به وبلاگ بزرگ ترین سایت بیگرافی خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
زندگی نامه ی شاعران
زندگی نامه نیمایوشیج
زندگی نامه سعدی
زندگی نامه حافظ
زندگی نامه ی فردوسی
زندگی نامه خواجوکرمانی
زندگی نامه شهریار
زندگی نامه هاتف اصفهانی
زندگی نامه کلیم کاشانی
زندگی نامه آذربیگدلی
زندگی نامه محتشم کاشانی
زندگی نامه جلال آل احمد
زندگی نامه عبیدزاکانی
زندگی نامه فرخی سیستانی
زندگی نامه منوچهری دامغانی
زندگی نامه عاشق اصفهانی
زندگی نامه میرزانصیراصفهانی
زندگی نامه سهراب سپهری
زندگی نامه رودکی
زندگی نامه محتشم کاشانی
زندگی نامه رهی معیری
زندگی نامه رحیم معینی
زندگی نامه علی اکبردهخدا
زندگی نامه خسرو گلسرخی
زندگی نامه میرزاده عشقی
زندگی نامه صائب تبریزی
زندگی نامه فایز دشتستانی
زندگی نامه ناصر خسرو قبادیانی
زندگی نامه عطار
زندگی نامه وحشی بافقی
زندگی نامه پروین اعتصامی
بیگرافی خوانندگان
بیگرافی معین
بیگرافی سیاوش قمیشی
بیگرافی محسن یگانه
بیگرافی سعیدشایسته
بیگرافی محسن چاوشی
بیگرافی محسن لرستانی
بیگرافی حمیدعسکری
بیگرافی محمدعلیزاده
بیگرافی علیرضا روزگار
بیگرافی علی عبدلمالکی
بیگرافی مجید خراطها
اضافات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 115
بازدید کل : 41711
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

تبلیغات

بیگرافی محسن یگانه

محسن یگانه در« ۲۳اردیبهشت سال۱۳۶۴»در شهر گنبد کاووس متولد شد.دانشجوی رشته مهندسی صنایع گرایش تولید صنعتی،اما بعد از گذراندن شش ترم به علت مشغولیت زیاد در دنیای موسیقی از ...


 

 ادامه تحصیل منصرف شد.او در ابتدا هیچ گونه علاقه ای به موسیقی نداشت و فقط به بصورت تفریحی به آن نگاه می کردبه گفته خودش از کودکی علاقمند به بازیگری و مطرح شدن در دنیای سینما بود.ولی بنا به شرایط خاص فرهنگی و خانوادگی تا به امروز چنین موقعیتی را پیدا نکرد.اما برحسب استعداد ذاتی و خدادادی در رشته موسیقی ذوق و سلیقه خاصی داشت، میل به موسیقی و یک شنونده خوب بودن را بر حسب اتفاق با شنیدن یکی از قطعات بی کلام آلبوم بهارمن«گل گندم از شادمهرعقیلی» بدست آورد که حس عجیبی نسبت به موسیقی روز« پاپ» پیدا کرد و با علاقه دو چندانی که در وی بوجود آمده بود به فراگیری ساز گیتار پرداخت.نواختن را با تکیه بر خود و بدون استاد شروع کرد،اما درهمان ابتدای کاربا مشکلات عدیده ای رو به رو شد.مخالفت خانواده بر حسب شرایط خانوادگی«محسن یگانه فرزند شهید می باشد»باعث شده بود فرصتی برای آموزش ساز گیتار زیر نظر اساتید مختلف را پیدا نکند،ولی این مانع کار نشد ومحسن یگانه با ذوق و علاقه و پشتکارعجیبی به نواختن گیتار ادامه داد تا جایی که در نوازندگی به حدی رسید که بتواند خود این ساز را آموزش دهد. در این میان تنها به ساز گیتار اکتفا نکرد و به سمت کیبورد و پیانو و فراگیری مهارت های فنی و موسیقی الکترونیک نیز روی آورد که به گفته خود یگانه به موفقیت های وی بعد ازعرصه خوانندگی،نوازندگی و ترانه سرایی می توان اضافه کرد. با این وجود شناخت بسیار خوبی از موسیقی الکترونیک بدست آورد اما با توجه به اینکه در این مورد آنچنان با فضای موسیقیایی قطعاتی که محسن یگانه به بازار عرضه کرده و مردم از او توفع دارند مطابقت ندارد به همین دلیل فقط برای ارضای روحی خودش به موسیقی الکترونیک می پردازد وکمتر از آن درقطعاتش استفاده می کند.درآخر به گفته محسن یگانه آرزویم موفق شدن دربازار الکترونیک دنیاست

 از زبان خودش

از اول در دوران بچگی تو فعالیت های فرهنگی و هنری زود موفق می شدم
تا اوایل دوران دبیرستان آدم موفقی بودم…

همه چی خوب بود تا شروع دبیرستان !
به خاطر ماموریت های مادرم چون استاد دانشگاه بود مجبور به سفر اراک شدم
افت شدید درسی داشتم ! بعد از اراک به شهر خودم برگشتم
بعد از یک سال به تهران آمدم و حدود ۱۰ ماه بم و یک سال ساری بعد در تهران دانشگاه قبول شدم و در تهران ماندگار شدم
بعد از فیلم پر پرواز در دوران دبیرستان تازه تفاوت بین سازها رو فهمیدم
من افتخار می کنم که خیلی دیر شروع کردم ولی موفق شدم و از کارای حرفه ای موزیک برمیام !
از اون موقع یک گیتار خریدم و شروع کردم به تمرین به صورت تجربی، بله تجربی ! چون خانواده ام زیاد علاقه ای نداشتند که موزیک به درسم ترجیح بدم چون مجبور بودم افت تحصیلی را جبران کنم، سخت درگیر درس شدم و وارد دانشگاه تهران در رشته مهندسی صنایع شدم
از همان لحظه ای که وارد دانشگاه شدم شروع به فعالیت های جدی در موسیقی نمودم و سریع کارامو ضبط کردم و اکثر کارای من از لحاظ حرفه ای ضعیف ولی از لحاظ احساسی قوی بودن !
( اردیبهشتی بودنم باید یه جایی به دردم بخوره دیگه )

 آهنگ‌ها منتشر شده از محسن یگانه ( ۸۴ تا ۹۱) به صورت رسمی و غیر رسمی:

  • سال کبیسه
  • بروبرو
  • نفرین
  • نشکن دلمو
  • سرنوشت
  • خیال کردم
  • آهای خبر نداری
  • وقتی رفتی
  • خاکستری
  • وقتی نیستی
  • بخت و شانس
  • غربت من
  • خیلی تنهام
  • تهمت
  • خیالی نیست
  • آخه دل من
  • آتیش پاره
  • دلمو بردی
  • بنویس سر خط
  • روتو کم کن
  • جمعه
  • کربلا
  • شهید
  • جواب
  • گرگ و میش
  • ماه عسل
  • نشان بی نشان‌ها
  • حیف
  • خاکسترم نکن
  • پاره تنم کجاست
  • چوپون دروغ گو
  • نفس بریده
  • عند خلاف
  • گرد وغبار
  • گله کرکس‌ها
  • جوون آریایی
  • زندونی
  • مرگ خاموشی
  • تبر نزن
  • یالان(۱۳۹۰)
  • هراس (۱۳۹۰)
  • می‌ترسم (۱۳۹۰)
  • کاش (۱۳90)
  • قلب یخی (۱۳90)
  • فداکاری (۱۳89)
  • امیدی که نمی‌بازم (۱۳۹۰)
  • بخند (۱۳۹۰)
  • خیلی دلم ازت پره (۱۳۹۰)
  • نباشی (ریمیکس)
  • دور خودت نچرخ (1390)
  • تقاص (1391)www.biografi.Loxblog.com 
[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 10:56 | |
بیگرافی سعیدشایسته

باعرض پوزش بیگرافی بامشکل مواجهه شده است              تا دو روز آینده بیگرافی آماده میشه. 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 10:45 | |
بیگرافی سیاوش قمیشی

