

شاعر ما یعنی حکیم ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی ملقب به " حجت " از شاعران و نویسندگان بسیار توانا و بزرگ ایران و از گویندگان درجه ی اول زبان فارسی است .

وی در ماه ذی قعده ی سال 394 هجری در قبادیان از نواحی بلخ بدنیا آمد . که نیز در اشعارش به روشنی به آن اشاره شده است .

بگذشت ز هجرت پس سیصد نود و چار      بگذاشت مرا مادر بر مرکز اغبر

 و این انتسابش به قبادیان بلخ نیز در اشعارش نمودار است .

پیوسته شدم نسب به یمگان                        کز نسل قبادیان گسستم

و به همین سبب نیز در اشعار خویش همه جا از بلخ به عنوان وطن و شهر و خانه ی خود سخن می راند .

اما نسبت مروزی که شاعر در سفرنامه ی خود به آن اشاره نموده ، به خاطر اقامت وی در مرو بوده است و گویا مدتی را در آنجا به شغل دیوانی سر کرده و در آنجا خانه و مسکن داشته است .

ناصر خسرو هنوز جوانی تازه بدوران رسیده بود که در واقع ذوق شاعریش شکوفا گشت و اشعارش در اذهان افتاد، و او را سرانجام بدربار کشید او در سالهای بین 411 تا 414 بدبیری شاه رسید و طرف توجه بزرگان قرار گرفت و عنوان " ادیب " و " دبیر فاضل " را از آن خود ساخت و شاه او را با لقب " خواجه خطیر " خطاب میکرده است .

وی در دوره ای از زندگی خویش به این اندیشه افتاد که حقیقت زندگی را درک کند، لذا مسیر زندگی خود را بسویی دیگر کشید و با علمای زمان به بحث و مناظره پرداخت و اما اینها نیز طبع حقیقت جوی شاعر را سیراب نکردند و شاعر برای کسب معرفت راهی ترکستان گشت و سپس بدیار سند و آنگاه هند عزیمت نمود اما از سرگردانی او کاسته نمی‌شد تا این که شبی در خواب سروشی او را ندا در داد که تا کی اینگونه عمر به بطالت می‌گذرانی و برای دفع آن به شراب پناه می‌بری، و حکیم در پاسخ می‌گوید : برای فرار از غم دنیا، چون حکما، تاکنون چیز دیگری نساخته‌اند که غم را بباد دهد و اندوه دنیا را کم کند، سروش غیبی به او می‌گوید چیزی را بطلب که هوش و خرد را زیاد کند، و اشاره بسوی حجاز و کعبه کرد و چون از خواب برخاست با خود عهد کرد که همان گونه که از خواب دوشین برخاست ، از خواب 40 ساله نیز بیدار شود، پس اسباب سفر مهیا نمود و به حجاز رفت و کعبه را زیارت نمود.

این مسافرت 7 سال طول کشید ( همان سفری که اراده کرده ام شما را ، با ناصر خسرو ،  در دشتها و بیابانها ، همراه کنم . ) که در این مدت شاعر چند بار توفیق زیارت خانه خدا را یافت، و نه تنها به سفر حج رفت که در این سفرهای طولانی بدنبال حقیقت بود، او سراسر کشورهای شمالی ایران را سیاحت کرده به جنوب ایران عازم شد، ممالک ارمن، آسیای صغیر ، طرابلس، شام، فلسطین، سوریه را زیر پای گذارد، به سودان و تونس سفر نمود، در مصر با خلفای فاطمی دیدار کرد و به نزد المستنصر بالله خلیفه ی فاطمی ‌بار یافت و لقب حجت را از او گرفت و در این زمان بودکه به مقام بزرگی ، نزد فاطمیان رسید و از طرف امام فاطمیان حجت خراسان گشت و برای نشر تعلیم اسماعیله ماموریت یافت، و چون ناصر خسرو به جمع ا سماعیلیان  پیوست دشمنانش دو چندان گشتند و از این پس در دربار سلاطین سلجوقی نیز جایگاهی نداشت ، زیرا سلجوقیان با شیعیان سخت مخالف بودند، پس بناچار ترک دیار کرد و جلای وطن نمود و یمگان از توابع بدخشان را برای اقامت انتخاب کرد و تا پایان زندگی در این شهر و دیار زیست.

ناصر خسرو بدون شک از جمله شعرای بسیار توانا و سخن آور زبان فارسی است که با طبع نیرومند خود اشعار و سخنان استواری بجای گذارد او پس از اعتقاد به باطنیان در سرودن اشعار نیز تغییر جهت داد و غالب اشعار این دوره از زندگانی شاعر بوی مذهب می‌دهد.

پایه و درجه ی تحصیلات و اطلاعات وی از آثار نظم و نثرش بخوبی معلوم است . او از ابتدای جوانی در کسب علوم و فنون رنج برده بود .

قرآن را از بر بود و در تمامی دانشهای متداول زمان خود از علوم معقول و منقول خاصه کلام و حکمت یونان تسلط تمام داشت .

ناصر خسرو را، گرچه مدتهای مدید در دربار سلاطین گذراند، نمی‌توان شاعری درباری نامید و در این زمینه اشعار زیادی نیز از او به ما نرسیده، که اگر سروده باشد نیز از بین رفته است.

او سخن را به در تشبیه می‌نمود و معتقد بود که در را نباید به پای خوکان  ریخت.

 

مــن آنـم کـه در پای خوکـان نریـزم       مـــر ایـــن قیمتــی در لفــــظ دری را

 

ناصر خسرو آنطوری که از شعرش پیداست در اواخر عمر از غربت بسیار ، رنج می‌برده است .

 

آزرده کــرد کــژدم  غربــت جگــر مرا        گـــویی زبون نیافت به گیتی مگر مرا

 

در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم       صفـــرا همـی بر آید زاندوه بسر مرا

 

گــویم چـرا نشـانه تـــیر زمانه کرد          چـــرخ بلنــــد جـاهـل بیـدادگــر مــرا

 

گر در کمال و فضل بود مرد را خــطر        چون خار و زار کرد پس این بی خطر مرا

 

 

ناصر خسرو بواقع یک شاعر یگانه بود ، او از جمله شعرایی بود که عقیده و مرام خود را محترم می‌شمرد، هر گونه که فکر می‌کرد می‌سرود و هر گونه که می‌سرود زندگی می‌کرد، فکر و شعر و زندگی او چون مهره‌های تسبیح به هم پیوسته بود اشعارش بیشتر جدی بود و می‌توان از شعرش به شخصیت حقیقی او پی برد.

از آثار وی در نظم میتوان به :

1-     دیوان شعرش

2-     مثنوی روشنایی نامه در وعظ و حکمت

3-     سعادتنامه

از آثارش به نثر نیز میتوان به :

1-     سفرنامه که در آن شرح سفر هفت ساله اش آمده است .

2-     خوان و اخوان

3-     گشایش و رهایش

4-     جامع الحکمتین

5-     زادالمسافرین در کلام اسماعیلیه ، تالیف بسال 453 هجری

6-     وجه دین در احکام شریعت بطریق اسماعیلی

7-     دلیل المتحیرین ( جزو آثار گم شده ی اوست )

8-     بستان العقول ( جزو آثار گم شده ی اوست )

اشاره نمود .

همه ی کتابهای ناصر خسرو به نثری ساده و روان و با زبانی استوار نوشته شده است و یکی از منابع بسیار خوب برای پیدا نمودن اصطلاحات فلسفی و کلامی است .

 وی بسال 481 در یمگان بدخشان درگذشت و در همان دره ی یمگان نیز بخاک سپرده شد .

 

به نقل از تاریخ ادبیات ایران

دکتر ذبیح الله صفا

 

با اندکی خلاصه گویی

 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:17 | |
زندگی نامه فایزدشتستانی

با سلام خدمت تمامی دوستان گلم

بنابه درخواست یکی از عزیزان خلاصه ای از زندگی نامه فایز دشتستانی رو واستون میذارم امیدوارم که خوشتون بیاد. برای راهنمایی بیشتر باید اضافه کنم که این محل ها که نام برده شده در استان بوشهر می باشد.

 

فایز دشتستانی

زایر محمدعلی متخلص به (( فایز )) و مشهور به (( فایز دشتستانی )) از شاعران دوبیتی سرای بزرگ ایران است. اصل وی از دشتی  می باشد و چون در طول تاریخ بلوک دشتی و مرکز آن خورموج یکی از بلوکات و مناطق دشتستان بزرگ محسوب می گردیده است لذا به همین مناسبت در تاریخ ادبیات ایران این شاعر به فایز دشتستانی شهرت یافته است.

از زندگی اولیه فایز ما را چندان اطلاع دقیقی نیست و آنچه که در زمینه تاریخ و محل تولد و زندگیش به دست آمده در میان و صاحبان تراجم اختلاف است. بعضی سال تولد او را 1250 هجری قمری برابر با 1290 هجری خورشیدی و محل تولدش را قریه  (( کُردُوان )) از قراء دشتی دانسته اند. بعضی دیگر زادگاهش را بندر (( دیر )) ذکر نموده اند. و پاره ای تاریخ تولد او را به سال 1252 یا 1253 هجری قمری و محل تولدش را قریه (( زیارت )) می دانند. با این همه معلوم و مسلم گردیده که مسقط الراس او روستای (( کُردُوان)) از ولایت (( شُنبه)) در بلوک دشتی است. گویا در کودکی پدر را از دست داده و تحت سرپرستی مادر قرار می گیرد.

او دوره کودکی را در زادگاهش گذرانید و در نوجوانی به تحصیل خواندن و نوشتن در مکتب خانه پرداخت.

فایز مردی متوسط القامه با چهره ای گندم گون بود، گویند مدتی از عمر خود را به شبانی گذرانید و زندگی ساده و بی ریای روستایی داشت، در عین حال مردی خوش مشرب و بذله گو نیز بود و چون از صدایی خوش و گیرا برخوردار بود دوبیتی هایی را که می سرود با آوای غم انگیز دشتستانی (شَروه) بر زبان زمزمه می کرد. در بیان شرح حال وی عوام زندگی افسانه آمیزی به او نسبت داده و با استناد به بعضی از دوبیتی هایش او را موجودی افسانه ای یعنی حور و پری (پریزاد) مرتبط دانسته وی را در ردیف عشاق معروف قلمداد کرده اند.

بگو تا دلبر((حورم)) بیاید          سفید و نازک و بورم بیاید

دمی که میرود تابوت فایز          بگو تا بر لب گورم بیاید

***

پری پیکر بت عیسی پرستم         به یک نظاره دل بردی زدستم

پری برگرد و با من آشنا شو      که من دین مسلمانی شکستم

گویند فایز در زمان میرزا علی اکبر خان و پدر میرزا محمد خان غضنفرالسلطنه سفری به برازجان کرد و مدت کوتاهی مهمان ضابط برازجان بود و از طرف او مورد توجه و محبت قرار گرفت. وی معاصر محمد خان دشتی بود.

بیشتر سروده های فایز در قالب دوبیتی است و شاعر تخلص خود را در آخردوبیتی هایش آورده است و این از ویژگی های شعر فایز می باشد در حالی که شاعران قبل و بعد از او نام و تخلص خود را اغلب در غزل و قصیده آن هم در مقطع غزل جایز دانسته اند.

فایز را در واقع شاعری با احساس و متعلق به عوام باید دانست او در حقیقت بنیانگذار شعر فولکوریک و ادبیات عامیانه و بومی است و در این خصوص سرمشق دیگر شعرای دوبیتی سرای جنوب ایران بخصوص دوبیتی سرایان مناطق دشتی، دشتستان و تنگستان بوده است به طوری که شاعران دوبیتی سرای بعد از او از این شاعر تأثیر پذیرفته و بسیاری از مضامین شعری را از او تقلید کرده اند.

در مورد طول عمر، تاریخ وفات و محل فوت فایز اخبار مختلفی وجود دارد. بعضی مدت عمر او را هفتاد و بعضی دیگر هشتاد سال گفته اند همچنین تاریخ فوت او را بعضی سال 1330 هجری قمری در قریه بردخون و بعضی در سال 1333 هجری قمری در خورموج و پاره ای نیز محل فوتش را قریه زیارت یاد کرده اند.

برگرفته از کتاب دشتستان در گذر تاریخ نوشته شده توسط محمد جواد فخرایی

 

دوستان گلم امیدوارم با این شاعر دیرینه و شاید گمنام کشورمون بیشتر آشنا شده باشید.

موفق باشید

یا حق

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:16 | |
زندگی نامه صائب تبریزی
 

ميرزا محمد علي، متخلص به صائب، از معروفترين شاعران عهد صفويه است. تاريخ تولدش معلوم نيست، و محل تولد او را بعضي در تبريز و بسياري در اصفهان دانسته‏اند؛ اما خاندان او مسلماً تبريزي بوده‏اند.

پدرش از بازرگانان اصفهان بود و خود يا پدرش به دستور شاه عباس اول صفوي با جمعي از تجار و مردم ثروتمند و متشخص از تبريز كوچ كرد و در محله عباس آباد اصفهان ساكن شد. عموي صائب، شمس الدين تبريزي شيرين قلم، مشهور به شمس ثاني، از استادان خط بود.