سياوش قميشی از کجا می آيد ؟ متولد اهواز، بیست و یکم خرداد 1324 يکسالم بود که به تهران آمدم ... و سيزده چهارده سال داشتم که به لندن رفتم، پدرم تاجر بود و مخالف بود که من وارد کار موسيقی شوم، ولی مادرم با طبع شاعرانه ای که داشت با من و کار موسيقی من موافق بود ... دو برادر و يک خواهر که همه از من بزرگتر هستند. به نام های:سیروس، سیامک و سیمین.
چطور وارد کار موسیقی شدید؟ من از کودکی به موسیقی علاقه زیادی داشتم. در 11 سالگی موسیقی را با نواختن گیتاری که هدیه تولدم بود آغاز کردم. زمانی که 14 سال بیشتر نداشتم اولین آهنگسازی خودم رو برای ترانه "ای قایقران به کجا می روی" انجام دادم که ضیا اون رو خونده. دبیرستان البرز درس می خواندم. برادر و خواهرم در لندن درس می خواندند و به من پیشنهاد کردند که برای آشنایی بیشتر با موسیقی به لندن سفر کنم. در 14 سالگی به لندن رفتم و چند سال بعد در دانشگاه سلطنتی موسیقی لندن در رشته "جاز کلاسیک" تحصیلاتم را تا مقطع فوق لیسانس ادامه دادم. نواختن پیانو و کیبورد در کنار گیتار در همین زمان آغاز شد. در لندن موسیقی به طور کلی یه چیز درست و حسابی بود و من عضو گروهی بودم. در 25 سالگی برگشتم ایران.
وقتی از انگليس به ايران بازگشتی به چه صورت فعاليت هنريت را ادامه دادی؟ با گروهی که درست کرده بوديم بر روی صحنه های مختلف می رفتيم ولی کارهای غير فارسی اجرا می کرديم. يک گروه هم داشتيم به نام ربيلز (Rebels) که من در آنجا کی بورد می زدم و آهنگ های آرام تر را اجرا می کردم و شهرام شب پره هم جاز می زد و آهنگ های تند را اجرا می کرد ... زندگی خيلی ساده تر بود.
سياوش به شصت سالگی چطور نگاه می کند؟ خيلی قشنگه ... آن مشکلاتی که در 35 سالگی داری ديگر وجود ندارند ... مسائل را زودتر و راحت تر درک می کنی ... نه اينکه فکر کنی به هر آنچه خواستم رسيدم ... نه چون من کار خوانندگی را در سن 49 سالگی شروع کردم و هنوز کار دارم ولی زندگی در اين سن راحت تر است .
از اولین آلبومت بگو ؟ آلبوم فرنگیس را در سال 1352 زمانی که حدودا 27 ساله بودم کار کردم. از این آلبوم در آن روزها استقبال خوبی شد. چون همه مردم مرا آهنگساز آهنگ های ابی می دانستند و براشون جالب بود وقتی فهمیدن خوانندگی هم می کنم. البته خوانندگی برای من تفننی بود و من دیگه نخوندم تا سال 1981.
اگر سياوش خواننده نمی شد چه کار ديگری را دوست داشت که انجام بدهد؟ نقاش يا نويسنده ... با قلمو و رنگ می تونی اثری را خلق کنی که فرد ديگری با نگاه به آن تو را تحسين کند ... افکار قشنگی هم در ذهنم دارم که دوست دارم بنويسمشان اما وقت نيست .
سياوش که ما امروز بر روی صحنه می بينيم با آن سياوش آرامی که بايد ازش خواهش می کرديم که آهنگی را برای ما بنوازد بسيار فرق کرده است، حالا با حرکات متفاوت و مختص خودش دو سه ساعت بر روی صحنه تحرک دارد، دليل اين تحول در حرکاتت چی بود؟ موزيک تنها دليلش بود. من دوازده سال با استيو مک کرام کار می کردم ولی حس کردم که استيو با سرعت من پيش نمی ره، برای همين همکاريم را با اروين شروع کردم، بهش گفتم که من می خواهم موسيقی ترنس را با کلام فارسی اجرا کنم. ريتمهای جديد و موسيقی جديد منو تکان می ده، در واقع همراه ريتم بدنم هم حرکت می کند.
آدم عصبی هستی ؟ عصبی هستم اما برای خودم. با اطرافيانم آرام هستم .
صحبت های اطرافيان در موردت برايت اهميت دارد؟ به هيچ وجه.
در جامعه هنری، دوستی داری؟ دوست دارم ولی رفيق ندارم، می دونی معاشرتی با کسی ندارم .
اگر خواننده ای آهنگ تو را بدون آنکه نامی از تو ببرد اجرا کند ناراحت می شوی؟ ناراحت نمی شم که چرا اسم من را نبرده چون به اندازه کافی برای خودم اسم دست و پا کردم ولی آزارم می دهد که چرا با يک آدم غير حرفه ای کار کردم. با ترانه سرايانی به تازگی کار می کنی که نامشان برای ما زياد آشنا نيست، دليل اين مسأله چيست؟ فکر می کنم که ترانه سرا های ما به روز ترانه نمی گن ... با جوانها کار می کنم چون جوانها بايد تشويق بشوند و اونها حرف هم را بهتر می فهمند.
ازدواج ؟ پنج بار ازدواج کردم ... يک پسر دارم به نام عليرضا که در شيراز زندگی می کند که با هم در تماس نيستيم چون زندگيش مورد تأييد من نيست.
شايعه هست که پسرت خواننده است ؟ منم شنيدم ... ولی گوشه و کنار می خونه ... نه به صورت حرفه ای ... ، نظر من اينست که انسانهايی بايد بچه به دنيا بياورند که مطمئن باشند که می توانند مسئوليتش را از هر جهت برای مدت طولانی تقبل کنند .
زن در زندگی تو چه نقشی دارد ؟ بسيار زياد ... همه جور زن ... همسر آدم ... همکار زن ... دوست ... حتی مادر.
الان زنی در زندگی تو هست ؟ بله! به نام نازنين مرعشی که 4 سال است با هم هستيم و بسيار هم از زندگيم راضی هستم .
فاصله بين آلبوم خواب بارونی تا آلبوم بعدی تو خيلی زياد بود، دليلش چی بود؟ اصلا بگو آلبوم حکایت زودتر منتشر شد یا خواب بارون؟ آلبوم خواب بارون 10 سال زودتر از حکایت ساخته شد ولی بعد از حکایت منتشر شد. میدونی اوایل انقلاب که ما تازه اومده بودیم آمریکا نمی تونستیم آلبوم منتشر کنیم، شرکتی نبود، اما 10 سال بعد که جا افتادیم شرکت هایی تاسیس شدن که بعضی هاشون قبل انقلاب تو ایران بودند مثل "پارس ویدئو" و "ترانه" شرکت های جدیدی هم مثل: "آونگ" و "کلتکس رکوردز" تاسیس شدند و بالاخره "پارس ویدئو" پذیرفت آلبوم "خواب بارون" رو پخش کنه.
سال 1981 آن آلبوم در آمريکا همراه با دوستم جمال نادر تهيه شد، من قصد نداشتم بخونم، می خواستيم حوصلمون سر نره ... ولی بعد با اصرار مسعود فردمنش که خيلی شعرهاشو دوست دارم آلبوم حکايت را چند سال بعد بيرون دادم .
خوانندگی تا کی ؟ نمی دونم.
لذت در زندگی چيه ؟ وقتی شعری که دوست دارم به دستم می رسه و ملودی قشنگی را روش می ذارم و کار خوب داره می شه لذت می برم .
خواننده و موسيقی مورد علاقه ات ؟ جرج مايکل ، چون همه کارهاشو خودش می کند. به تازگی هم به موسيقی عربی علاقمند شدم و به نظرم خيلی خوب کار می کنند. موسيقی ترنس هم که هميشه مورد علاقه ام بوده .
فاصله سنی بين تو و همسرت مشکلی را برای تو به وجود نمی آره ؟ نه. به هيچ وجه، مثل ارتباطم با جوانهای ديگر است .
سياوش چه خصيصه ای دارد که هرکسی بهش نزديک می شه عاشقش می شه ؟ صداقتم يا روحياتم .
موسيقی امروز ما رنگی هست يا سياه و سفيد ؟ رنگی که نيست هنوز سياه و سفيد هم نيست، مثل فيلم های قديمی قهوه ای است. اين روزها به خاطر عشق کسی خواننده نمی شه و بی رويه تعداد آنها زياد می شه ... اصل کار از بين رفته .
موسيقی داخل کشور چی ؟ دقيقا همين طور، مثل اينجا شروع خوبی داشت ولی الان حرف های نامربوط با موسيقی های ناخوشايند زياد شده مشابه سياوش و ابی و داريوش در داخل کشور زياد شده،
اين موضوع تو را اذيت نمی کنه ؟ نه ... ولی به نابرابری ها اعتراض می کنم ، البته نه به صورت گسترده بلکه خيلی دوستانه. که شبيه سياوش در ايران اجازه فعاليت دارد ولی وقتی يغما گلرويی کتاب شعرش را به من تقديم می کند جلوی چاپ آن گرفته می شود .
دوست داری آهنگساز بشناسنت يا خواننده ؟ بعنوان سياوش قميشی که موزيسين 45 سال هست که فعاليت می کند و سعی می کند سطح موسيقی را بالا ببرد .
شايعه اينکه ديگر تصميم نداری آلبومی برای خواننده ديگری بسازی درسته ؟ من برای آلبوم ستاره های سربی ابی به جز ساختن ملودی کار تهيه کنندگی را هم انجام دادم ، يعنی اکثر مطالب زير نظر من انجام می شد اينکه تنظيم آهنگی را چه کسی انجام بده يا اينکه ترتيب آهنگها چطور باشه ... ولی برای شب نيلوفری من فقط ملودی را ساختم چون با اختلاف نظرهای زيادی روبرو شديم. من در هيچ موضوع ديگری دخالت نکردم .
چه شرايطی بايد باشد که به کسی آهنگی را بدی ؟ بايد صدايش را دوست داشته باشم و با اخلاقش مشکلی نداشته باشم چون کار يک روز و دو روز نيست. البته الان با خواننده ای آشنا شدم به نام فيروزه که دارم برايش سی دی کاملی تهيه می کنم و حتی شعرهای خودم را هم با او تقسيم کردم و کارم را دارم با وسواس زيادی انجام می دهم و به کارش اطمينان دارم و مطمئنم که نتيجه خوبی خواهد داشت .
برای چی دلتنگی می کنی ؟ شمال، سياه بيشه، رامسر، شاه عبدالعظيم، اهواز، آبادان .
چه آرزويی داری ؟ ياد گرفتم که توقعم از زندگی کم باشه. الان همه چيز خوبه و خوشبختم .
سخن آخر ؟ هميشه برقرار و سالم و سرحال و اميدوار باشيد و بگذاريد که غم نااميدتون نکند، زندگی در حال تغيير است پس هميشه اميد هست
www.biografi.Loxblog.comk 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 10:39 | |
بیگرافی خواننده بزرگ معین