صائب در سال 1034 هـ . ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و كابل رفت. حكمران كابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان، كه خود شاعر و اديب بود، مقدم صائب را گرامي داشت. ظفرخان پس از مدتي به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دكن شد و صائب را نيز با خود همراه بود. شاه جهان، صائب را مورد عنايت قرار داد و به او لقب مستعدخان داد

(برخي بر اين باورند كه اين لقب را درويشي به او داده است).

در سال 1039 هـ.ق كه صائب و ظفرخان در ركاب شاه جهان در برهانپور بودند، خبر رسيد كه پدر صائب از ايران به اكبرآباد هندوستان آمده است و مي‏خواهد او را با خود به ايران ببرد. صائب از ظفرخان و پدر او، خواجه ابوالحسن تربتي اجازه بازگشت خواست، اما حصول اين رخصت تا دو سال طول كشيد. در سال 1042 هـ.ق، كه حكومت كشمير به ظفرخان (به نيابت از پدرش) واگذار شد، صائب نيز به آن جا رفت، و از آن جا هم به اتفاق پدر عازم ايران شد. پس از بازگشت به ايران، در اصفهان اقامت گزيد و فقط گاهي به شهرهايي از قبيل قزوين، اردبيل، تبريز و يزد سفر كرد. صائب در ايران شهرت فراوان يافت و شاه عباس دوم صفوي او را به لقب ملك الشعرايي مفتخر ساخت.

وفات صائب در اصفهان اتفاق افتاد. سن او به هنگام وفات از 65 تا 71 گفته‏اند. آرامگاه او در اصفهان و در محلي است كه در زمان حياتش معروف به تكيه ميرزا صائب بود. تعداد اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بيست هزار و سيصد هزار بيت و بالاتر نيز گفته‏اند.

ديوان او مكرر در ايران و هندوستان چاپ شده است. صائب خط را خوش مي‏نوشت و به تركي نيز شعر مي‏سرود.



پس از قرن پنجم هجري، زبان شعر فارسي به همت شاعران عارفي نظير، سنايي، نظامي، مولانا، سعدي و حافظ در سبكي ويژه كه بعدها سبك عراقي ناميدندش، استحاله شد. پيش از ظهور اين بزرگان، شعر فارسي مبتني بر دريافتهاي حسي و بدوي از هستي بود.

حماسه و قصيده غالبترين انواع ادبي و در مرحله‏اي پس از اين دو، غزل عرصه بيان احساسات و عواطف شاعران موسوم به سبك خراساني محسوب مي‏شد.

سبك خراساني بر عناصري چون فخامت زبان و تصاوير شفاف و محسوس همراه با حس عاطفي غليظ بنياد گرفته بود.

جهان بيني اكثر شاعران اين دوره (به استثناي يكي دو تن) بيش از آن كه افلاكي و حقيقي باشد، مجازي و دنيوي بود. شعر فارسي با گذر از سبك خراساني و حضور و ظهور خلاق شاعراني عارف در آن، زيبايي سرشار و متعالي و ظريفي عظيم و غني و وجوهي چندگانه پيدا كرد و انديشه عرفاني غالبترين صبغه دروني آن شد.

هر كدام از بزرگان اين سبك همچون قله‏هاي تسخير ناپذيري شدند كه با گذشت ساليان دراز، هنوز سايه سنگينشان بر شعر و ادب فارسي گسترده است.

در اين سبك، برخلاف جهان حسي و ملموس سبك خراساني، شعر پاي در وادي مفاهيم انتزاعي گذاشت. به گونه‏اي كه شاعران بزرگ، متفكران بزرگي نيز بودند.

در همين دوران بود كه غزل فارسي با دستكار بزرگاني چون خافظ و سعدي به اوج حقيقي خويش نزديك شد.

پس از قرن هشتم هجري اغلب شاعران، جز حفظ سنت و حركت در حد و حدود و حاشيه آثار گذشتگان گامي فراپيش ننهادند. از قرن نهم به بعد، گروهي از شاعران ـ در جستجوي راهي تازه ـ كوشيدند تا شعر خود را از تقليد و تكرار رهايي بخشند.

كوششهاي اين گروه در بيان صميمانه و صادقانه حس و حال دروني و زباني سهل و ساده و دور از تكلف و مناظره عاشق و معشوق خلاصه شد.

از شاعران اين گروه كه در تذكره‏ها با عنوان شاعران «وقوعي» و يا مكتب وقوع نام برده مي‏شوند، كساني همچون بابافغاني، وحشي بافقي، اهلي و هلالي از بقيه معروفند.

آثار شاعران مكتب وقوع اگر چه در كنار آثار ديگر سبكها اهميتي درخور پيدا نكرد، اما همچون پل ارتباطي بين سبك عراقي و سبك هندي زمينه‏اي براي پيدايش «طرز نو» بود. مرور اين دو بيت از وقوعي تبريزي (از شاعران سبك وقوع) خالي از فايده نيست:

زينسان كه عشق در دلم امروز خانه ساخت

مي‏بايدم به درد دل جاودانه ساخت

چون مرغ زخم خورده برون شد ز سينه دل

آن بال و پر شكسته كجا آشيانه ساخت؟



از آغاز قرن دهم هجري تا ميانه قرن دوازدهم هجري، شعر فارسي رنگ و بويي ديگر به خود گرفت و شاعران معيارهاي زيبا شناختي جديدي را مبناي آفرينش آثار خود كردند و به كسب تجربه‏هايي تازه پرداختند كه بعدها اين «طرز نو» به سبك هندي معروف شد.

از مهمترين علل نامگذاري اين شيوه به سبك هندي، مهاجرت بسياري از اين شاعران به سرزمين اسرار آميز هند بود. محققان دلايل بسياري بر علت مهاجرت شاعران ايراني به هند، ذكر كرده‏اند؛ از جمله استاد گلچين معاني مهمترين اين عوامل را در «خروج شاه اسماعيل اول، سختگيريهاي شاه تهماسب، فتور ارباب مناصب در زمان شاه اسماعيل دوم، قتل عام شاهزادگان كه مروج و مربي شاعران بودند، فتنه‏هاي پياپي ازبكان، ... دعوت شاهان هند از ايشان، همراهي سفيران ايران، رنجش و ناخرسندي... آزردگي از خويشان يا همشهريان، درويشي و قلندري، پيوستن به آشنايان و بستگان خود كه در آن سامان مقام و منصبي داشته‏اند، سفارت، تجارت، سياحت. عياشي و خوشگذراني، ناسازگاري روزگار، پيدا كردن كار، راه يافتن به دربار هند و ...» مي‏داند.

در هر صورت، زبان فارسي كه سالها پيشتر از ورود اين شاعران به هند در آن ديار گسترش يافته بود، با حضور اين طوطيان شكرشكن، جاني دوباره و رونقي بسزا گرفت. بسياري از حكام و پادشاهان هند از علاقمندان شعر و ادب پارسي به شمار مي‏رفتند. حمايت اين پادشاهان از شاعران فارسي زبان و تأثير محيط و فرهنگ بومي هند، بر ذهن و ذوق اغلب آنان تأثيراتي خاص به جاي گذاشت.

زادگاه «طرز نو» ايران بود؛ اما اين شيوه در هند رشد و نمو كرد و شكل كمال يافته خود را بازيافت.

شاعران بزرگي همچون صائب، كليم، طالب، عرفي و ... از مهاجريني بودند كه به طور مستقيم و از نزديك، محيط و فرهنگ هندي را آزمودند و تجربه كردند.

علاوه بر اينان بزرگاني چون بيدل دهلوي، غني كشميري و غالب دهلوي، شاعراني هندي الاصل فارسي زباني بودند كه در دوره متأخر اين سبك ظهور كردند و نگاهي سبگ شناسانه به آثارشان حكايت از چيرگي مفرط ذوق و فرهنگ هندي بر آثارشان نسبت به شاعران گروه اول دارد.



هر شاعر در افق خاصي از هستي قادر به كشف و دريافت لحظات و حالات شاعرانه زندگي است. سبك و شيوه هر شاعري در سرودن شعر نيز، شيوه‏اي منحصر و يگانه است؛ چرا كه آفاق درك و دريافتهاي شهودي و كشفي شاعران با يكديگر متفاوت است.

از طرفي به دليل آن كه همواره گروهي از شاعران در يك دوره معين تاريخي و در يك جامعه زندگي مي‏كنند و تحت تأثير عوامل مشترك همچون روح حاكم بر انديشه‏هاي رايج در آن زمان و مسائل اجتماعي و... قرار مي‏گيرند، زبان شعر يك دوره، صاحب ويژگيها و مؤلفه‏هايي مي‏شود كه در آثار شاعران آن عهد مشترك است.

معمولاً اين ويژگيها و مؤلفه‏هاي مشترك را در زيرمجموعه سبكهايي كه به سبكهاي دوره‏اي موسوم است، بررسي مي‏كنند.

در واقع، اطلاق نام واحد سبك خراساني، سبك عراقي و سبك هندي بر آثار شاعران در محدوده‏هاي معين تاريخي فقط با توجه به اشتراكاتي كه در زبان شعر جميع آنها وجود دارد، ممكن و ميسر مي‏شود.

البته، عناصر مشترك موجود بايد در بسامدي بالا در آثار يك گروه از شاعران تكرار شود تا امكان نامگذاري و طبقه‏بندي آنها وجود داشته باشد. باري، آثار هر شاعر در عين آن كه قابل طبقه‏بندي در يك سبك دوره‏اي مشخص است، سبكي ويژه و منحصر و فردي را نيز داراست. سبكي يگانه كه همچون خطوط انگشتانش، امضاي اثر او به شمار مي‏رود. چرا كه سبك و زبان آيينه احوال آفاقي و انفسي شاعرند... .

اينك، به برخي از مهمترين عناصر و ويژگيهاي سبكي و زباني شعر صائب كه به صورتي گسترده و با بسامدي بالا در شعر وي و معاصرانش وجود دارد، اشاراتي هر چند مختصر مي‏كنيم:

1 ـ گرايش كلي زبان شعر از شيوه فخيم عراقي (زبان خواص) به سمت زباني صميمي و مردمي است (زبان عوام) معيارهاي زيبايي شناختي به طور كلي با دوره پيشين متفاوت است و شاعران در نسبتي متوازن با پسند مردم شعر مي‏سرايند. فخامت و استواري زبان چندان جايگاه مهمي در شعر اين عصر ندارد. اصطلاحات و تعبيرات عاميانه در بي‏پيرايه‏ترين شكل زباني خود، بي‏تكلف و رها در شعر حضور مي‏يابند.

ظهور شاعراني از بطن جامعه همچون صاحبان حرفه‏ها و پيشه‏ها و رهايي شعر از سيطره دربارها به معنايي كه در دوره‏هاي پيشين وجود داشت و همچنين دوري از روش اهل فضل و مدرسه را مي‏توان از مهمترين محركها و انگيزه‏هاي ايجاد چنين حركتي در زبان شعر اين دوره دانست:

بلبل رنگين نوايي بر سر كار آمده است

آب و رنگ تازه‏اي بر روي گلزار آمده است

وقت گلشن خوش كه گلريزان ابر رحمت است

چشم پل روشن! كه آب امسال سرشار آمده است



گوش تا گوش زمين از گفتگوي ما پر است

تا خط بغداد اين جام از سبوي ما پر است

2 ـ عنصر خيال در شعر صائب و شاعران سبك هندي از مهمترين عناصر سبكي است و حضوري گسترده و متنوع در شعر اين شاعران دارد. صورتهاي گوناگون بياني تخيل، همچون تشبيه، استعاره، كنايه و تمثيل در بسامدي بالا در آثار صائب و ... به چشم مي‏خورد. حضور تخيل در شعر اين شاعران گاه عناصر ديگري همچون عاطفه شاعرانه را تحت الشعاع خود قرار مي‏دهد و از فروغ آن مي‏كاهد.

تصويرسازيهاي درخشان، بهره‏گيري مفرط از نوعي استعاره كه جاندار انگاري اشيا و شخصيت بخشيدن به آنها مهمترين هدف آن به شمار مي‏رود و امروز تشخيص ناميده مي‏شود و گشودن پنجره‏هاي خيال به سمت آفاق تازه و شعر شاعران طرز نو را سرشار از چشم اندازهاي بديع و رنگين و لحظات خيال انگيز كرده است:

شب كه سرو قامت او شمع اين كاشانه بود

تا سحرگه برگريزان پر پروانه بود



مهر را سوختگان بوته خاري گيرند

ماه را زنده‏دلان شمع مزاري گيرند



سحرگه چهره خورشيد را به خون شستند

گليم بخت من از آب نيلگون شستند

خبر كبوتر چاه ذقن به بابل برد

تمام بابليان دست از فسون شستند



شستم به خون ز صفحه دل، مهر آسمان

زان دشنه‏ها كه بر جگر آ‏فتاب زد

3 ـ ايجاز: اشتياق به آوردن مضامين نو و معاني بيگانه و پرداخت آن در يك بيت در لفافه‏اي از هنرهاي بياني (به ويژه استعاره) منجر به ايجازي فوق العاده (و گاه مخل) در اشعار نوپردازاني نظير صائب، كليم، غني، بيدل و... شده است.

4 ـ ارسال المثل و تمثيل: ارسال المثل، آوردن ضرب المثلي در شعر به عنوان شاهد مثال است. اين صنعت مورد توجه صائب و شاعران سبك هندي بود. اما نكته جالب اين است كه بسياري از مصرعهاي برجسته اين گروه از شاعران و به ويژه صائب به خاطر دلنشيني و مقبوليت خاصش در بين مردم در زمان شاعر و پس از او به صورت ضرب المثلهاي رايج زبانزد اهل كوي و برزن مي‏شد.

... اما تمثيل كه از ويژگيهاي عمده اين سبك به شمار مي‏رود، چنان است كه شاعر در يك مصرع، مطلب و مضموني اخلاقي يا عرفاني كه معمولاً انتزاعي است، بيان مي‏كند و در مصرع دوم با ذكر مثالي از طبيعت، اشيا و يا آوردن تصويري محسوس، دليلي براي اثبات آن مي‏آورد. در برخي از اين تمثيلها، گاه دو مصراع به لحاظ نحوي كاملاً مستقلند و هيچ حرف ربط يا شرطي آن دو را با يكديگر پيوند نمي‏دهد. تمثيلات شعر صائب كليم و بيدل از معروفترين تمثيلات شعر فارسي است:

من از بي‏قدري خار سر ديوار دانستم

كه ناكس كس نمي‏گردد از اين بالانشينيها



ظالم به ظلم خويش گرفتار مي‏شود

از پيچ و تاب نيست رهايي كمند را



ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم

موجيم كه آسودگي ما عدم ماست



جسم خاكي مانع عمر سبك رفتار نيست

پيش اين سيلاب كي ديوار مي‏ماند به جا

5 ـ تأكيد بر استقلال واحد بيت در غزل: غزل سبك هندي مبتني بر واحد بيت است. شاعران اين سبك به ابيات يك غزل، به لحاظ محتوا و مضمون چنان استقلالي مي‏بخشند كه غزل به صورت مجموعه‏اي از مضامين متنوع و متفاوت درمي‏آمد. ابياتي كه فقط با ضربآهنگ قافيه‏ها و تكرار رديفها، از نظر موسيقيايي صورت نظمي پريشان به خود مي‏گرفت. اگر چه ساختار شعر فارسي از آغاز بر بنياد ساختار شرقي وحدت در عين كثرت بود، اما در سبك هندي اين ساختار به صورتي افراطي به تفرد ابيات گرايش يافت و وحدت دروني به سرحد صورت قالب و پيوند قافيه و رديف تقليل پيدا كرد.

ريشه‏هاي استقلال ابيات در غزل فارسي را به صورت متشخص در غزل حافظ و شيوه مضمون پردازانه وي مي‏توان بازجست. (مثل همه ويژگيهاي ديگر شعرش در عين اعتدال و ظرافت.)

ظهور مفرط اين پديده در سبك هندي را مي‏توان در اصرار شاعران اين سبك به آوردن مضامين نو و برجسته دانست؛ به گونه‏اي كه هر مضمون در نهايت ايجاز در يك بيت گنجانده مي‏شد و شاعر بناچار تمام كوشش خود را صرف پروراندن مضمون مورد نظر خويش در يك بيت مي‏كرد و ابياتي با مضامين مختلف و گاه متناقض اما با وزن و قافيه و رديف مشترك در يك غزل مي‏سرود.

مصرع برجسته به گفته صائب چون تير شهاب، جگر سوز و در يادها ماندني بود و ديگر اين كه، شاعران طرز نو دوستدار آن بودند كه اشعارشان در لايه‏هاي مختلف اجتماع نفوذ كند و زبانزد و ضرب المثل كلام خاص و عام باشد. صائب فرموده است:

بر زبانها وصف قد دلستان خواهد دويد

مصرع برجسته برگرد جهان خواهد دويد

6 ـ گستره وسيع واژگاني و تركيبات و ...

7 ـ بسامد بالاي رديفهاي اسمي در شعر صائب، از ديگر مميزات شعر او به سبك موسوم به هندي است. رديفهاي اسمي از علل عمده توسع خيال در شعر است؛ چرا كه شاعر ناچار مي‏شود در هر بيت به تصويرسازيي كه به نوعي با رديف ارتباط دارد، بپردازد؛ رديفهايي نظير: رقص، خط، شمع، حرف، گل، صبح، رنگ و آفتاب مكرر مورد استفاده صائب است و يك رديف مشترك، مضامين گوناگون و تصاوير متنوعي را به همراه خود يدك مي‏كشد:

از بس مكدرست در اين روزگار صبح

از دل نمي‏كشد نفس بي‏غبار صبح

رخسار نو خط تو خوش آمد به ديده‏اش

از شب كشيده سرمه دنباله‏دار صبح

گلدسته بهشت برين، روي تازه است

برگ شكوفه‏اي است از اين شاخسار صبح

تر مي‏كند به خون شفق نان آفتاب

از راستي، چه مي‏كشد از روزگار صبح



سنت تتبع و تأمل در اشعار پيشينايان از آغاز طلوع شعر دري، در بين شاعران فارسي زبان وجود داشت. بسياري از شاعران علاوه بر مطالعه آثار شعر فارس به تأمل در اشعار شاعران عرب زبان نيز همت مي‏گمارند. صائب نيز از شاعراني بود كه به مطالعه آثار و دواوين گذشتگان و معاصرينش ارزش و اهميتي فوق العاده مي‏داد.

درنگ در آثار شاعران بزرگ درگذشته، علاوه بر دانش ادبي، آگاهي از ظرايف سبكهاي فردي شاعران را بر يكديگر ممكن مي‏ساخت و از طرفي، شعر فارسي در دايره سنتي خويش در نحله‏ها و سبكهاي مختلف، هر بار از نو حياتي دوباره مي‏گرفت.

مطالعه آثار معاصرين گاه به نوعي داد و ستد ادبي (و يا گفتگو) منجر مي‏شد. جواب دادن به شعر يكديگر تفنني از اين دست بود. شاعران نوپرداز سبك هندي، با وجود نوآوريها و هنجارشكنيهاي خاص سبكي خود، ثمره سنت بالنده شعر فارسي بودند كه هيچ گاه نوآوريهايشان به طور مستقيم در تعارض با اشعار گذشتگان درنيامد.

كوشش اصلي شاعران اين سبك به طور مستمر صرف گريز از طرز تلقيهاي قالبي و تكراري از شعر و نگاه نو به هستي شد... .

نظري گذرا به ديوان صائب نشان مي‏دهد كه اين شاعر بزرگ چه مقدار تتبع و تأمل در آثار شاعران متقدم و معاصر خود داشته است:

فتاد تا به ره طرز مولوي، صائب

سپند شعله فكرش شده‏ست كوكبها



اين جواب آن غزل صائب، كه مي‏گويد كليم

هر چه جانكاه است در اين راه، دلخواه من است



ز بلبلان خوش الحان اين چمن صائب

مريد زمزمه حافظ خوش الحان باش



صائب از درد سر هر دو جهان باز رهي

سر اگر در ره عطار نشابور كني



اين غزل را از حكيم غزنوي بشنو تمام

تا بداني نطق صائب پيش نطقش الكن است



شعر صائب حامل حكمتي ويژه است. به عبارتي، صائب به ديده‏اي حكيمانه شاهد اوضاع جهان است. اما اين حكمت حاصل سير و سلوكي عرفاني به معناي خاص آن نيست و همچنين اين حكمت نتيجه شاگردي انديشه‏ورزان و فيلسوفان و استادان مدرسه نيست؛ بلكه برخاسته از فطرت و حدت هوش شاعر و برآمده از نوعي غور و تأمل آزاد در پديده‏هاي گوناگون هستي است.

صائب به تماشا و تفريح جهان آمده است و در اين تماشا، ديدنيهاي طبيعت را با برخي از مفاهيم و مضامين موجود در زندگي انساني برابر مي‏نهد و مفاهيم ملموس و روزمره را كه هر انساني دائماً در گيرودار با آنهاست، برجسته مي‏كند و با نيروي تخيل شگفت انگيزش، آنها را با تصاويري محسوس و در دسترس پيوند مي‏دهد؛ پيوندي كه محصول آن عبرت است و ميوه‏اش حكمت؛ حكمتي كه ريشه در ذوق هنرمندانه و هوش نكته ربا دارد.

شعر وي با عموم مخاطبان ارتباط برقرار مي‏كند و اين ارتباط به قدري صميمي است كه مخاطب احساس مي‏كند به مضمون انديشه شاعر پيشتر مي‏انديشيده است؛ اما توان بيان آن را در خود نمي‏يافته است. صائب به اقتضاي سنت شعر فارسي غير از مضامين متنوع و بديع از مضامين و مفاهيم عرفاني به گشادگي تمام بهره مي‏گيرد. اين مفاهيم در شعر صائب بيشتر از نوع كسبي هستند و نه كشفي و انديشه‏هاي عرفاني صائب اغلب برخاسته از عرفاني نظري است. زبان راز محمل شهود و كشف عارفان و شاعران عارف است؛ آن چنان كه در شعر حافظ، مولوي و ... شاهد آنيم. حال آن كه وجه مميز زبان شعر صائب در بهره‏گيريهاي مفرط او از استعاره و تمثيل است.   www.biografi.Loxblog.com
[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:14 | |
زندگی نامه سهروردی

زندگی نامه سهروردی

شيخ شهاب الدين ابوالفتوح يحيي سهروردي، معروف به «شيخ اشراق»، شهاب مقتول و شيخ مقتول، «مؤسس حكمت اشراق» و از حكماي بزرگ اسلام در قرن 6  (587 هـ.ق) است. وي در دهکده سهرورد از توابع زنجان به دنيا آمد. شيخ اشراق، حكمت و اصول فقه را در مراغه نزد مجدالدين جيلي، كه استاد امام فخر رازي نيز بود، فرا گرفت و در حكمت تبحر و احاطة تمام يافت سپس به تفكّر و رياضت پرداخت، و چند سالي را در عراق و شام به سياحت و مطالعه گذرانيد،‌ چنانكه مشهور است در علوم غريبه نيز تبحر بهم رسانيد.

سهروردي پس از تکميل تحصيلات به اصفهان رفت تا نزد ظهيرالدين فارسي ، علم منطق را بياموزد . او در همين شهر بود که براي نخستين بار با افکار ابن سينا روبرو شد و پس از مدتي تسلط خاصي بر آن پيدا کرد.

سهروردي پس از پايان تحصيلات رسمي، به سفر کردن در داخل ايران پرداخت و از بسياري از مشايخ تصوف ديدن کرد و بسيار مجذوب آنان شد. در واقع در همين دوره بود که به راه تصوف اقتاد و دوره هاي درازي را به اعتکاف و عبادت و تامل گذراند. سفرهاي وي رفته رفته گسترده تر شد و به آناتولي و شامات نيز رسيد و در اين سفر، مناظر شام «سوريه» او را بسيار مجذوب خود نمود.

در يکي از سفر ها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با "ملک ظاهر" پسر "صلاح الدين ايوبي" (سردار معروف مسلمانان در جنگ هاي صليبي) ملاقات کرد. ملک ظاهر که محبت شديدي نسبت به صوفيان و دانشمندان داشت، مجذوب اين حکيم جوان شد و از وي خواست که در دربار وي در حلب ماندگار شود.سهروردي که عشق شديدي نسبت به مناظر آن ديار داشت، شادمانه پيشنهاد ملک ظاهر را پذيرفت و در دربار او ماند.

اما سخن گفتن هاي بي پرده و بي احتياط بودن وي در بيان معتقدات باطني در برابر همگان، و زيرکي و هوشمندي فراوان وي که سبب آن مي شد که با هر کس بحث کند، بر وي پيروز شود، و نيز استادي وي در فلسفه و تصوف،


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:12 | |
زندگی نامه میرزاده عشقی

میرزاده عشقی نامش « سید محمد رضا » فرزند « حاج سید ابوالقاسم کردستانی » ودر تاریخ دوازدهم جمادی الآخر سال 1312 هجری وقمری مطابق  1272 خورشیدی وسال 1893 میلادی در شهر همدان متولد شده است.

سالهای کودکی را در مکاتب محلی واز سن هفت سالگی به بعد در آموزشگاههای «الفت » و «آلیانس » به تحصیل فارسی وفرانسه اشتغال داشته ، پیش از آنکه گواهی نامه از مدرسه اخیرالذکر در یافت کند در تجارتخانه یک بازرگان فرانسوی به شغل مترجمی پرداخته ودر اندک زمانی زبان فرانسه را به خوبی در یافته وبه شیرینی تکلم می کرد.

دوره تحصیلی این شاعر جوان تا سن هفده سالگی بیشتر طول نکشید، شاید سبب واقعی آن همان طبع بلند ، فکر تند وروح شاعرانه اش بوده است. در آغاز سن 15 سالگی به اصفهان رفت ، سپس برای اتمام تحصیلات به تهران آمد ، بیش از سه ماه نگذ شت که به همدان باز گشت وچهار ماه بعدش به اصرار پدر برای تحصیل عازم پایتخت شد ولی عشقی از تهران به رشت وبندر انزلی رهسپار واز آنجا به مرکز باز آمد.