 

معین در سال ۱۳۳۰ در شهرستان نجف آباد واقع در استان اصفهان در خانواده ای
کاملا مذهبی و از نظر مالی در سطح متوسط و پر جمعیت به دنیا آمد. او در دوران
نوجوانی و جوانی قرآن را با صوت و اشعار و غزلیات شعرای بزرگ را با لحنی زیبا
میخواند. وی در سن ۱۸ سالگی با یادگیری ساز تار با نتها و گوشه های موسیقی و
آوازی آشنا شد. او در همان دوران با دوستان خود در مجالس شادمانی برنامه های
بسیاری در شهر خود و دیگر شهرهای استان اصفهان اجرا میکرد.
۲. زندگی حرفه ای
معین در سن ۲۰ سالگی در اصفهان به خاطر استعداد و صدای زیبای خود توانست با
اساتیدی همچون تاج اصفهانی و حسن کسائی آشنا شود و در کلاس های آواز و موسیقی
ایشان شرکت کند. معین در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در ایران( از سال ۵۵ تا
۵۸ ) به طور مداوم هر شب در هتل عباسی و هزارویک شب اصفهان برنامه اجرا
میکرد. او به خاطر همین کار توانست با افراد بیشتری در زمینه موسیقی و آواز
آشنا شود. بعد از انقلاب اسلامی معین فعالیتهای خود را تا قبل از انقلاب
فرهنگی ادامه داد و در سال ۵۹ توانست اولین کاست خود را با نام یکی را دوست
میدارم را منتشر کند و صدای خود را به تمام ایرانیان در سراسر ایران و دنیا
برساند. وی در سال ۱۳۶۰ ایران را ترک کرد و در ایالات متحده آمریکا با کمک
دوستانی همچون هایده توانست کار خود را شروع کند و تا به امروز ادامه دهد.
شایعات
اولین و باور انگیز ترین شایعه در مورد معین اینست که میگویند معین نا بینا
میباشد. در صورتی که معین از هر دو چشم بینا است و فقط یکی چشمان او به خاطر
صدمه دیدن عصب پلک او در زمان نوجوانی کم سو شده و به خاطر غیر متعادل بودن
پلک ( ناتوانی باز نگه داشتن او در زمان طولانی) چشمش از عینک آفتابی طبی
استفاده میکند.
دومین شایعه که بیشتر از روی اشتباه است نام معین میباشد که او را به اسم رضا
میشناسند و گروهی اسمش را معین میدانند در صورتی که نام وی نصرالله میباشد.
رضا شاعر بیشتر آهنگهای معین قبل از خروج وی از ایران بوده و بخاطر اینکه در
کاستهایی که منتشر شد نام این دو را در کنار هم به این صورت رضا . معین چاپ
کرده بودند بیشتر دوستاران وی به اشتباه او را رضا معین خواندند و یا بعضی ها
اسم او را معین تصور کردند.
شایعات بسیار دیگری هم هست همانند اینکه امید برادر معین میباشد در صورتی که
معین هیچ نسبتی با امید ندارد(معین ۳ برادر به نامهای مصطفی مرتضی و فتح الله
داشت که فتح الله در سال ۱۳۸۲ فوت کرده). ویا اینکه معین در آمریکا دارای چند
شرکت بزرگ و چند غمار خانه و مشروب فروشی است. در صورتی که او تنها منبع
درآمدش فقط از راه خوانندگی و کلاسهای موسیقی میباشد. وی از مشروب متنفر است
زیرا او به دین اسلام اعتقاد دارد و نماز خود را ترک نگفته و همیشه با خدای
خود در راز و نیاز است. و همیشه موفقیت خود را در کمک خداوند به خود میداند.
امروزه معین به خاطر موقعیت بالایی که دارد بیشتر از پیش به آهنگها و ترانه
هایی که قرار به اجرای آن دارد حساسیت نشان میدهد. و از طرف دیگر به خاطر
وجود افرادی که هیچ از این هنر والا نمیدانند و فقط صرف داشتن موقعیت مالی
بالایی که برخوردارند بیشتر این هنر را به تفریح تشبیه کرده اند کمتر کسی هست
که اشعار و آهنگهای مناسب برای معین بسراید و بسازد. به همین خاطر انتشار
کارهای جدید از طرف او با فواصل بسیار انجام میگیرد.
www.biografi.Loblog.com 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 10:36 | |
زندگی نامه عاشق اصفهانی

 

آقا محمد یکی از بهترین و معروفترین غزلسرابان دوره افشاریه و زندیه است وی در اصفهان به شغل خیاطی اشتغال داشت و با درآمد کمی که از آن حرفه داشت زندگی میکرد . گویند مردی بسیار نیک سیرت و بلند همت بود و بیشتر ایام را به قناعت و گوشه نشینی گذارانید

شیوه عاشق در غزلسرائی بسیار ساده و شور انگیز است و از شاعران دوره بازگشت ادبی به شمار میرود

از جمله گویندگانی که با وی معاصر بودند میر سید علی مشتاق ، طبیب ، هاتف و صهبا را میتاو ننام برد

دیوان غزلیات وی مشتمل بر 12 هزار بیت است

اقا محمد در سال 1146 - 1281 هجری- در زادگاه خود اصفهان درگذشت و همانجا مدفون است

پروانه صفت دیده بر او دوخته بودم وقتی که خبر دار شدم سوخت بودم

در میکده از من نخریدند به جامی این دانش و دین بود که اندوخته بودم

دیدم که حریف تو نیم پای کشیدم طفلی تو و من مرغ نو آموخته بودم

امروز به دام دگری می کشدم دل رفت انکه ترا باز نظر دوخته بودم

آنکس که علم زد به فلک شعله آهش

عاشق به ره او من دلشوخته بودم

www.biografi.Loxblog.com 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 10:25 | |
زندگی نامه فرخی سیستانی
 

ابوالحسن علی بن جولوغ متخلص به فرخی  شاعر اواخر قرن چهارم ه.ق است. او را از  سر آمدان سخن  زمان خود وشاید همه تاریخ ادبیات ایران دانسته اند.وی از مردم سیستان است:

 

من قیاس از سیستان آرم که آن شهر من است وز پی خویشان ز شهر خویشتن دارم نشان
شهر من شهر بزرگست وزمینش نامدار مردمان شهر من در شیر مردی نامور

 

نام پدرش را عوفی و دولتشاه   (جولوغ )  و آذر و هدایت  ( قولوع )  نوشته اند. نظامی عروضی در چهار مقاله می نویسد: "پدر فرخی از غلامان ، خلف بن احمد بن محمد بن خلف بناللیث صفاری بود."

سال تولد شاعر معلوم نیست و ظاهرا از حدود ربع چهارم قرن چهارم هجری آنسوی تر نیست. از ابتدای زندگی او و چگونگی علم آموزی اش اطلاعی در دست نیست، تنها نظامی عروضی در چهار مقاله مینویسد: "شعر خوش گفتی و چنگ تر زدی و خدمت دهقانی کردی از دهاقین سیستان، و این دهقان او را هر سال دویست کیل پنج منی غله دادی و صد درم سیم نوحی".

دولتشاه سمرقندی او را شاگرد عنصری دانسته است ولی از قرائن بر می آید که این قول صحیح نمی باشد چون عنصری هیچ گاه در سیستان نبوده که فرخی بتواند شاگردی او را بکند و زمانی هم که فرخی با عنصریدر دربار محمود آشنایی پیدا کردند، فرخی در شاعری استاد بود و نیازی به شاگردی عنصری نداشت. به هر صورت آن چه مسلّم است فرخّی در جوانی شاعری استاد بود.

فرخی از مال دنیا بهره چندانی نداشت.پدر فرخی غلام خلف ابن احمد از امرای سیستان بود. فرخی نیز در آغاز جوانی به خدمت یکی از حکام سیستان در آمد و سپس به دربار چغانیان رفت و در آن جا شوکت و حشمت بسیار پیدا کرد و در اواخر عمر سلطان محمود غزنوی به دربارغزنویان رفت و تا پایان عمر در آن جا ماند.

سال وفات او را429ه.ق. نوشته اند و ظاهرا در جوانی در گذشته است. به استناد قطعه ای که در رثاء او از شاعر هم عصرش  لبیبی  باقی مانده است که می گوید:

گر فرخی بمرد چرا عنصری نمرد پیری بماند دیر و جوانی برفت زود
فرزانه ای برفت و ز رفتنش هر زیان دیوانه ای بماند و ز ماندنش هیچ سود

 

 

ویژگی آثار فرخی سیستانی

[ویرایش]

فرخی یکی از بهترین شاعران قصیده سرای ایران است. سخنانش به سادگی و روانی و استحکام ممتاز است. وی در استفاده از افکار و احساسات عادی وبیان آن ها به زبان ساده، روشن وروان به قدری مهارت به کار برده که از این بابت گاه به پایه سعدی ، شاعر بزرگ دو قرن و نیم بعد از خود می رسد، یعنی همان سادگی و لطف ذوق را که سعدی در میان غزل سرایان دارد ،فرخی در میان قصیده گویان عهد خود داراست.

 

اولین ترجیع بند در شعر فارسی ، سروده اوست .

قصیده وصف ابرش مورد تقلید معزی ، مسعود سعد ، قاآنی ، سروش اصفهانی ، الهی قمشه ای و سنایی قرار گرفت.

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 19:59 | |
زندگی نامه عبیدزاکانی

 

خواجه نظام الدین (یا مجد الدین)عبید الله زاکانی قزوینی متخلص به عبید شاعر و نویسنده مشهور ایران در قرن هشتم هجری است.از وزارت و صدارت یا مقام بلندی در ردیف آن برای عبید اطلاع دقیقی در دست نیست.اما انقدر معلوم است که در دستگاه پادشاهان محترم بوده است.از آغاز زندگانیش نیز چندان اگاهی نداریم لکن چون به ارباب صدور انتساب داشت مسلما با خط وادب و فنون دبیری و دانش ها و آگاهیهای عمومی که در تمدن اسلامی روزگار او بود آشنا شده و آنها را با هنر شاعری و نویسندگی همراه داشته است.از شعر ها و اثرهای او نیز درجه ی آگاهیش از دانش های زمان و از زبان وادبیات عربی آشکار است و پیداست که بر علم نجوم وقوف داشته است.

 

در آغاز استیلا شاه شیخ ابو اسحاق اینجو (742-758 ه) بر شیراز عبید از عراق به فارس رفت و در آنجا اقامت گزید و از سال 746 هجری در خدمت شاه شیخ گزرانید و به مدح او و وزیر فاضلش رکن الذین عمید الملک سرگرم بود.پس از کشته شدن شاه شیخ ابو اسحاق عبید علاقه به امیر مبارزه الدین محمد مظفری نشان نداد وآن مرد ریاکار وخونریز را مدحی نگفت. بلکه چندگاهی سلطان اویس جلایری (757-777 ه ) را که در بغداد و تبریز مستقر بود در چند قصیده و یک ترکیب بند ستود و ظاهرا مدتی هم در بغداد در خدمت آن پادشاه و در مصاحبت سلطان ساوجی گذراند.

پس از آنکه امیر مبارزه الدین را پسرانش مقید و ملخوع کور و کردند و شاه شجاع (759-786 ه) به سلطنت نشست عبید از دربار اویس جلایری روی به کرمان نهاد و به دربار شاه شجاع که پادشاهی شاعر وادب دوست بود پیوست واز آن پس پیوسته شاه شجاع را مدح گفت و در سال 767 همراه او به شیراز رفت.وفات عبید به سال 771 یا 772 اتفاق افتاد.

 

میتوان عبید را تا یک اندازه شبیه به نویسنده ی بزرگ فرانسوی ولتر دانست.از تالیفاتی که از او باقی است میتوان دریافت که بیشتر منظور او انتقاد اوضاع زمان به زبان هزل و طیبت بوده است.مجموع اشعار جدی که از او باقی است از سه هزار بیت تجاوز نمیکند.

 

اقسام شعر عبید

 

از عبید زاکانی به نظم و نثر آثاری به یادگار مانده است.اشعار او را باید به دو قسم هزل و جد تقسیم کرد.شعرهای مطایبه آمیز عبید همه به قصد عیبجویی و عیبگویی از پندارها و کردارها و گفتارهای معاصران سروده شده و انتقادی است از مردم فاسد و عنان گسیخته زمان.نزدیک سیصد بیت از این شعرها عبارت است از : یک ترجیع بند و یک مثنوی کوتاه و چند تضمین و قطعه ها و رباعی ها.در تضمین ها بیت ها و قطعه های معروف فارسی به طریق مطایبه و گاه از طریق تمسخر و ریشخند زدن و باز نمودن ریاکاری های گذشتگان و معاصران تضمین و عنداللزوم تحریف شده و گاه نیز به استغبال از آنها شعرهای تازه ای همراه با مطایبه و طنز ابداع گردیده است،چنانکه کار عبید در این مورد شباهت بسیار به شیوه سوزنی پیدا میکند.در میان این شعرها گاه عبید از بیان کلمات رکیک مطلقا ابا و اتناعی نکرده و گویا در این مورد روش سعدی در وی تاثیر داشته و بکار بردن واژه های یاد شده را در آثار خود دور از عیب و خطا تشخیص داده است اما در میان همین شعرها قطعه ها و بیت هایی که متضمن شوخی های لطیف و خالی از واژه های رکیک باشد کم نیست و برخی از آنها در نهایت استادی و مهارت به نظم درآمده است.www.biografi.Loxblog.com

 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 19:55 | |
زندگی نامه جلال آل احمد

تقریبا همه مردم محتشم کاشانی را با ترکیب بند مشهورش در مدح سرور و سالار آزادگان جهان ابی عبدالله حسین – علیه السّلام – و یاران وفادارش می شناسند.
بیتردید نام محتشم کاشانی با عاشورا و محرّم و امام حسین – علیه السّلام - عجین شده است. اگر روی علم ها و بیرق ها و پرچم های عزاداران حسینی شعری نگاشته شده باشد ، آن ، ترکیب بند محتشم کاشانی است.

بیوگرافی و زندگی نامه محتشم کاشانی :
کمالالدّین علی محتشم شاعر پرآوازه ایرانی در صنعت مرثیه در اوایل سده ده هجری در کاشان از توابع استان اصفهان فعلی، چشم به جهان گشود. پدرش خواجه میر احمد بود.
کمال الدّین در نوجوانی به تعلّم علوم دینی و ادبی که در آن زمان رایج بود پرداخت.
سپس وی به بررسی دقیق اشعار شاعران قرون گذشته مشغول شد.
محتشم فنون شاعری را از صدقی استرآبادی که از اهالی کاشان بود، فرا گرفت.
اولین اشعار مذهبی وی در سوگ مرگ برادرش بود که ابیات زیبائی در غم هجر برادرش سرود و پس از آن به سرایش مرثیههایی درباره واقعه کربلا، عاشورا و دیگر مصیبت نامه ها و درد و رنج های اولیا و ائمه ی شیعه پرداخت..
محتشم در جوانی به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت و بخاطر غزل ها و قصیدههای زیبایش مورد لطف شاه طهماسب قرار گرفت؛ وی پس از مدتی در زمره شعرای معروف عصر خود جای گرفت ولی با توجه به اعتقادات مذهبی خویش و احساسات شیعی شاهان و درباریان صفوی که در صدد تقویت مذهب شیعه در مقابل مذاهب اهل سنت بودند ، به سرودن اشعاری در مدح و مصائب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام که تا زمان وی بی سابقه و بی نظیر بود، پرداخت. محتشم پس از چندی به عنوان یکی از بزرگترین مذهبی سرایان عصر خود شناخته شد و اشعار وی در سراسر ایران منتشر یافت.
لقب محتشم کاشانی ، “شمس الشّعرای کاشانی” بود.
محتشم کاشانی را می توان معروفترین و بزرگترین شاعر مرثیه سرای ایران دانست ؛ وی برای اولین بار سبکی نو در اشعار مذهبی به وجود آورد .
از شاگردان محتشم کاشانی میتوان به تقیالدین محمد حسینی صاحب اثر خلاصة الشعار ، وحشتی جوشقانی ، صرفی ساوجی و حسرتی کاشانی اشاره کرد.
محتشم بیشتر عمر خویش را در شهر کاشان گذراند و سرانجام در ربیع الاول سال ۹۹۶ هجری قمری چشم از جهان فرو بست www.biografi.Loxblog.com 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 19:49 | |
زندگی نامه آذربیگدلی
[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 19:41 | |
زندگی نامه کلیم کاشانی