هنگامی که در همدان بسر می برد اوائل جنگ بین المللی اول 1914-1918  میلادی به عبارت دیگر دوره کشمکش سیاست متفقین ودول متحده بود. عشقی به هواخواهی از عثمانی ها پرداخت وزمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول می رفتند او هم به آنها پیوست وهمراه مهاجرین به آنجا رفت.

عشقی چند سالی در استانبول بود ، در شعبه علوم اجتماعی وفلسفه دارالفنون باب عالی جزء مستمعین آزاد حضور می یافت ، پیش از این سفر هم یک باربه همراهی آلمانی ها به بیجار وکردستان رفته بود.

« اپرای رستاخیز شهریاران ایران » را عشقی در استانبول نوشت. این منظومه اثر مشاهدات اواز ویرانه های مدائن هنگام عبور از بغداد وموصل به استانبول بوده که روح شاعر رابه هیجان انداخته وشهپر اندیشه بلندش را به پرواز در آورد.

در سال 1333 ه. ق .  « روزنامه عشقی » را در همدان انتشار داد. « نوروزی نامه » را نیز در سال 1336 ه. ق . پانزده روز پیش از رسیدن فصل بهار در استانبول سرود.

عشقی از استانبول به همدان رفت وباز به تهران شتافت . عشقی چند سال آخر عمرش را در تهران به سر برد، قطعه « کفن سیاه » را در دفاع از مظلومیت زنان وتجسم روزگار سیاه آنان با مسمط « ایدآل مرد دهقان » نوشت.در واقع این اثر با ثمرش تاریخچه ای تز انقلابات مشروطیت ودوره ای که شاعر می زیست می باشد.

عشقی گاه گاهی در روزنامه ها ومجلات اشعارومقالاتی منتشر می ساخت که بیشتر جنبه ی وطنی واجتماعی داشت ،چندی هم شخصا روزنامه « قرن بیستم » را باقطع بزرگ در چهار صفحه منتشر می کرد که امتیازش به خود او تعلق داشت لیکن عمر روزمانه نگاریش مانند عمر خود او کوتاه بود وبیش از 17 شماره انتشار نیافت.

این شاعر نیکنام وجوان ناکام در عنفوان جوانی روزگار پر اظطراب واندوهگین داشت ، بیش از 31 سالش نبود که تیری جانسوز وظالمانه چنان پیکر هنرمندی را از پای در آورد وبه خاک هلاکت انداخت.

عشقی در شکایت از حوادث جهان واوضاع نامساعد آن زمان وبدی روزگار خود در ابیاتی چنین بیان می نماید


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:10 | |
زندگی نامه علی اکبردهخدا

 

تصویر

 

زندگی نامه


علی اکبر دهخدا در سال 1297 هجری قمری در تهران به دنیا آمد. پدر دهخدا، خانباباخان اهل قزوین بود و پیش از تولد وی به تهران آمده و در این شهر ساکن شده بود.

علی اکبر ده ساله بود که پدرش وفات کرد و دهخدا با سرپرستی مادر به تحصیل خود ادامه داد.

یکی از فضلای آن عصر به نام شیخ غلامحسین بروجردی تعلیم دهخدا را عهده دار بود.

دهخدا غالباً می گفته که هر چه دارد، بر اثر تعلیم آن بزرگ مرد است.

بعدها که مدرسه سیاسی در تهران افتتاح شد، دهخدا در آنجا به تحصیل پرداخت. به علت همسایگی با مرحوم حاج شیخ هادی نجم آبادی، دهخدا با وجود کمی سن از محضر آن مرد استفاده می کرد و در همان زمان به فرا گرفتن زبان فرانسوی پرداخت و سپس به اروپا رفت و در آنجا زبان فرانسه و معلومات جدید را تکمیل کرد.

بازگشت دهخدا به ایران همزمان با آغاز مشروطیت بود و در آن هنگام وی در انتشار روزنامه
صوراسرافیل که از جراید معروف مشروطیت بود با میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل و میرزا قاسم تبریزی به همکاری پرداخت.

پس از تعطیل مجلس در دوره
محمدعلی شاه، دهخدا با جمعی از آزادی خواهان به اروپا رفت.

در سویس سه شماره از روزنامه صوراسرافیل را منتشر کرد و سپس به استانبول رفت و در آنجا نیز در انتشار روزنامه "سروش" با آزادی خواهان همکاری کرد.

پس از خلع محمدعلی شاه، دهخدا از طرف مردم تهران و کرمان به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به درخواست آزادی خواهان به مجلس رفت.

در دوران جنگ جهانی اول دهخدا در یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری منزوی بود و پس از جنگ به تهران آمد و از کارهای سیاسی کناره گرفت و به خدمات علمی و فرهنگی مشغول شد و سرانجام در هفتم اسفند ماه 1334 هجری شمسی در تهران وفات کرد و در قبرستان
ابن بابویه به خاک سپرده شد.



تصویر

 

آثار دهخدا


1-امثال و حکم که در چهار جلد شامل امثال فارسی است و در کنار آنها اصلاحات و کنایات و موضوعات فراوانی را نیز نقل کرده است.

2- ترجمه عظمت و انحطاط رومیان تألیف منتسکیو که تاکنون به چاپ نرسیده است.

3- ترجمه روح القوانین اثر منتسکیو که چاپ نشده است.

4- فرهنگ فرانسه به فارسی که شامل لغات علمی، تاریخی، ادبی، جغرافیایی و طبی است و مرحوم دهخدا معادلهای دقیق آنها را به دست داده است و این کتاب نیز تاکنون به طبع نرسیده است.

5- شرح حال
ابوریحان بیرونی که همزمان با سالگرد تولد بیرونی تالیف شده و به چاپ رسیده است.

6- حاشیه بر دیوان
ناصر خسرو که دهخدا در تصحیح اشعار و توضیح بعضی نکات مطالبی بر این دیوان افزوده است.

7- تصحیحاتی در دیوان سید حسن غزنوی که چاپ شده است.

8- تصحیحاتی بر دیوانهای حافظ، منوچهری، فرخی، مسعود سعد، سوزنی دارد.

9- چرند و پرند که مجموعه مقالات انتقادی دهخداست و در صوراسرافیل چاپ شده است.

10- دیوان اشعار که حاوی اشعار گوناگون دهخدا است.

11-
لغت نامه که مفصل ترین کتاب لغت در زبان فارسی است و علاوه بر آن اعلام نیز با شرح و تفصیل در این کتاب آمده است.

دهخدا برای تالیف این کتاب نزدیک چهل سال وقت صرف کرده و نزدیک صد نفر با وی همکاری داشته اند.


تصویر


خود درباره این کتاب نوشته است:

"مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین ستمکار مغربی وا نداشت. چه برای نان همه طرق به روی من باز بود، و با ابدیت زمان نام را نیز چون جاودانی نمی دیدم پای بند آن نبودم و می دیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحه تمدن جدید مسلح گردد، نه اینکه این تمدن را خوب می شمردم، چه تمدنی که دنیا را هزاران سال اداره کرد، مادی نبود".

سبک دهخدا


دهخدا در ادبیات عهد انقلاب مشروطه مقامی ارجمند دارد، او باهوشترین و دقیق ترین طنزنویس این عهد است.

او با نثر ویژه ای که در نوشتن مقالات انتقادی صوراسرافیل به کار برد نمونه ای از نثر طنز و انتقادی فارسی را ابداع کرد. دهخدا هر حادثه ای را دستاویز قرار می داد تا به استبداد بتازد.

نکته مهم در طنزهای دهخدا عشق و علاقه و دلسوزی به حال مردم خرده پا است. دهخدا با نمایاندن جهات تاریک زندگانی، جهت روشن و امیدبخش آن را هرگز فراموش نمی کرد. او به بطالت و تنبلی و بی شعوری می تاخت. مقالات طنزآمیز او با امضای "دخو" انتشار یافت.

اشعار دهخدا


اشعار دهخدا را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

نخست اشعاری که به سبک متقدمان سروده، بعضی از این سروده ها دارای چنان استحکامی است که تشخیص آنها از گفته های پیشینیان دشوار است.

دوم اشعاری که در آنها تجدد ادبی به کار رفته است.
مسمط "یاد آر ز شمع مرده یار آر" از بهترین اشعار جدید فارسی به شمار می آید.

سوم اشعار فکاهی او که به زبان عامیانه سروده شده است.

دهخدا جزو معدود شاعران دوره مشروطیت است که جهان بینی و جهان نگری روشنی دارد. هرگز دچار احساسات نمی شود و شعار نمی دهد.

دهخدا اشعارش را در قالبهای معهود
مثنوی، غزل، مسمط، قطعه، دوبیتی و رباعی سروده است.

مضامین اشعار او: وطن پرستی، دادخواهی، رسوا کردن ظالمان و حاکمان نالایق و مبارزه با ریاکاری و دورویی است.

یکی از ویژگیهای شعر دهخدا طنز تلخ و گزنده اوست که با تحلیل قوی و سرشارش همراه می شود.

نمونه ای از شعر دهخدا

این شعر را دهخدا در سوگ
جهانگیرخان صوراسرافیل سروده است:

یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مرغ سحر، چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحه روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشتخو حصاری

یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مونس یوسف، اندر این بند
تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند
محسود عدو به کام اصحاب
رفتی بر یار و خویش و پیوند
آزاد تر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند
در آرزوی وصال احباب

اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرم
ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق نگارخانه ی چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نوگل پیش رس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین

از سردی دی، فسرده یاد آر   www.biografi.Loxblog.com

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:8 | |
زندگی نامه رحیم معینی

 

معینی کرمانشاهی

تاریخ تولد :  ............

تاریخ  درگذشت : .....

توضيحات -  آرامگاه : .

 

سال 1301 خورشیدی    

  

 

 

 

 

زندگینامه استاد رحیم معینی

 

 زندگی نامه استاد رحیم معینی (معینی کرمانشاهی) »  وی فرزند «کریم خان معینی» و نوهٔ «حسین خان معین الرعیا» است.  رحیم معینی، که تخلص امید را در شعر برگزید، در سال ۱۳۰۱ خورشیدی در کرمانشاه دیده به جهان گشود. پدرش کریم معینی، ملقب به سالارمعظم، مردی شجاع و دلیر بود و به واسطۀ رفاقتی که با نصرت الدّوله فیروز داشت، چندی از طرف وی به حکومت فارس منصوب شد و مدتی نیز برای سرکوبی یاغیان کردستان با سپهبد امیر احمدی همکاری کرد و پس از فوت نصرت الدّوله برای همیشه از کارهای سیاسی کناره گیری کرد و در گوشۀ انزوا به سر بُرد.  نیای معینی حسین خان معین الرّعایا مردی لایق و با سواد و مردم دار بود و از نظر بخشش و کمکی که به مردم می کرد مورد توجه و احترام بود و نسبت به ائمۀ اطهار(ع) اخلاص فراوان داشت و حسینیه ای در کرمانشاه بنا کرد که اکنون هم به نام او مشهور است و در نهضت مشروطه و استبداد به دست مردی ناشناس به تحریک عده ای از مالکین کشته شد.  امید از سال ۱۳۴۱ به کار نقاشی پرداخت و در این راه پیشرفت کرد و تابلوهایی نیز به یادگار گذارد که از جمله تابلو حضرت مسیح (ع) با کار سیاه قلم است و در ضمن کارهای نقاشی به نظم شعر می پردازد و قسمتی از آثار ادبی و اجتماعی او در روزنامۀ سلحشوران غرب به چاپ رسید و داستان اختر و منوچهر را در چهار تابلو به رشتۀ نظم کشید و در آن حقایقی از اجتماع زمان را مجسم کرد.  امید شاعری توانا و خوش ذوق و دوست داشتنی است و ضمن سرودن شعر چندی به تصنیف سازی پرداخت و تصانیف او که توسط خوانندگان رادیو خوانده می شد از شهرت به سزایی برخوردار گردید.  از آثار او چهار مجموعۀ شعر به نامهای: ای شمع ها بسوزید، فطرت، خورشید شب و حافظ برخیزطبع و نشر شد.  استاد معینی کرمانشاهی قبلا "عشقی" و بعد از مدتی "شوقی" و سپس "امید" و بالأخره "معینی" را برای تخلص برگزید.  --------------------------------------------------------------------------------  آثار استاد رحیم معینی (معینی کرمانشاهی):  ۱ـ ای شمع ها بسوزید  ۲ـ فطرت  ۳ـ خورشید شب  ۴ـ حافظ برخیز  ۵ـ شاهکار (تاریخ ایران به نظم بر وزن شاهنامه در دوازده جلد)  ۶ـ راز خلقت (گزیدۀ تصنیف ها)  ۷ـ خواب نوشین (گزیدۀ تصنیف ها)   فعالیت‌ها  * دارای سابقه کار ادبی از سال‌های ۱۳۲۰ * مدیرروزنامه «سلحشوران غرب» در سال‌های ۱۳۳۲-۱۳۲۸ * ترانه سرایی ازاوایل دهه ۱۳۳۰ و کار در رادیو تهران و وارد کردن مضمون‌های تازه و تأکید بر تصویرسازی در ترانه سرایی.  آثار  به یاد کودکی، نگرانم، رفتم که رفتم (آهنگ‌ها از علی تجویدی) ، شب زنده داری و طاووس (آهنگ‌ها از پرویز یاحقی) ، ازتو گذشتم (آهنگ از حبیب الله بدیعی) ، انسان (با اجرای داریوش اقبالی)  وی در کنار استاد تجویدی ۴۰ ترانهٔ ماندگار بر جای گذاشته و با اساتیدی چون پرویز یاحقی و همایون خرم نیز همکاری داشته   دیوان اشعار  * ای شمع‌ها بسوزید * فطرت * دوره تاریخ ایران (منظوم) * خورشيد ش
   
[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:5 | |
زندگی نامه رهی معیری

 

رهی معیری

تاریخ تولد :  ............