 

ملک الشعرا میرزا ابوطالب کلیم کاشانی ، مشهور ب طالبای حکیم از شاعران مشهور سده یازدهم هجری یکی از برجستگان سبک هندی و از شاعران موفق این شیوه به شمار میرود

ولادیت وی در اوایل قرن یازدهم در همدان بوده . اما به سبب طول اقامت در کاشان به کلیم کاسانی معروف شده است

وی دانش های زمان را در شیراز و کاشان آموخت و هم در آغاز جوانی به هند رفت و ملازمت شاهنوازخان اختیار کرد . در سال 998 - 1028 هجری - پس از مرگ شاهنواز خان به وطن بازگشت و چنانچه از اشعار او بر میاید به زودی از این بازگشت پشیمان شد و همین باعث گردید که بیش از دوسال و اندی در ایران نماند و به هندوستان باز گردد

این بار کلیم ملازمت روح الامین اصفهانی که از رجال معروف عصر بود اختیار کرد . و پس از چندگاه در آغاز پادشاهی شاه جهان بین شاه تقرب  جست و مورد توجه و عنایت او واقع شد .و سرانام ملک الشعرای دربار او شد

کلیم در اواخر عمر خود به درد پا دچار شد و در سفری که به همراه شاه جهان به کشمیر رفته بود آنجا را واپسین جای اقامت برگزید ولی وابستگی او به دربار شاه جهان با این گوشه گیری از میان نرفت ، بلکه او در ان سرزمین مقرری سالانه ای از دربار داشت و همچنان شاعر برگزیده شاه جهان و ستایشگر او بود . ودر آنجا به نظم در اوردن پادشاه نامه یا فتوحات شاه جهانی اشتغال داشات و سرانجام به سال 1030 - 1061 هجری - در کشمیر درگذشت و در کنار مزار سلیم تهرانی و قدسی مشهدی به خاک سپرده شد .

سبک شعری کلیم کاشانی :

کلیم در انواع شعر طبع ازمای کرده است ، اما مهارت و شهرت عالمگیر او در غزل های اوست که در آنها زبان ساده و گفتاری روان ، سخنی استوار و مضمونی تازه دارد

وی در ارسال مثل و یا آوردن مصراع ها و بیت هایی که حکم مثل داشته باشد بسیار تواناست و اگر چه این هنر در عهد وی ویژه او نبود اما کلیم و چند تن دیگر در این هنرنمایی مهارت خاص دارند

 

پیری رسید و موسم طبع جوان گذشت               ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت

وضع زمانه قابل دیدن دوبار نیست                  رو پس نکرد هر که ازین خاکدان گذشت

در راه عشق، گریه متاع اثر نداشت                صد بار از کنار من این کاروان گذشت

از دستبرد حسن تو بر لشکر بهار                   یک نیزه خون گل ز سر ارغوان گذشت

طبعی بهمرسان که بسازی بعالمی                  یا همتی گه از سر عالم توان گذشت

مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود          آن سر که خاک شد بره از آسمان گذشت

در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست                 در قید نام ماند اگر از نشان گذشت

بی دیده راه اگر نتوان رفت پس چرا             چشم از جهان چو بستی ازو میان گذشت؟

بدنامی حیات دو روزی نبود بیش                آنهم «کلیم» با تو بگویم چسان گذشت

یک روز صرف بستن دل شد با آن و این       روز دگر بکندن دل زین و آن گذشت

 

نه همین می رمد آن نوگل خندان از من        می کشد خار درین بادیه دامان از من

با من آمیزش اولفت موج است و کنار         روز و شب با من و پیوسته گریزان از من

قمری ریخته بالم به پناه که روم؟               تا بکی سرکشی ای سرو خرامان از من

بتکلم، بخموشی، به تبسم به نگاه              می توان برد بهر شیوه دل آسان از من

نیست پرهیز من از زهد که خاکم بر سر       ترسم آلوده شود دامن عصیان از من

اشک بیهوده مریز این همه از دیده کلیم       گرد غم را نتوان شست بطوفان از من

www.biografi.Loxblog.com

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:کلیم کاشانی, در ساعت 19:26 | |
زندگی نامه نیمایوشیج

زندگینامه نیمایوشیج

زندگینامه نیمایوشیج
زندگینامه نیمایوشیج

 
علی اسفندیاری یا علی نوری مشهور به نیما یوشیج (زاده ۲۱ آبان ۱۲۷۴ [۱] خورشيدی در دهکده یوش استان مازندران - درگذشت ۱۳ دی ۱۳۳۸ [۲] خورشیدی در شمیران شهر تهران) شاعر معاصر ایرانی است. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است.
نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیاد ها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود.
تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی مدیون این انقلاب و تحولی هستند که نیما مبدع آن بود.

کودکی

نیما در سال ۱۲۷۴ هجری خورشیدی درروستای یوش از توابع بخش بلده شهرستان نور به دنیا آمد. پدرش ابراهیم‌خان اعظام‌السلطنه متعلق به خانواده‌ای قدیمی مازندران بود و به کشاورزی و گله‌داری مشغول بود.[۳] پدر نیما زندگی روستایی، تیراندازی و اسب‌سواری را به وی آموخت. نیما تا سن دوازده سالگی درزادگاهش روستای یوش و در دل طبیعت زندگی کرد.[۴]
نیما خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از او نداشت چون او را شکنجه می‌داد و در کوچه باغ‌ها دنبال نیما می‌کرد.[۵]

اقامت در تهران

دوازده ساله بود که به همراه خانواده تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد. در مدرسه از بچه‌ها کناره‌گیری می‌کرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار می‌کرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلم‌هایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد.
پس از پایان تحصیلات در مدرسه سن‌لویی نیما در وزارت دارایی مشغول کار شد. اما پس از مدتی این کار را مطابق میل خود نیافت و آن را رها کرد.[۶] بیکاری وی باعث شد تا افکار گوناگون به ذهنش هجوم آورد از جمله تصمیم گرفت به میرزا کوچک خان جنگلی بپیوندد و همراه با او بجنگد تا کشته شود. [۷] در همین زمان (سال ۱۳۰۵) با عالیه جهانگیر ازدواج کرد تا به گفته خود از افکار پریشان رهایی یابد.[۸]
درست یک ماه پس از ازدواج، پدرش ابراهیم نوری درگذشت.[۹] در همین زمان چند شعر از او در کتابی با عنوان خانواده سرباز چاپ شد.[۱۰] وی که در این زمان به دلیل بی‌کاری خانه‌نشین شده بود در تنهایی به سرودن شعر مشغول بود و به تحول در شعر فارسی می‌اندیشید اما چیزی منتشر نمی‌کرد.[۱۱]

ترک تهران

به سال ۱۳۰۷ خورشیدی محل کار عالیه جهانگیر همسر نیما به آمل انتقال پیدا کرد. نیما نیز با او به این شهر رفت. یک سال بعد آنان به رشت رفتند. عالیه در این‌جا مدیر مدرسه بود و نیما را سرزنش می‌کرد که چرا درآمدی ندارد.[۱۲]او مدتی نیز در دبیرستان حکیم نظامی شهرستان آستارا واقع در مرز شوروی سابق به امر تدریس مشغول بود.

تغییر نام

علی اسفندیاری در سال ۱۳۰۰ خورشیدی نام خود را به نیما تغییر داد. نیما نام یکی از اسپهبدان تبرستان بود و به معنی کمان بزرگ است. او با همین نام شعرهای خود را امضا می‌کرد. در نخستین سال‌های صدور شناس‌نامه نام وی نیماخان یوشیج ثبت شده است.[۱۳]

آغاز شاعری

نیما در سال ۱۳۰۰ منظومه قصه رنگ پریده را که یک سال پیش سروده بود در هفته‌نامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند.[۱۴] این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت. شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند.
نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه‌های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامه‌هایی چون مجله موسیقی و مجله کویر پرداخت.