تاریخ  درگذشت : .....

توضيحات -  آرامگاه : .

 

دهم اردبيهشت ماه ۱۲۸۸ هجري شمسي در تهران     

چهارم آبان سال ۱۳۴۷   

آرامگاه ظهيرالدوله تجريش 

 

آرامگاه رهي در ظهيرالدوله كه به سبك آرامگاه عطار نيشابوري بنا گرديده است

 

زندگینامه رهی معیری

رهي معيري، متخلص به «رهي» فرزند محمدحسن خان مويد خلوت در دهم اردبيهشت ماه ۱۲۸۸ هجري شمسي در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمدحسن خان چندگاهي قبل از تولد رهي رخت به سراي ديگر کشيده بود.
تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران به پايان برد، آنگاه به استخدام دولت درآمد و در مشاغلي چند انجام وظيفه کرد و از سال ۱۳۲۲ رياست کل انتشارات و تبليغات وزارت پيشه و هنر منصوب گرديد.
رهي از اوان کودکي به شعر و موسيقي و نقاشي علاقه و دلبستگي فراوان داشت و در اين هنر بهره اي به سزا يافت. هفده سال بيش نداشت که اولين رباعي خود را سرود:
کاش امشبم آن شمع طرب مي آمد                    وين روز مفارقت به شب مي آمد
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست            اي کاش که جانِ ما به لب مي آمد
در آغاز شاعري، در انجمن ادبي حکيم نظامي که به رياست مرحوم وحيد دستگردي تشکيل مي شد شرکت جست و از اعضاي مؤثر و فعال آن بود و نيز در انجمن ادبي فرهنگستان از اعضاي مؤسس و برجسته آن به شما مي رفت. وي همچنين در انجمن موسيقي ايران عضويت داشت. اشعارش در بيشتر روزنامه ها و مجلات ادبي نشر يافت و آثار سياسي، فکاهي و انتقادي او با نام هاي مستعار «شاه پريون»، «زاغچه»، «حقگو»، «گوشه گير» در روزنامه «باباشمل» و مجله «تهران مصور» چاپ مي شد.
رهي علاوه بر شاعري، در ساختن تصنيف نيز مهارت کامل داشت. ترانه هاي: خزان عشق، نواي ني، به کنارم بنشينَ، آتشين لاه، کاروان و ديگر ترانه هاي او مشهور و زبانزد خاص و عام گرديد و هنوز هم خاطره آن آهنگها و ترانه هاي شورانگيز و طرب افزا در يادها مانده است.
رهي در سال هاي آخر عمر در برنامه گل هاي رنگارنگ راديو، در انتخاب شعر با داوود پيرنيا همکاري داشت و پس از او نيز تا پايان زندگي آن برنامه را سرپرستي ميکرد.
رهي در طول حيات خود سفرهايي به خارج از ايران داشت که از جمله است: سفر به ترکيه در سال ۱۳۳۶، سفر به اتحاد جماهير شوروي در سال ۱۳۳۷ براي شرکت در جشن انقلاب کبير، سفر به ايتاليا و فرانسه در سال ۱۳۳۸ و دو بار سفر به افغانستان، يک بار در سال ۱۳۴۱ براي شرکت در مراسم يادبود نهصدمين سال در گذشت خواجه عبدالله انصاري و ديگر در سال ۱۳۴۵، عزيميت به انگلستان در سال ۱۳۴۶ براي عمل جراحي، آخرين سفر نعيري بود.
رهي معيري که تا آخر عمر مجرد زيست، در چهارم آبان سال ۱۳۴۷ پس از رنجي طولاني و جانکاه از بيماري سرطان بدرود زندگاني گفت و در مقبره طهيرالاسلام شميران مدفون گرديد.
رهي بدون ترديد يکي از چند چهره ممتاز غزلسراي معاصر است. سخن او تحت تاثير شاعراني چون سعدي، حافظ، مولوي، صائب و گاه مسعودسعد و نظامي است. اما دلبستگي و توجه بيشتر او به زبان سعدي است. اين عشق و شيفتگي به سعدي، سخنش را از رنگ و بوي سيوه استاد برخوردار کرده است به گونه اي که همان سادگي و رواني و طراوت غزلها سعدي را از بيشتر غزلهاي او ميتوان دريافت.
اگر بخواهيم با موازين کهن - که چندان اعتباري هم ندارد- سبک شعر رهي را تعيين کنيم، بايد او را در مرزي ميان شيوه اصفهاني و عراقي قرار دهيم، زير بسياري از خصوصيات هريک از اين دو سبک را در شعر او ميبينيم، بي آنکه بتوانيم او را به طور مسلم منتسب به يکي از اين دو شيوه بشماريم.
گاه گاه، تخيلات دقيق و انديشه هاي لطيف او شعر صائب و کليم و حزين و ديگر شاعران شيوه اصفهاني را به ياد ما مي آورد و در هما لحظه زبان شسته و يکدست او از شاعري به شيوه عراقي سخن ميگويد.
رنگ عاشقانه غزل رهي، با اين زبان شيته و مضامين لطيف تقريبا عامل اصلي اهميت کار اوست، زيرا جمع ميان سه عنصر اصلي شعر - آن هم غزل- از کارهاي دشوار است.www.biografi.Loxblog.com [+5

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 6 مهر 1392برچسب:, در ساعت 8:4 | |
بیگرافی محسن لرستانی

با عرض پوزش بیگرافی درحال آماده سازی است.با تشکر از دوستان

 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در جمعه 5 مهر 1392برچسب:, در ساعت 15:42 | |
بیگرافی محسن چاوشی

زندگینامه محسن چاوشی :

محسن چاووشی یکی از خوانندگان جوان و پرطرفدار ایرانی است . او در هشتم مرداد ماه 1358 ، در خرمشهر متولد شد. رشتهً تحصیلی او حسابداری است .فعالیت موسیقی را تقریبا از سالهای 70 شروع کرده و بتدریج بالا آمده تا اینکه دراواخر سال 1383 اولین آلبوم خود را منتشر کرد.

آلبوم نفرین
در بهمن 82 آلبومی میان جوان ها رواج پیدا کرد بنام " نفرین " . اکثر افرادی که آنرا گوش می کردند می پنداشتند که این آلبوم را " سیاوش قمیشی " یکی از خوانندگان لس آنجلسی اجرا کرده است . عده ای دیگر که تفاوت میان صدای خواننده و سیاوش قمیشی را فهمیده بودند معتقد بودند خواننده ی نفرین "(مجتبی کبیری )" ( یکی از خوانندگان داخلی که شبیه به سیاوش قمیشی می خواند ) است . تا اینکه بعد از گذشت چندی مشخص شد خواننده ی آلبوم نفرین " محسن چاووشی " می باشد. این آلبوم به صورت غیر قانونی وارد بازار شده بود و مجوز وزارت ارشاد را دارا نبود . در مصاحبه ای از او می خوانیم که این کارها به عنوان اتود به وزارت ارشاد تحویل داده شده بود تا آنها نظریه ی نهایی را روی آن اعلام کنند . وزارت ارشاد معین کرده بود که دو تراک این آلبوم باید حذف شود و از اتو تیون ( صاف کننده ی کامپیوتری صدا ) هم کمتر استفاده شود . مابقی کارها یکسری از مجوزهای لازم را گرفته بودند . همین که محسن می آید تا اصلاحیه ها را انجام دهد می بیند که آلبوم با کیفیت پایین دارد دست به دست می گردد و وبلاگ های انتشار موسیقی هم آن را برای دانلود قرار داده اند ! اینگونه آلبوم کفتر چاهی ( که به نفرین معروف است ) بدون مجوز وارد بازار موسیقی شد و باز هم در حرفهای محسن داریم که او خود بر آن شد تا آلبوم با کیفیت بالا را میان مردم پخش کند تا لااقل کارهایش بی کیفیت نباشند . در همان مصاحبه ها او بعد از دو سال اعلام کرده که از خواندن ترانه ی نفرین پشیمان است و حتی آنرا یک ترانه ی طنز می داند ، چرا که هیچ عاشقی معشوقش را نفرین نمی کند.


آلبومخودکشی ممنوع
تقریبا یکسال گذشت . تابستان 84 آلبومی به نام " خودکشی ممنوع " وارد بازار شد . چاووشی در این آلبوم قطعاتی از اشعار آلبوم کفتر چاهی را جدا کرد و آنها را پشت سر هم بر روی موزیکی خواند و با این کار خود به همه فهمانید که آلبوم کفتر چاهی را او خوانده است . در آلبوم خودکشی ممنوع دو فرد دیگر نیز معرفی شدند. محسن یگانه و حامد هاکان از هم خوانان محسن چاووشی در این آلبوم بودند . این آلبوم هم به طور زیرزمینی پخش شد.

در آهنگ خودکشی ممنوع ، شعر اصلا خودکشی را رد و یا تایید نمی کند . اما محسن چاووشی با اضافه کردن مصاحبه ای که بین خودش و حامد هاکان در میان آهنگ ترتیب داده گفته که خودکشی کار درستی نیست و همچنین حدیثی را از حضرت علی نقل می کند . عده ای معتقدند در ابتدا تراک خودکشی ممنوع بدون این قسمت بوده و بعدا این قسمت به آن اضافه شده . در کل این آلبوم محسن هم بدون مجوز راهی بازار شد و افراد بیشتری را به او علاقه مند کرد

 

آلبوم بعدی محسن لنگه کفش بود که در زمستان 84 وارد بازار شد و باز هم به صورت زیر زمینی. البوم لنگه کفش آلبومی بود که بعد از کار خودکشی وارد بازار شد.بعد از این آلبوم به علت اختلاف سلیقه در انتخاب اشعار و نوع وسبک کار همکاری محسن چاوشی و حامد حاکان پایان یافت.

محسن چاوشی در سال 85 نیز آهنگسازی کار داریوش مهرجویی یعنی علیسنتوری را عهده دار شدو در این فیلم چند ترانه به یاد ماندنی را خواند که با چهره بهرام رادان این کارها در فیلم قرار گرفت که متاسفانه این کار هم به دلیل برخی مسایل هیچ گاه مجوز اکران نگرفت .

چاوشی در شهریور 85 آلبوم متاسفم را ارایه داد که در آن با فرزاد فرزین و محسن یگانه و همینطور دی جی عابد همخوانی کرده بود.

نقد كامل آلبوم متاسفم اثري ديگر از محسن چاووشي

>> متاسفم برات ای دل ساده <<




بالاخره بعد از حدود 9 ماه انتظار آلبوم متاسفم چهارمین آلبوم محسن وارد بازار شد .متاسفم شاید اولین آلبومی در تاریخ موسیقی ما بود که از ماه ها قبل از انتشارش این قدر جنجال و حاشیه در موردش درست شد. روزی نبود که مطلبی درباره این آلبوم روی سایت ها یا مجله ها دیده نشه.دلیل ایجاد این حاشیه ها هم متعدد بود متاسفم قرار بود اولین آلبوم مجاز محسن چاوشی در بازار موسیقی ایران باشه.صحبت های زیادی می شد که این آلبوم از هر جهت یک سر و گردن بالاتر از آلبوم های قبلی محسن قرار می گیره. رضا فوادیان تنظیم کننده سه آلبوم قبلی محسن جای خودش رو به شهاب اکبری داده بود که تا اون موقع کسی با سبک وشیوه کارش اشنایی نداشت.این حاشیه ها حتی درباره اسم آلبوم هم وجود داشت اولین بار متاسفم به عنوان اسم آلبوم معرفی شد بعد از مدتی شایع شد که اسم آلبوم به من هنوز زنده ام تغییر کرده که بالاخره با همون اسم متاسفم بیرون امد حتی اسم تعدادی از تراک های آلبوم هم به بیرون درز کرد.حاشیه های آلبوم به اینجا ختم نشد .صحبت های زیادی درمورد اهنگ خیانت وقرار گرفتن یا قرار نگرفتنش در آلبوم وجود داشت. از طرفی هم محسن در چند مصاحبه اعلام کرده بود که در البوم جدیدش از سازهای سنتی استفاده می کنه که این توهم رو بوجود اورده بود که آلبوم رنگ وبوی سنتی به خودش می گیره. بعضی از وبلاگ ها هم خبر از هم خونی محسن با فرزاد فرزین و مهدی مقدم و خود شهاب در این آلبوم می دادن.در هر حال متاسفم بعد حدود 6 ماه از انتشار لنگه کفش وارد بازار شد.کیفیت کارازسه آلبوم قبلی محسن کاملا بالاتر بود.تنها بعد 48 ساعت از بیرون اومدن آلبوم نسخه های رایتی اون در بازار به طور گسترده منتشر شد . دقت کنید که حتی آلبوم بزرگترین خواننده های داخلی وخارجی ما هم غالبا بعد از یکی دو هفته با چنین و سعتی منتشر نمی شد. صرف نظر از تمام حاشیه های دور و ور این آلبوم تصمیم گرفتیم این بار فقط از دید یک شنونده و یک مخاطب به این آلبوم نگاه کنیم یعنی یک یک برسی اجمالی از آلبوم بدون توجه به حاشیه های آن :

متاسفم در کل از 9 تراک تشکیل شده بود.شامل 4 تراک اکتیو و 5 تراک لایت برای شروع بهتره این اعداد رو با سه البوم قبلی محسن مقایسه کنیم:

آلبوم نفرین 8 تراک:  شامل سه اهنگ ترنس یک شش وهشت بندری وسه اهنگ لایت

 آلبوم خودکشی ممنوع 10 تراک: شامل 3 ترنس یک اهنگ شش وهشت و 4 اهنگ لایت و یک ریمیکس از البوم نفرین آلبوم لنگه کفش 9 تراک: شامل 3 ترنس یک ششو هشت اسلو و 5 تراک لایت

می بینیم که ترکیب سبک های مختلف در آلبوم متاسفم با آلبوم های قبلی محسن چندان تغییری نکرده.بر خلاف آلبوم نفرین ولنگه کفش این کار به صورت اتود منتشر نشده وتمام تراک ها بعد از تنظیم نهایی وارد آلبوم شدند.تنظیم کارها به صورت ترکیب سیکوانس(تنظیم های کامپیوتری) واکوستیک(ضبط زنده سازها) انجام شده و بار اصلی تنظیم ها هم بر دوش شهاب اکبری بوده . در تنظیم تعدادی ازقطعات از ساز های سنتی استفاده شده مثل قطعه متاسفم از طرفی با کمی دقت متوجه می شویم که صدای محسن در این آلبوم با آلبوم های قبلی اندکی فرق کرده در واقع صدایی که در این آلبوم می شنویم صدای اصلی محسن است بدون هیچ گونه افکت یا دستکاری الکترونیکی.جالب انکه حتی در بعضی از قطعات نحوه تحریر زدن های محسن به شیوه سنتی انجام می شود(اهنگ خیانت).اجرای محسن درمتاسفم کاملا حسی بوده ولی در بعضی قطعات مثل نفس بریده یا نا مادری(گل سر) این حس وحال در صدای محسن به اوج می رسد.در متاسفم برای اولین با صدای دو ترانه سرای اصلی محسن یعنی حسین صفا (کم تحمل) وامیر ارجینی (پرنده) را هم می توانیم بشنویم آلبوم از نظر تعداد هم خوانان آلبوم شلوغی است فرزاد فرزین (نفس بریده) شهاب اکبری (عروس قصه) محمد بهراد جاسمی(صدای زمینه) اردشیر عزیز دوست (آواز ابتدایی قطعه فلسطین که با لهجه گیلکی اجرا می شود) وسرانجام حضور دوباره محسن یگانه که صدایش بصورت زمینه در قطعه نفس بریده شنیده می شود اگر فضای دو آلبوم اول محسن را شاد فرض کنیم دوآلبوم اخیر محسن یعنی لنگه کفش ومتاسفم بسیار سنگین تر شده اند وبه خصوص در آلبوم اخیر غم الوده تر . در اصل به جز اهنگ عروس قصه سایر قطعات فضایی کاملا غمگین دارند. اشعار بکار رفته بعضا بیانگر اوج اندوه ورنج شاعران انهاست نمونه واضح ان را می توان در ترانه پرنده سروده امیر ارجینی یافت که ان را در سوگ از دست دادن برادر کوچکتر خود نوشته است

دراینجا می خواهیم ترانه های آلبوم را یک به یک بررسی کنیم :

(متاسفم) شاهکاری از حسین صفا.اثری که بیانگر تمام آلام ودردها وحسرت های سراینده ان است.شعر از چنان قدرتی برخوردار است که نمونه ان را به سختی می توان در اثار دیگر مشاهده کرد.سادگی کلمات به کار رفته در کنار معنی سنگین ان موجب تاثیر عمیق تر اثر شده است.شعر با وجود ظاهر ارام وبدون خشونتش مملو از خشم است.خشم از زمانه ای که سادگی ویک رنگی بزرگترین گناه ومستوجب عذاب است.خشم از جامعه ای که جواب عشق ومحبت را با نفرت وکینه میدهند.کار به صورت ترنس ضبط شدودر تنظیم ان ساز بندی سنتی هم استفاده شد .متاسفم ترانه ایست که در واقع زندگی نامه بسیاری از ما والبته زندگی نامه خود محسن است!!!

(عروس قصه) تنها اهنگ شاد آلبوم جدید همین عروس قصه است.کاری بسیار اکتیو بصورت ترنس و DJ .آهنگ سازی کار را مانند همیشه خود محسن انجام داد و DJ کردن ان را به عابد داد.استفاده از جملات بریده انگلیسی در طول اثر به زیباتر شدن آن کمک کرددر عروس قصه برای اولین بار صدای شهاب اکبری را هم در کنار صدای محسن می شنویم .صدای شهاب بر عکس صدای محسن صاف ودر اصطلاح تنور است که ترکیب ان با صدای خشدار وبیس محسن کار جالبی را به وجود می اورد.

(پرنده) امیر ارجینی در اصل کار را به یاد برادر مرحوم خود سرود.از خط به خط و کلمه کلمه ان می توان رنج ودرد امیر را در سوگ برادر کوچکتر درک کرد.با توجه به مضمون اثر محسن کار را به صورت لایت ساخت .کار به یکی از زیباترین ترانه های البوم تبدیل شد .اثری گیرا وتاثیر گذار.بی شک پرنده یکی از اثار ماندگار موسیقی ما خواهد شد کاری که آرامش بخش و یادآورنده گذشته ها.

(نفس بریده) بی شک اگر محبوب ترین قطعه آلبوم جدید نباشد یکی از دو سه انتخاب اول است سبک کار به صورت ترکیبی ترنس ولایت است آهنگ بصورت لایت شروع وبه ترنس می رسد دوباره لایت وباز هم ترنس می شود ودر آخر به صورت ترنس ادامه میابد .همصدایی فرزاد فرزین که به اذعان تمام کسانی که کار را گوش داده اند یکی از بی نقص ترین کار های خود را ارائه داده باعث بالا تر رفتن کیفیت کار شده است همانطور که گفته شد سبک کار به صورت ترنس لایت است که تا به حال چه در داخل وچه در خارج کشور هیچ یک از آهنگ سازان ایرانی کاری در این سبک ارائه نداده اند.

(گل سر) در ابتدا قرار بود با نام نا مادری ارائه شود .اثر تاثیر گذاری از ترانه سرایی جوان به نام یاها کاشا نی.ترانه به گونه ای گفته شده که انگار از زبان یک کودک جاری می شود.کمتر مادری است که این کار را گوش کند وبغض راه گلویش راسد نکند .عجیب آن که محسن چنان با این شعر حس گرفته وخود را مانند بازیگری که در نقش خود فرو رفته در حال وهوای اثر غرق کرده که سوز وگداز صدایش در این کار با کارهای قبلی او قابل مقایسه نیست.

(خیانت) کاری که از یک سال قبل از انتشارش چنان جنجال وحاشیه ای برایش درست شد.شعر کار سروده خانم ترانه مکرم است. در این کار حس وحال اضطراب ودلواپسی یک عاشق را به صورت ترانه بیان کرده است عاشقی که تصور می کند عشقش در حال خیانت به اوست.

(کم تحمل) کاری لایت وعاشقانه با شعر زیبای حسین صفا.تصویر گر نیاز عاشق به معشوق به ساده ترین وروان ترین شکل ممکن صدای گرم خود حسین صفا را هم می توانید در کار بشنوید.

(ابرای پاییزی) در روزگار عجیبی زندگی میکنیم. روزگار تنهایی ها وغم هایی که انتهایی ندارند ابرای پاییزی از همین تنهایی ها می گوید.اهنگ به صورت لایت ساخته شده و تنظیم آن بسیار زیبا و کار شده انجام داده شده تا حس وحال کار به خوبی منتقل شود . کار در بعضی مناطق بسیار طرفدار پیدا کرد و مانند پرنده یکی از اثار ماندگار این آلبوم خواهد بود.

)فلسطین) ترکیبی از شعر امیر ارجینی با صدای محسن در کنار آواز گیلکی اردشیر عزیز دوست. اخرین قطعه ای بود که برای آلبوم ساخته شد.

شاید مناسب ترین تشبیه برای آلبوم متاسفم تشبیه کودکی باشد که بعد از گذراندن دوران کودکی اکنون به سن بلوغ رسیده است.آلبومی که اگر ذره ای انصاف داشته باشیم باید تایید کنیم از تمامی اثار ارائه شده این چند سال موسیقی ما یک سر و گردن بالاتر است آهنگ سازی واشعار بکار رفته به معنی واقعی کلمه فراتر از استاندارد های امروزی موسیقی ماست. و در آخر این که متاسفم به وضوح نشان از بلوغ فکری وهنری محسن چاوشی در عرصه موسیقی دارد.

 

شباهت فرش دستباف با آهنگ هاي محسن چاووشي

ميخواستم واقعيتي را براي شما نقل كنم كه بيشتر اونهايي كه بر روي صدا و آهنگ هاي آقاي چاووشي تأمل ميكنند و نظر ميدهند به اين موضوع پي برده اند كه آهنگ هاي چاووشي هرچه قديمي تر ميشود زيباتر و دلنشين تر با خاطرات فراوان همراه ميشود
بر خلاف خواننده هاي كه امروزه براي پاپ ايران آهنگ سازي كرده و يا خوانندگي ميكنند آهنگ هاي اين مرد اهل اهواز ماندگارتر ميشود و در يكي از مصاحبه هاي محسن با مجلات خوانديم كه او گفته بود كه مهم بيشتر ماندن اهنگ است (ماندگار بودن اثر)
و ما به واقعيت مي بينيم كه آهنگ هاي 3 سال پش محسن هم هنوز در اتومبيل ها و مغازه ها و ..... شنيده ميشود و مردم هم أنها را زمزمه ميكنند
وقتي به اين واقعيت پي مي بريم مي فهميم كه صداي چاووشي مانند فرش دستباف هر چه ميگذرد بهتر و گرانقيمت تر ميشود
وقتي آلبوم لنگه كفش به بازار امد همه مي گفتند كه نوع آهنگ ها به نسبت آلبوم هاي قبلي محسن زيبا نيست . اما وقتي آلبوم متأسفم به بازار آمد نظر ها نسبت به آلبوم لنگه كفش كمي متفاوت شد
من ميخواهم به آنهايي كه مي گويند آلبوم متأسفم به نسبت آلبوم هاي قبلي زيبا نبوده بگويم كه سخت در اشتباه هستيد و بالاخره اين واقعيت به شما ثابت خواهد شد كه كيفيت شعرها بهتر از آلبوم هاي قبلي ميباشد
لازم به ذكر است كه آهنگ هاي قديمي محسن همراه با كوله باري از خاطره ميباشد براي اينكه به اين واقعيت هم برسيد سري به آهنگ قديمي محسن زده تا متوجه شويد كه جز واقعيت چيز ديگري براي شما ننوشته ام .

یادداشت دیوید منیعی ،پژوهشگر موسیقی ملل و فارغ التحصیل کالج موسیقی واشنگتن رو در چلچراغ هفته گذشته خواندم و بسیار باعث انبساط خاطرم شد(انبساط بود ؟)  این اولین باری بود که  یک نظر و  تحلیلی درست حسابی  از یک کارشناس موسیقی راجع به موسیقی و صدای محسن چاوشی منتشر شد با عنوان "قهوه بدون شیر و شکر " که با این تیتر  کاملا موافقم .

بی شک محسن چاوشی مظلوم ترین خواننده ی تاریخ ایران است که بارها بدون اجازه آثارش را در اینترنت پخش کردند از جمله در آخرین آن ها فردی مبتدی بنام علی جعفری که بدنبال مشهوریت بود 3 تا از آهنگ هایی رو که محسن چاوشی پارسال در استودیو خوانده بود و هنوز پخش نکرده بود رو با اسم همخوانی با محسن چاوشی بیرون داد که هرکس این کارها (توی شهری که تو نیستی-نرگس بیمار-کاری نکن)رو گوش می کرد تعجب میکرد که محسن چاوشی چطور حاضر شده با همچین فرد مبتدی همخوانی کنه.