آثار نیما

منظومه قصه رنگ پریده در حقیقت نخستین اثر منظوم نیمایی است که در قالب مثنوی (بحر هزج مسدس) سروده شده است. شاعر در این اثر زندگی خود را روایت کرده است و از خلال آن به مفاسد اجتماعی پرداخته است.[۱۵] بخش نخست این کار در قرن بیستم چاپ شده بود. سپس افسانه را سرود که در آن روحی رمانتیک حاکم است و به عشق نیز نیما نگاهی دیگرگونه دارد و عشق عارفانه را رد می‌کند.[۱۶] چنان که خطاب به حافظ می‌گوید:
نیما در این آثار و اشعاری نظیر خروس و روباه، چشمه و بز ملاحسن مسأله‌گو افکاری اجتماعی را بیان می‌کند اما قالب اشعار قدیمی است. مشخص است که وی مشق شاعری می‌کند و هنوز راه خود را پیدا نکرده است. [۱۷] با این حال انتشار افسانه دنیای ادبیات آن زمان را برآشفت.[۱۸] ای شب نیز در هفته‌نامه نوبهار محمدتقی بهار چاپ شد و جنجالی برانگیخت.[۱۹]

زندگی شخصی

نیمایوشیج در جوانی عاشق دختری شد، اما به دلیل اختلاف مذهبی نتوانست با وی ازدواج کند. [۲۰]پس از این شکست او عاشق دختری روستایی به نام صفورا شد و می‌خواست با او ازدواج کند اما دختر حاضر نشد به شهر بیاید. بنابراین عشق دوم نیز سرانجام خوبی نیافت.[۲۱] نیما صفورا را هنگام آب‌تنی در رودخانه دیده بود. این منظره شاعرانه و شکست عشق پیشین الهام‌بخش او در سرودن افسانه بود.[۷]
سرانجام نیما در ۶ اردیبهشت ۱۳۰۵ خورشیدی ازدواج کرد. همسر وی عالیه جهانگیر فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صوراسرافیل بود.[۲۲] حاصل این ازدواج که تا پایان عمر دوام یافت فرزند پسری بود به نام شراگیم که اکنون در امریکا زندگی می‌کند. شراگیم در سال ۱۳۲۴ خورشیدی به دنیا آمد.[۲۳] آه‍و و پ‍رن‍ده‌ه‍ا

خانه نیما

خانه پدری نیما یوشیج واقع در یوش، بنایی است که قدمت آن به دوره قاجار می‎رسد. این بنا به شماره ۱۸۰۲ از سوی سازمان میراث‎فرهنگی به عنوان اثر ملی ثبت شده است و حفاظت می‎شود. بازدید از خانه نیما برای عموم آزاد است.

مرگ

نیما در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانه‌اش در یوش منتقل کردند. مزار او در کنار مزار خواهرش، بهجت‎الزمان اسفندیاری (درگذشته به تاریخ ۸ خرداد ۱۳۸۶) و مزار سیروس طاهباز در میان حیاط جای گرفته است.

کتاب‌شناسی

اشعار
• قصه رنگ پریده
• منظومه نیما
• خانواده سرباز
• ای شب
• افسانه
• مانلی
• افسانه و رباعیات
• ماخ اولا
• شعر من
• شهر شب و شهر صبح
• ناقوس قلم انداز
• فریاد های دیگر و عنکبوت رنگ
• آب در خوابگه مورچگان
• مانلی و خانه سریویلی
• مرقد آقا (داستان)
• کندوهای شکسته (داستان)
• آهو و پرنده‌ها (شعر و قصه برای کودکان)
• توکایی در قفس (شعر و قصه برای کودکان)
آثار تحقیقی، نامه‌ها و یادداشت‌ها
• دونامه
• ارزش احساسات
• تعریف و تبصره و یاددااشت های دیگر
• دنیا خانه من است
• نامه های نیما به همسرش - عالیه جهانگیر
• حرف های همسایه
• کشتی توفان
• مجموعه کامل اشعار(تدوین توسط سیروس طاهباز)
آثار درباره نیما
• مهدی اخوان ثالث، بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج
• مهدی اخوان ثالث، عطا و لقای نیما یوشیج
• شاپور جورکش، بوطیقای شعر نو
• بهمن شارق، نیما و شعر فارسی، بررسی و نقد آثار نیما یوشیج
• حسین صمدی، کتابشناسی نیما
• سیروس طاهباز و محمدرضا لاهوتی، یادمان نیما یوشیج
• محمد عبدعلی، فرهنگ واژگان و ترکیبات اشعار نیما یوشیج
• محمود فلکی، نگاهی به شعر نیما
• حمید حسنی، موسیقی شعر نیما (تحقیقی در اوزان و قالب‌های شعریِ نیمایوشیج)
• سیروس طاهباز،کماندار بزرگ کوهساران: زندگی و شعر نیما یوشیج
• محمد حقوقی، نیما یوشیج: شعر نیما یوشیج از آغاز تا امروز، شعر‌های برگزیده تفسیر و تحلیل موفق ترین شعرها
• سعید حمیدیان،داستان دگردیسی: روند دگر گونیهای شعر نیما یوشیج
• سیاوش کسرایی، در هوای مرغ آمین: نقد‌ها، گفت و گوها و داستان ها
• محمدعلی شهرستانی، عمارت دیگر (معنی شعر نیما) در پنج بخش
• تقی پورنامداریان، خانه‌ام ابری است: شعر نیما از سنت تا تجدد
• عطاءالله مهاجراني، افسانة نيما

www.biografi.Loxblog.com 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:زندگی نامه نیمایوشیج, در ساعت 19:21 | |
زندگی نامه هاتف اصفهانی

سید احمد حسینی‌ متخلص‌ به «هاتف‌اصفهانی» از شعرای‌ نامی‌ قرن دوازدهم ایران در عهد افشاریه‌ و زندیه‌ است‌. وی‌ اصالتاً از خانواده‌ای‌ آذربایجانی(اردوباد آذربایجان) بود ولی‌ در نیمه‌ی اول قرن دوازدهم هجری در اصفهان‌ به دنیا آمد. سید احمد در کودکی‌ به‌ تحصیل‌ علوم‌ قدیمه‌ و از جمله‌ ادبیات‌ فارسی‌ و عربی‌، طب‌، منطق‌ و حکمت‌ پرداخت‌ و گذشته‌ از علم‌ طب‌ که‌ در آن‌ تسلط داشت‌، به‌ یکی‌ از سرآمدان‌ زبان‌ عربی‌ مبدل‌ گشت‌ و اشعاری‌ به‌ زبان‌ عربی‌ سرود. هاتف‌ در جوانی‌ به‌ سرودن‌ شعر پرداخت‌ و در طول‌ زندگی‌ آرام‌ خود از مدح‌ شاهان‌ و روی‌ آوردن‌ به‌ دربار سلاطین‌ خودداری‌ کرد و بیشتر به‌ مطالعه‌ و حکمت‌ و عرفان مشغول‌ بود. وی‌ در سال‌ ۱۱۹۸ درگذشت.

هاتف‌ اصفهانی‌ شاعری‌ توانا و مسلط به‌ زبان‌ و ادب فارسی‌ بود. وی‌ از سبک‌ شعرای‌ متقدم‌ ایران‌ به‌ ویژه‌ حافظ و سعدی‌ پیروی‌ می‌ کرد و طبع‌ خود را در سرایش‌ تمامی‌ قالب‌های‌ شعری‌ اعم‌ از غزل‌، قصیده‌ و رباعی‌، ترجیع‌‌بند و ترکیب‌‌بند آزمود. شهرت‌ عمده‌ هاتف‌ به‌ سبب‌ شاهکار بزرگ‌ ادبی‌ او ترجیع‌‌بند عرفانی است‌ که‌ در آن‌ هم‌ از حیث حسن‌ ترکیب‌ الفاظ و هم‌ از حیث‌ توصیف‌ معانی‌ داد سخن‌ داده‌ است‌. وی‌ مرثیه‌های‌ زیبایی‌ نیز با استفاده‌ از ماده‌ تاریخ(حروف‌ ابجد) در مرگ‌ بزرگان‌ و دوستان‌ خود سرود که‌ این‌ اشعار از ارزش‌ بالایی‌ برخوردارند.

مهم‌ترین‌ اثر باقی‌ مانده‌ از هاتف‌ اصفهانی‌ دیوان‌ اشعار او و چند صد بیت‌ شعر به زبان‌ عربی‌ است.

بخشی از بند اول ترجیع‌بند معروف هاتف:

ای فـدای تـو هم دل و هم جان

وی نثار رهت هـم این و هـم آن

دل فـدای تو چــون تویی دلبر

جان نثار تو چون تویی جانـان

دل رهـانـدن ز دست تو مشکـل

جـان فشانـدن به پـای تو آسان ...

ساقی آتش پرست و آتش دست

ریخت در ساغر آتش سوزان

چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش

سوخت هم کفر از آن و هم ایمان

مست افتادم و در آن مستی

به زبانی که شرح آن نتوان

این سخــن می‌شنیـدم از اعضا

همـه حتـی الوریـد و الشـریان

که یکی هست و هیـچ نیست جـز او

وحـده لا اله الاّ هو

هاتف در قم درگذشت و به خاک سپرده شد. بعضى از تذکره‏ها فوتش را در کاشان و مدفنش را در قم مى‏دانند.

 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 19:19 | |
زندگی نامه شهریار

زندگی نامه شهریار شاعر

زندگی نامه شهریار شاعر
زندگی نامه شهریار شاعر


 

 
نام: سیدمحمدحسین بهجت شهریار تبریزی
نام پدر: حاج میراقا خشکنابی
تخلص: شهریار
تولد و وفات: (۱۲۸۵ - ۱۳۶۷) شمسی
محل تولد: ایران - آذربایجان‌شرقی - تبریز
شهرت علمی و فرهنگی: شاعر
سید محمدحسین بهجت تبریزی (۱۲۸۵ تا ۲۷ شهریور ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (قبل از آن بهجت) شاعر ایرانی بود که شعرهایی به زبان‌های فارسی و ترکی آذربایجانی داشت. از شعرهای معروف او می‌توان از «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» به فارسی و «حیدر بابایه سلام» (به معنی سلام بر حیدر بابا) به ترکی آذربایجانی اشاره کرد.
شهریار پس از انقلاب ایران، شعرهایی نیز در مدح نظام جمهوری اسلامی و مسئولین آن، از جمله آیت‌الله خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای و نیز اکبر هاشمی رفسنجانی (انتشار پس از مرگ شهریار)، داشته است.
 

زندگی:

شهریار در سال ۱۲۸۵ در روستای خشگناب در بخش قره‌چمن آذربایجان ایران در اطراف تبریز متولد شد. پدرش حاج میر آقا خشگنابی بود که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز در سال ۱۳۰۰ برای ادامهٔ تحصیل از تبریز به تهران رفت و در مدرسهٔ دارالفنون (تا ۱۳۰۳) و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامهٔ تحصیل داد. قبل از گرفتن مدرک دکتری «به علل عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر» ترک تحصیل کرد (زاهدی ۱۳۳۷، ص ۵۹). پس از سفری چهارساله به خراسان به منظور کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران برگشت و در سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام شد و پس از مدتی به تبریز منتقل شد.
در تهران از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۹ به جلسات احضار روح می‌رفت (زاهدی، ص ۶۱). در ۱۳۱۹ درویش شد و قرار بود که «خرقه بگیرد و جانشین پیر بشود» (زاهدی، ص ۶۲) ولی به علت شهودی که برایش پیش آمد از این مسیر منصرف شد و در بسیاری از عادات خود تغییر داد، از جمله سه‌تار را که تا آن زمان می‌نواخت کنار گذاشت و مواد مخدر را که حدود سی سال به آن معتاد بوده است ترک کرد (زاهدی، ص ۶۲) و بیشتر به قرآن خواندن و عبادت مشغول شد. حال متفاوت شهریار تا حدود سال ۱۳۳۱ ادامه یافت.
شهریار در روزهای آخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از مرگ در ۱۳۶۷، در مقبرةالشعرا در تبریز دفن شد.
شهریار دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی داشت.(1)
نامگذاري خيابان ها، سالن ها، پارك ها و اماكن عمومي به نام شهريار در كشورهاي ماوراي قفقاز:
 

***

استاد سخن معاصر، شهريار بيش از 28 هزار بيت شعر به زبان فارسي و در حدود سه هزار بيت به زبان تركي آذري سروده است. شهرت شهريار مرزهاي داخلي كشورمان ايران را در نورديده و اكنون در اغلب كشورهاي جهان شخصيتي شناخته شده است به طوري كه اكنون در جماهير ماوراي قفقاز و آسياي مركزي خيابان ها، سالن هاي نمايش، پارك ها و ديگر اماكن عمومي به نام شهريار نام گذاري مي شوند و در حال حاضر منظومه حيدربابايه سلام در اكثر دانشگاه هاي جهان از جمله دانشگاه كلمبيا در ايالات متحده آمريكا مورد بحث رساله دكترا قرار گرفته است و برخي از موسيقيدانان همانند هاژاك آهنگساز معروف ارمنستان، آهنگ جالبي براي آن ساخته است.www.biografi.Loxblog.com

 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 19:13 | |
زندگی نامه فردوسی

زندگينامه:حكيم ابوالقاسم فردوسي

حکیم ابوالقاسم حسن بن علی توسی معروف به فردوسی (حدود سال ۳۱۹ تا حدود ۳۹۷ هجری خورشیدی) در ناحیه توس خراسان به دنیا آمد و همانجا درگذشت و به خاک سپرده شد. او شاعر حماسه‌سرای ایرانی و گویندهٔ شاهنامهٔ فردوسی است که مشهورترین اثر حماسی فارسی است و طولانی‌ترین منظومه به زبان پارسی تا زمان خود بوده‌ است. او را از بزرگ‌ترین شاعران فارسی‌گو دانسته‌اند. در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده‌ است.
کودکی و جوانی فردوسی در دوران سامانیان بوده‌است. ایشان از حامیان مهم ادبیات فارسی بودند. با وجود این که سرودن شاهنامه را بر اساس شاهنامه ابومنصوری از حدود چهل سالگی فردوسی می‌دانند، با توجه به توانایی فردوسی در شعر فارسی نتیجه گرفته‌اند که در دوران جوانی نیز شعر می‌گفته‌است و احتمالاً سرودن بخش‌هایی از شاهنامه را در همان زمان و بر اساس داستان‌های اساطیری کهنی که در ادبیات شفاهی مردم وجود داشته‌است، شروع کرده‌است. این حدس می‌تواند یکی از دلایل تفاوت‌های زیاد نسخه‌های خطی شاهنامه باشد، به این شکل که نسخه‌هایی قدیمی‌تری از این داستان‌های مستقل منبع کاتبان شده باشد. از جمله داستان‌هایی که حدس می‌زنند در دوران جوانی وی گفته شده باشد داستان‌های بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، و داستان سیاوش است.
فردوسی پس از اطلاع از مرگ دقیقی و ناتمام ماندن گشتاسب‌نامهاش (که به ظهور زرتشت می‌پردازد) به وجود شاهنامه ابومنصوری که به نثر بوده‌است و منبع دقیقی در سرودن گشتاسب‌نامه بوده‌است پی برد. و به دنبال آن به بخارا پایتخت سامانیان («تختِ شاهِ جهان») رفت تا کتاب را پیدا کرده و بقیهٔ آن را به نظم در آورد. (سید حسن تقی‌زاده حدس زده‌است که فردوسی به غزنه که پایتخت غزنویان است رفته باشد که با توجه به تاریخ به قدرت رسیدن غزنویان، که بعد از شروع کار اصلی شاهنامه بوده‌است، رد شده‌است.) فردوسی در این سفر شاهنامهٔ ابومنصوری را نیافت ولی در بازگشت به توس، امیرک منصور (که از دوستان فردوسی بوده‌است و شاهنامهٔ ابومنصوری به دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق جمع‌آوری و نوشته شده بود) کتاب را در اختیار فردوسی قرار داد و قول داد در سرودن شاهنامه از او حمایت کند.
اولین منبعی که به سال مرگ فردوسی اشاره کرده‌است مقدمه بایسنغری است که آن را در سال ۴۰۳ هجری شمسی آورده‌است. این مقدمه که امروز نامعتبر شناخته می‌شود به منبع دیگری اشاره نکرده‌است. اکثر منابع همین تاریخ را از مقدمهٔ بایسنغری نقل کرده‌اند، به جز تذکرة الشعراء (که آن هم بسیار نامعتبر است) که مرگ او را در ۳۹۸ شمسی آورده‌است. محمدامین ریاحی، با توجه به اشاره‌هایی که فردوسی به سن و ناتوانی خود و آثار پیری کرده‌است، نتیجه گرفته‌است فردوسی حتماً قبل از سال ۳۹۸ مرده‌است.
پس از مرگ، جنازهٔ فردوسی اجازهٔ دفن در گورستان مسلمانان را نیافت و در باغ خود وی یا دخترش در طوس دفن شد. منابع مختلف علت دفن نشدن او در گورستان مسلمانان را به دلیل مخالفت یکی از دانشمندان متعصب توس (چهار مقالهٔ نظامی عروضی) دانسته‌اند. عطار نیشابوری در اسرارنامه این داستان را به شکل نماز نخواندن «شیخ اکابر، ابوالقاسم» بر جنازهٔ فردوسی آورده‌است و حمدالله مستوفی در مقدمهٔ ظفرنامه این شخص را شیخ ابوالقاسم کُرّکانی دانسته‌است که مریدان زیادی داشته‌است. در بعضی منابع دیگر نام این فرد «ابوالقاسم گرگانی» یا «جرجانی» نیز آمده‌است که احتمالاً مسخ نام کُرّکانی است. ریاحی انتساب این مسئله به کُرّکانی صوفی را تهمت دانسته‌است و از آنجا که او در هنگام مرگ فردوسی حدود سی سال داشته‌است از نظر تاریخی نیز این مسئله را ناممکن گرفته‌است.
از زمان دفن فردوسی آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال ۱۲۶۳ شمسی به دستور میرزا عبدالوهاب خان شیرازی والی خراسان محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند. پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی به اصرار رئیس و نایب‌رئیسش محمدعلی فروغی و سید حسن تقی‌زاده متولی تجدید بنای آرامگاه فردوسی شد و با جمع‌آوری هزینهٔ این کار از مردم (بدون استفاده از بودجهٔ دولتی) که از ۱۳۰۴ هجری شمسی شروع شد، آرامگاهی ساختند که در ۱۳۱۳ افتتاح شد. این آرامگاه به علت نشست در ۱۳۴۳ مجدداً تخریب شد تا بازسازی شود که این کار در ۱۳۴۷ پایان یافت. منبع مطالب: دانشنامه ویکی پدیامهمترين ستايش وي از خالق در آغاز شاهنامه است كه گفته :

جهان را بلندي و پستي تواي                                                         ندانم چه اي هرچه هستي تواي

تاريخ شروع نظم شاهنامه درست معلوم نيست ولي از چند اشاره ي فردوسي مي توان تاريخ تقريبي آن را معين كرد.شروع كار فردوسي حدود سالهاي 370 و 371 هجري ميباشد.