سوءاستفاده اين شخص تنها براي مطرح كردن نام خود بوده و بس.
اما ممكن است كه باز هم براي شما سوالي پيش آمده باشد كه اين كارها چطور دست اين اشخاص است ؟
تمام اين ترك ها و دمو هايي كه در اين مدت پخش شد همه مربوط سالهاي گذشته كاري محسن چاووشي است
و كارهايي كه به دلايلي محسن چاووشي تمايلي به پخش آنها نداشته.
در كل بعد از آلبوم متاسفم هنوز كاري به طور رسمي از محسن چاووشي عرضه نشده و تمام اين كارها بدون اجازه و رضايت آقاي چاووشي بوده است.
و در آخر باید بگویم بالاخره داستان طولانی مجوز ندادن به محسن چاوشی به اتمام رسیده ومجوز آلبوم "یه شاخه نیلوفر" صادر شده و این آلبوم اواخر مهرماه با مجوز رسمی وارد بازار میشود.

محسن چاوشی بجز یه شاخه نیلوفر دو آلبوم دیگر هم آماده پخش دارد که نام یکی از این آلبوم ها که بعد از مدتی پس از پخش یه شاخه نیلوفر منتشر خواهد شد "من خودم سیزدهم" است که کار تنظیم این آلبوم را محمدرضا آهاری انجام داده است.

بسیاری از تنظیم کننده های مطرح کشورمان از جمله (الیاس شیرزاد و...) بارها اعلام کردند مایلند با محسن چاوشی همکاری کنند چون مسلما همکاری با محسن چاوشی می تونه نقطه ی عطفی در کارنا مه ی هنری این افراد باشه.چنان که نام شهاب اکبری و حتی رضا فوادیان بعد از همکاری با محسن چاوشی بر سر زبان ها افتاد.سیاوش قمیشی خواننده ی بزرگ ایران در آخرین مصاحبه رسمی خود اعلام کرد مایله با محسن چاوشی همکاری داشته باشه.

در آخر باید بگم در این عکس ماکت اینسرت آلبوم" یه شاخه نیلوفر"رو برای شما قرار دادم.

به عنوان یک انسان..یک دوست..یک همکار..یک هوادار..یا هرچی که میشه اسمش رو گذاشت وظیفه خودم میدونم که از حق هنرمندی که احساس میکنم مورد ظلم قرار گرفته دفاع کنم.صبر و استقامتی که محسن چاوشی برای رسیدن به هدفش (گرفتن مجوز)به خرج داد می تونه یه الگو مناسب برای تک تک ما تو زندگی باشه.

محسن چاوشی هم می تونست مانند خیلی های دیگه با بی مهری هایی که دید از این مملکت بره ولی موند و صبر کرد.تلاش کرد تا به هدفش رسید.

به امید توفیق هرچه بیشتر...

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در جمعه 5 مهر 1392برچسب:, در ساعت 15:39 | |
زندگی نامه محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

مُحتَشَم کاشانی (۹۰۵ ه.ق در کاشان - ۹۹۶ ه.ق در کاشان) شاعر پارسی‌گوی سدهٔ دهم هجری و هم‌دوره با پادشاهی شاه طهماسب یکم صفوی بود. شغل اصلی محتشم

محتشم از پیروان مکتب وقوع و از مهمترین شاعران مرثیه‌سرای شیعه است. ترکیب‌بند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» معروف‌ترین مرثیه‌ برای کشتگان واقعه کربلا در ادبیات فارسی است. وی در شاهدبازی نیز ید طولایی داشت و حکایات شاهدبازی خود را به نظم و نثر درآورده‌است که مهمترین آن‌ها در وصف شاطر جلال معشوق مذکر اوست که از ۶۴ غزل و شأن نزول هر غزل و شرح اشعار به نثر تشکیل می‌شود.[۱]

 

زندگی‌نامه 

کمال‌الدین علی محتشم کاشانی دارای لقب شمس الشعرای کاشانی شاعر ایرانی در آغاز سده ده هجری و هم دوره با پادشاهی شاه طهماسب صفوی در کاشان زاده شد، بیشتر دوران‌زندگی خود را در این شهر گذراند و در همین شهر هم در ربیع الاول سال ۹۹۶هجری درگذشت و محل دفن او بعدها مورداحترام مردم قرار گرفت‌.نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمال الدین در نوجوانی به مطالعه علوم دینی و ادبی‌معمول زمان خود پرداخت و اشعار شعرای قدیمی ایران را به دقت مورد بررسی قرارداد. شعر‌های او درباره رنج و درد امامان شیعه است و بیشتر جنبه ایدئولوژیک برای پادشاهی صفویان را داشت.

نام‌آورترین شاعر مدیحه‌سرای شیعه

مطلع «باز این چه شورش است...» که از محتشم کاشانی نراقی است در میان هواداران شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد.

شاعران بسیاری پس از محتشم تا کنون از ترکیب‌بند یادشده در شعرها و نوحه‌هایشان سود برده‌اند.

او فنون شاعری را از (ساکن کاشان) فرا گرفت و خود شاگردانی مانند صاحب «خلاصه‌الشعار»، ، و را پرورش داد.

وی با سرودن دوازده بند در مرثیه شهداي کربلا که بند اول ترکیب بند وی با بیت «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ؟» آغاز می‌شود، مقام والایی در مرثیه سرایی کسب کرد.

وی در جوانی به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت و به مناسبت قصیده و غزلهای زیبایش مورد لطف شاه قرار گرفت‌؛ محتشم پس از مدتی در زمره شعرای معروف عصرخود جای گرفت ولی نظر به معتقدات دینی خود و احساسات شیعی دربار شاهان صفوی که در صدد تقویت این مذهب (در مقابل مذاهب اهل سنت‌) بودند به سرایش اشعارمذهبی و مصائب اهل بیت که در نوع خود تازه و بی بدیل بود پرداخت‌. محتشم پس از چندی به یکی از بزرگ‌ترین شعرای ایران در سبک اشعار مذهبی و مصائب ائمه اطهارشیعه بدل گشت و اشعارش در سرتاسر ایران معروفیت خاصی یافت، بطوری که می‌توان وی را معروف‌ترین شاعر مرثیه گوی ایران دانست که برای اولین بار سبک جدیدی درسرودن اشعار مذهبی به وجود آورد. اولین اشعار مذهبی محتشم در سوگ غم مرگ برادرش بود که ابیات زیبائی در غم هجر او سرود و پس از آن به سرایش مرثیه‌هایی در واقعه جانسوز کربلا، عاشورای حسینی و مصیبت نامه‌های مختلف پرداخت‌(کتاب تاریخ ادبیات)

آرامگاه محتشم 

محتشم در کاشان درگذشت و آرامگاه وی در این شهر - واقع در محله محتشم - زیارتگاه عموم است.

یکی از اقدامات ارزشمند اخیر مسوولان فرهنگی کاشان درمعرفی این شاعر پر آوازه برگزاری نخستین جایزه ادبی محتشم کاشانی بود.

آثار محتشم 

مجموعهٔ آثار این شاعر بزرگ عصر صفوی، پس از مرگ او، توسط یکی ازشاگردانش در شش کتاب جمع شد، که مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات، رباعیات، ترکیب‌بندهای وی می‌باشد.

بند آغازین از ترکیب‌بند ویژه و پرهوادار محتشم:

باز این چه شورش است؟ که در خلق عالم است   باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین   بی ، خاسته تا است
این صبح تیره باز دمید از کجا؟ کزو   کار جهان وخلق جهان جمله درهم است
گویا، طلوع می‌کند از مغرب آفتاب   کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست   این رستخیز عام، که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست   سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن وملک بر آدمیان نوحه می‌کنند   گویا، عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان وزمین، نور مشرقین   پروردهٔ کنار رسول خدا، حسین

نظرها درباره محتشم

جابر عناصری در باره محتشم کاشانی می‌گوید: محتشم کاشانی پدر مرثیه‌سرایی عاشورایی است. وی می‌افزاید: این شاعر فرهیخته بهترین منظومه نمایشی به یادگار گذاشت و با زبان شعر فرهنگ عاشورا را در بین مردم به ویژه مداحان اهل بیت رواج داد. عناصری می‌افزاید: شهرت و آوازه بی‌نظیر محتشم کاشانی در ادبیات موجب شد تا شاعران نام‌آوری به پیروی از سبک او اهتمام ورزند، اما تاکنون ادبیات ایران در مرثیه‌سرایی، شاعری همچون محتشم به خود ندیده‌است.

عباس مشفق کاشانی نیز بر این عقیده‌است که پاکی، اعتقاد و استواری و محبت محتشم کاشانی به‌اهل بیت علیه‌السلام باعث شد که برخی پادشاهان صفوی از جمله شاه طهماسب به اشعار مذهبی روی آورند.

وی می‌افزاید: ترکیب‌بند معروف این شاعر پرآوازهٔ مرثیه‌سرای ایران در رثای حسین و کشته‌شدگان کربلا در بین تشیع و به‌ویژه فارسی زبانان زبانزد شد و توجه بسیاری از شاعران را به‌خود جلب کرد.                                                             www.biografi.Loxblog.com

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در جمعه 5 مهر 1392برچسب:, در ساعت 15:29 | |
زندگی نامه رودکی

تصویر غزل رودکی وار، نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
اگر چه بپیچم به باریک و هم
بدین پرده اندر مرا راه نیست

"عنصری"

زندگینامه

رودکی، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.
از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
َ
برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد.

رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند.

از هم عصران رودکی ،منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و پس از او فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند .

رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیانرسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربارفرا خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی فرارود، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی می نامند.

بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد.

دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههای دور و نزدیک به آنجا روی می آوردند.
بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) وابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.

بزرگترین کتابخانه در آن دوران در بخارا بود که ابوعلی سینا آن را دید و گفت که نظیر آن را هرگز ندیده است. تأثیر این تحول، نه تنها در آن دوره که در دوران پس از آن نیز پیدا است. رودکی فرزند چنین روزگاری است. وی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. نفوذ شعر و موسیقی او در دربار نصربن احمد چندان بود که داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به خوبی بیانگر آن است.
هنگامی که نصربن احمد سامانی به هرات رفته، دیرگاهی در آن دیار مانده بود، هیچ کس را یارای آن نبود تا از پادشاه بخواهد که بخارا بازگردد؛ درباریان از رودکی خواستند تا او این وظیفه دشوار را بپذیرد.رودکی شعر پر آوازه « بوی جوی مولیان آید همی ـ یاد یار مهربان آید همی » را سروده است.
درباریان و شاعران، همه او را گرامی می داشتند و بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی و ابوطیب مصعبی صاحب دیوان رسالت، شاعر و فیلسوف. شهید بلخی (325 ق) و ابوالحسن مرادی شاعر با او دوستی و نزدیکی داشتند.

گویند که وی از آغاز نابینا بود، اما با بررسی پروفسور گراسیموف (1970 م) بر جمجمه و استخوانهای وی آشکار گردید که در دوران پیری با فلز گداخته ای چشم او را کور کرده اند، برخی استخوانهایش شکسته بود و در بیش از 80 سالگی درگذشت.

رودکی گذشته از نصربن احمد سامانی کسان دیگری مانند امیر جعفر بانویه از امیران سیستان، ابوطیب مصعبی، خاندان بلعمی، عدنانی، مرادی، ابوالحسن کسایی، عماره مروزی و ماکان کاکی را نیز مدح کرده است.
از آثار او بر می آید که به مذهب اسماعیلی گرایش داشته است؛ شاید یکی از علتهای کور شدن او در روزگار پیری، همین باشد.

با توجه به مقاله کریمسکی، هیچ بعید به نظر نمی رسد که پس از خلع امیر قرمطی، رودکی را نیز به سبب هواداری از قرمطیان و بی اعتنایی به مذهب رایج زمان کور کرده باشند.

آنچه مسلم است زندگی صاحبقران ملک سخن ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی در هاله ای از رمز و راز پوشیده شده است و با اینکه بیش از هزار و صد سال از مرگ او می گذرد، هنوز معماهای زندگی او حل نشده و پرده ای ابهام بر روی زندگی پدر شعر فارسی سایه گسترده است.

رودکی در پیری با بی اعتنایی دربار روبرو شد و به زادگاهش بازگشت؛ شعرهای دوران پیری او، سرشار از شکوه روزگار، حسرت از گذشته و بیان ناداری است. رودکی از شاعران بزرگ سبک خراسانی است. شعرهای اندکی از او به یادگار مانده، که بیشتر به صورت بیتهایی پراکنده از قطعه های گوناگون است.

سیری در آثار

کامل ترین مجموعه عروض فارسی، نخستین بار در شعرهای رودکی پیدا شد و در همین شعرهای باقی مانده، 35 وزن گوناگون دیده می شود. این شعرها دارای گشادگی زبان و توانایی بیان است. زبان او، گاه از سادگی و روانی به زبان گفتار می ماند.
جمله های کوتاه، فعلهای ساده، تکرار فعلها و برخی از اجزای جمله مانند زبان محاوره در شعر او پیداست. وجه غالب صور خیال در شعر او، تشبیه است.

تخیل او نیرومند است. پیچیدگی در شعر او راه ندارد و شادی گرایی و روح افزایی، خردگرایی، دانش دوستی، بی اعتبار دانستن جهان، لذت جویی و به خوشبختی اندیشیدن در شعرهای او موج می زند.

وی نماینده کامل شعر دوره سامانی و اسلوب شاعری سده چهارم است. تصویرهایش زنده و طبیعت در شعر او جاندار است. پیدایش و مطرح کردن رباعی را به او نسبت می دهند. رباعی در بنیاد، همان ترانه هایی بود که خنیاگران می خوانده اند و به پهلویات مشهور بوده است؛ رودکی به اقتضای آوازه خوانی به این نوع شعر بیشتر گرایش داشته، شاید نخستین شاعری باشد که بیش از سایر گویندگان روزگارش در ساختن آهنگها از آن سود برده باشد. از بیتها، قطعه ها، قصیده ها و غزلهای اندکی که از رودکی به یادگار مانده، می توان به نیکی دریافت که او در همه فنون شعر استاد بوده است.
معرفی آثار
تعداد شعرهای رودکی را از صدهزار تا یک میلیون بیت دانسته اند؛ آنچه اکنون مانده، بیش از 1000 بیت نیست که مجموعه ای از قصیده، مثنوی،قطعه و رباعی را در بر می گیرد. از دیگر آثارش منظومه کلیله و دمنه است که محمد بلعمی آن را از عربی به فارسی برگرداند و رودکی به خواسته امیرنصر و ابوالفضل بلعمی آن را به نظم فارسی در آورده است (به باور فردوسی در شاهنامه، رودکی به هنگام نظم کلیله و دمنه کور بوده است.)

این منظومه مجموعه ای از افسانه ها و حکایتهای هندی از زبان حیوانات فابل است که تنها 129 بیت آن باقی مانده است و در بحر رمل مسدس مقصور سرود شده است؛ مثنویهای دیگری در بحرهای متقارب، خفیف، هزج مسدس و سریع به رودکی نسبت می دهند که بیتهایی پراکنده از آنها به یادگار مانده است. گذشته از آن شعرهایی دیگر از وی در موضوعهای گوناگون مدحی، غنایی، هجو، وعظ، هزل ، رثاء و چکامه، در دست است.

عوفی درباره او می گوید: " که چنان ذکی و تیز فهم بود که در هشت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گرفت و معنای دقیق می گفت، چنانکه خلق بر وی اقبال نمودند و رغبت او زیادت شد و او را آفریدگار تعالی آوازی خوش و صوتی دلکش داده بود. از ابوالعبک بختیار بر بط بیاموخت و در آن ماهر شد و آوازه او به اطراف واکناف عالم برسید و امیر نصر بن احمد سامانی که امیر خراسان بود، او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانید و کارش بالا گرفت و ثروت و نعمت او به حد کمال رسید.



تصویر

زادگاه او قریه بنج از قراء رودک سمرقند است. یعضی او را کور مادر زاد دانسته اند و عقیده برخی بر آن است که در اواخر عمر نابینا شده است. وفات وی به سال 320 هـجری در زادگاهش قریه بنج اتفاق افتاده و در همان جا به خاک سپرده شده است.

رودکی در سرودن انواع شعر مخصوصاً قصیده، مثنوی ، غزل و قطعه مهارت داشته است و از نظر خوشی بیان در تاریخ ادبیات ایران پیش از او شاعری وجود ندارد که بتواند با وی برابری کند.

به واسطه تقرب به امیر نصر بن احمد سامانی (301-331) رودکی به دریافت جوائز و صله فراوانی از پادشاه سامانی و وزیران و رجال در بارش نائل گردید و ثروت و مکنتی زیاد به دست آورده است چنانکه به گفته نظامی عروضی هنگامی مه به همراهی نصر بن احمد از هرات به بخارا می رفته، چهار صد شتر بنه او بوده است.

علاوه بر دارا بودن مقام ظاهری رفعت پایه سخنوری و شاعری رودکی به اندازه ای است که از معاصران او شعرای معروفی چون شهید بلخی و معروفی بلخی او را ستوده اند و از گویندگان بعد از او کسانی چون دقیقی، نظامی عروضی، عنصری، فرخی و ناصرخسرو از او به بزرگی یاد کرده اند.

ویژگی سخن

سخنان رودکی در قوت تشبیه و نزدیکی معانی به طبیعت و وصف ،کم نظیر است و لطافت و متانت و انسجام خاصی در ادبیات وی مشاهده می شود که مایه تأثیر کلام او در خواننده و شنونده است. از غالب اشعار او روح طرب و شادی و عدم توجه به آنچه مایه اندوه و سستی باشد مشهود است و این حالت گذشته از اثر محیط زندگی و عصر حیات شاعر نتیجه فراخی عیش و فراغت بال او نیز می باشد. با وجود آنکه تا یک میلیون و سیصد هزار شعر بنا به گفته رشیدی سمرقندی به رودکی نسبت داده اند تعداد اشعاری که از او امروزه در دست است به هزار بیت نمی رسد.

از نظر صنایع ادبی گرانبهاترین قسمت آثار رودکی مدایح او نیست، بلکه مغازلات اوست که کاملاً مطابق احساسات آدمی است، شاعر شادی پسند بسیار جالب توجه و شاعر غزلسرای نشاط انگیز، بسیار ظریف و پر از احساسات است.

گذشته از مدایح و مضمون های شادی پسند و نشاط انگیز در آثار رودکی، اندیشه ها و پندهایی آمیخته به بدبینی مانند گفتار شهید بلخی دیده می شود. شاید این اندیشه ها در نزدیکی پیری و هنگامی که توانگری او بدل به تنگدستی شده نمو کرده باشد، می توان فرض کرد که این حوادث در زندگی رودکی، بسته به سرگذشت نصر دوم بوده است. پس از آنکه امیر قرمطی را خلع کردند مقام افتخاری که رودکی در دربار به آن شاد بود به پایان رسید.

با فرا رسیدن روزهای فقر و تلخ پیری، دیگر چیزی برای رودکی نمانده بود، جز آنکه بیاد روزهای خوش گذشته و جوانی سپری شده بنالد و مویه کند.

نمونه اشعار

زمانه پندی آزاد وار داد مرا ----- زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز ِ نیک ِ کسان گفت تا تو غم نخوری ----- بسا کسا که به روز ِ تو آرزو مند است
زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه ----- کرا زبان نه به بند است پای دربند است


***

اندر بلای سخت

ای آنکه غمگنی و سزاواری ----- وندر نهان سرشک همی‌باری
رفت آنکه رفت و آمد آنکه آمد----- بود آنچه بود، خیره چه غم داری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟----- گیتی‌ست، کی پذیرد همواری؟
مستی نکن که او نشنود مستی ----- رازی مکن که نشنود او زاری
شو، تا قیـامت آیـد زاری کن! ----- کی رفته را به زاری باز آری؟
آزار بیـش بیـنی زیـن گردون ----- گر تو به هر بهانه بیـازاری
گوئی گماشته است بلائی او ----- بر هر که تو بر او دل بگماری
ابری پدیدنی و کسوفی نی ----- بگرفت ماه و گشت جهان تاری
فرمان کنی و یا نکنی ترسم ----- بر خویشتن ظفر ندهی باری
اندر بلای سخت پدیـد آید ----- فضل و بزرگمردی و سالاری


***


تصویر

 

کلیله و دمنه رودکی

مهمترین کار رودکی به نظم در آوردن کلیله و دمنه است، متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنویهای رودکی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست. از ادبیات پراکنده ای که از منظومه کلیله و دمنه و سایر مثنویهای رودکی باقی مانده است می توان فهمیند که صاحبقران ملک سخن لقبی برازنده او بوده است. در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و بهمین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبه ای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را www.biografi.Loxblog.com

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در جمعه 5 مهر 1392برچسب:, در ساعت 15:26 | |
زندگی نامه سهراب سپهری
سهراب سپهری
  

تصویر



سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:

در عالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر
یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود


مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت.

دوره کودکی سپهری در کاشان گذشت. سهراب دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان خیام این شهر گذرانید.

سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت و به خوش نویسی علاقه مند بود.

سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، یک روز که به علت بیماری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت:

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان
نکردم هیچ یادی از دبستان
ز درد دل شب و روزم گرفتار
ندارم من دمی از درد آرام


در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد و در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند.

سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت و در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی به استخدام اداره فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) در آمد و تا شهریور 1327 در این اداره ماند.

در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستان را نیز گرفت.

سال بعد او به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی با دیدن شعرهای سپهری پیش بینی کرد که او در آینده آثار ارزشمندی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد.

اولین کتاب سپهری با نام "مرگ رنگ" در تهران منتشر شد که به سبک نیما یوشیج بود.

سپهری دومین مجموعه شعر خود را با نام "زندگی خواب ها" در سال 1332 سرود و در همین سال بود که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند.

از سال 1332 به بعد، زندگی سپهری در گشت و گذار و مطالعه نقاشی و حکاکی در پاریس، رم و هند و شرکت در نمایشگاه ها و آموختن و تدریس نقاشی گذشت، تا جایی که بعضی او را "شاعری نقاش" خوانده اند و بعضی دیگر "نقاشی شاعر".

سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق انده" را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب به انضمام "زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر شد.

در این کتاب می توان به جلوه های زبان خاص سپهری برخورد کرد و همچنین شور و شوق آمیختگی با طبیعت را- که در شعرهای بعدی کاملاً واضح می شود- بیشتر دید.

در "شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزلیات مولوی است و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند.

دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.

تصویر



شهرت سپهری از سال 1344 و با انتشار شعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که محتوای ویژه ی شعر سپهری فرمش را می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند.

"صدای پای آب"، کنایه از صدای پای مسافری در سفر زندگی است.

این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامه ی آرش در آبان همان سال منتشر شد.

سپهری که تمام عمرش را به دور از جنجال روزنامه ها و مجلات و فقط با دوستان اندک و تنهایی خود می زیست و بدین سبب از طرف نشریات جدی گرفته نشده بود، در سال 1345 با انتشار شعر بلند "مسافر" که یکی از درخشان ترین شعرهای فارسی است، بزرگی و شاعری اش را بر نشریات تحمیل کرد.

"مسافر" تأمل و سیر و سفر شاعر است در فلسفه ی زندگی.

"جحم سبز" هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنها است.

"حجم سبز" پایان آخرین جستجوی های سپهری در شعر "مسافر" اوست. گویی پاسخ همه پرسش ها را یافته و به همه حقایق رسیده است.

شاعر دیگر منتظر مژده دهندگان نمی ماند بلکه خود قصد می کند که بیاید و پیام آورد: روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد ...

هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری "ما هیچ، ما نگاه" است.

در این کتاب بر خلاف مجموعه"حجم سبز" و دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" شاعر روی به یأس دارد. اما یأسی که جز از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون نمی تراود.

سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب" گرد آورد.

"هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است، از اعتراضات سیاسی تا شور جست و جو و ره سپردن در عرفانی زمینی.

"هشت کتاب" یکی از اثر گذارترین و محبوب ترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است.


سپهری در سال 1357 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و در سال 1358 برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و سرانجام در اول اردیبهشت ماه 1359 ، سهراب سپهری به ابدیت پیوست.

نخست قرار بود که طبق خواست خودش او را در روستای"گلستانه" به خاک بسپارند، اما به پیشنهاد یکی از دوستانش برای اینکه طغیان رود، مزارش را از بین نبرد او را در صحن "امامزاده سلطان علی" دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند.

img/daneshnameh_up/5/5e/sohrab1.jpg



نمونه ای از شعر سهراب سپهری از مجموعه "حجم سبز"

به باغ هم‌سفران

صدا کن مرا
صدای تو خوب است.
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.

red:******

کسی نیست،
بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم.
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
بیا زودتر چیزها را ببینیم.
ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردی بدل می‌کنند.
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام.
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.

***

مرا گرم کن
(و یک‌بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد
و باران تندی گرفت
و سردم شد، آن وقت در پشت یک سنگ،
اجاق شقایق مرا گرم کرد.)

***

در این کوچه‌هایی که تاریک هستند
من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم.
من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم.
بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است.
مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد.
مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات.
اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا.
و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد.
و آن وقت
حکایت کن از بمب‌هایی که من خواب بودم، و افتاد.
حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم، و تر شد.
بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند.
در آن گیروداری که چرخ زره‌پوش از روی رویای کودک گذر داشت
قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست.
بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد.
چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد.
چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید.

***

و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش "استوا" گرم،
تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید. ~~

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در جمعه 5 مهر 1392برچسب:, در ساعت 15:20 | |

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو
مهر 1392
اسفند 1391
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
معین رحیمی
لينكستان
بزرگ ترین سایت ورزشی
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگی نامه شاعران و آدرس biografi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

حواله یوان به چین
خرید از علی اکسپرس
دزدگیر دوچرخه
مستر قلیون
یکانسر
آی کیو مگ

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , biografi.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com