فردوسي چندين بار راجع به رنج سي ساله اي كه براي سرودن شاهنامه برده است نام ميبرد.

بســـــــي سال اندر سـراي سپنــج                                                بسي رنج بردم به اميــد گنـــج

بســي رنج بردم ذر اين ســال سي                                               عجم زنده كردم بدين پارســـي

چو سي سال بردم به شهنامه رنج                                                كه شاهم ببخشد به پاداش گنــج

.شاهنامه به زبان ها ي زنده ي دنيا مانند انگليسي،روسي،آلماني،فرانسوي،سوئدي،ايتاليائي،اسپانيولي،دانماركي،و غيره ترجمه شده است.

چو بگذشت سال از برم شصت و پنج                                              فزون كردم انديشـه درد و رنج

به تِــاريخ شـــــــاهان نـــــياز آمــــدم                                               به پيش اختر ديـر ســــــاز آمدم

بـــــزرگان و با دانـــــش آزادگــــــان                                                  نبشتند يك سر ســــخـن رايـگان

نشـــــسته نـــظاره من از دورشـــــان                                              تو گفتي بُِِِِِِدوم پيش مـزدورشــان

جز احســـنت از ايشان نبُود بــهره ام                                              به كف انر احسنـتشان زهــره ام

ســـر به دره هاي كــــهن بســـــته شد                                            وزان بند روشـن دلم خســته شد

 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 10:2 | |
زندگی نامه حافظ

زندگینامه حافظ

 

 

زندگینامه حافظ

زندگینامه حافظ


زندگینامه حافظ

شمس الدین محمد ملقب به لسان الغیب غزلسرای بزرگ و نامی ایران در قرن 8 میزیست. تاریخ دقیق ولادت حافظ مشخص نیست شاید حدود سال 727 . گویند پدر حافظ بهاالدین بازرگانی اصفهانی بوده كه در كازرون با زنی از آن محل ازدواج كرده و خیلی زود در ایام كودكی شمس الدین محمد از دنیا رفت. پس از آن حافظ با مادرش زندگی سختی را در پیش گرفت و برای كسب نان به كارهای سخت و توانفرسا پرداخت و به سختی به تحصیل علوم پرداخت و در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود حضور یافت.و چون در ایام جوانی حافظ قرآن بود حافظ تلخص كرد.

دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.

دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.

حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.

پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت.امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود.حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند:

راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود


لازم به ذکر است حافظ در معدود مدایحی که گفته است نه تنها متانت خود را از دست نداده است بلکه همچون سعدی ممدوحان خود را پند داده و کیفر دهر و ناپایداری این دنیا و لزوم رعایت انصاف و عدالت را به آنان گوشزد کرده است.

اقدامات امیر مبارزالدین با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و حافظ با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست.سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئه ای فراهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به حافظ می گذاشتند و از آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش یعنی حافظ را مورد حمایت خاص خود قرار دادند.

اواخر زندگی حافظ شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد.

 

 

زندگینامه حافظ

زندگینامه حافظ

 

مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت.نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه حافظ خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند.

در مشاجره ای که بین دوستداران حافظ و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان حافظ زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:

قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ ----- که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت


حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود.حافظ در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت.نقل شده است که حافظ مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی حافظ را به پایتخت های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت شد.

شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل های بسیار زیباست.

 

 

 

 

تفال به فال حافظ

 

فال حافظ

 

 

 

ویژگی های شعر حافظ

برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حافظ عبارتند از:

1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی

رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر حافظ بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است.چنان که در بیت زیر "شب تاریک" و "گرداب هایل" و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد:

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها


2-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات

این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) "مراعات النظیر" نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید:

ز شوق نرگس مست بلند بالایی

چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم

شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست

کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم

 

3-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها

ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، حافظ شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین.

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

***

من و انکار شراب این چه حکابت باشد

غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد

***

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

باید برون کشید از این ورطه رخت خویش


4- طنز

زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است.

پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد

که می حرام، ولی به ز مال او قافست

باده با محتسب شهر ننوشی زنهار

بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

 

5- ایهام و ابهام

شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است.

نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد:

اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است.

دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه های زمان در امان می داشت.

سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد:

دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر

گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست

ایهام در کلمه "عهد" به معنای "زمانه" و "پیمان"

دل دادمش به مژده و خجلت همی برم

زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

ایهام در ترکیب "نقد قلب" به معنای "نقد دل" و "سکه قلابی"

عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم

گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما

ایهام در کلمه "دوران" به معنای "عهد و دوره" و "دورگردانی ساغر"

تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است.

 

 

زندگینامه حافظ

 


جهان بینی حافظ

از مهمترین وجوه تفکر حافظ را می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- نظام هستی در اندیشه حافظ همچون دیگر متفکران عارف، نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند.

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟

من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست

که از آن دست که او می کشدم می رویم

 

2- عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست.

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد

دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

 

3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حافظ را تشکیل می دهد.

آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم

اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش

 

4- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی

به مأمنی رو و فرصت شمر طریقه عمر

که در کمینگه عمرند قاطعان طریق

فرصت شما و صحبت کز این دو راهه منزل

چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن

 

5- انتظار و طلب موعود،

انتظار رسیدن به فضایی آرمانی از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است. اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده است:

 

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

که از انفاس خوشش بوی کسی می آید

***

ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

***

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

***

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

 

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 9:59 | |
زندگی نامه سعدی


 

شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی
یكی از بزرگترین شعرای ایران است كه بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یكی از بزرگترین شعرای ایران بلكه یكی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال 606 ه.ق در شهر شیراز میباشد .

خانواده اش از عالمان دین بودند و پدرش از كاركنان دربار اتابك بوده كه سعدی نیز از همان دوران كودكی تحت تعلیم و تربیت پدرش قرار گرفت ولی در همان دوران كودكی پدرش را از دست داد و تحت تكفل جد مادری خود قرار گرفت .او مقدمات علوم شرعی و ادبی را در شیراز آموخت و سپس در دوران جوانی به بغداد رفت كه این سفرآغاز سفرهای طولانی سعدی بود .او در بغداد در مدرسه نظامیه مشغول به تحصیل شد كه در همین شهر بود كه به محضر درس جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن محتسب رسید و از او به عنوان مربی و شیخ یاد می كند . پس از چند سال كه او در بغداد به تحصیل مشغول بود شروع به سفرهای طولانی خود كرد كه از حجاز گرفته تا روم و بارها با پای پیاده به حج رفت . سعدی سفرهای خود را تقریبا در سال 620-621 آغاز و حدود سال 655 با بازگشت به شیراز به اتمام رساند كه البته درخصوص كشورهایی كه شیخ به آنجا سفر كرده علاوه بر عراق ،شام ، حجاز كه كاملا درست بوده ،‌هندوستان ،‌غزنین ، تركستان و آذربایجان و بیت المقدس و یمن و آفریقای شمالی كه ذكر كرده اند و اكثر این مطالب را از گفته های خود شیخ استنباط نموده اند ولیكن بنا بر نظر بسیاری از محققین به درستی آن نمی توان اطمینان كرد بخصوص اینكه بعضی از آن گفته ها با شواهد تاریخی و دلایل عقلی سازگار نیست . شیخ شیراز دوستی محكمی با دو برادر معروف به صاحب دیوان یعنی شمس الدین محمد و علاء الدین عطا ملك جوینی وزرای دانشمند مغول داشته و آن طور كه از سخنان شیخ معلوم است او به تصوف و عرفان اعتقاد داشته و شاید در سلسله متصوفه داخل شده وهم چنین گفته اند كه محلی كه امروز مقبره او می باشد خانقاهش بوده است .نكته مهمی كه باید ذكر شود شهرت بسیاری است كه این شاعر بزرگ هم در حیات خود داشت و هم بعد از وفاتش كه البته این نكته تازگی نداشته و در مورد شعرای دیگری نیز بوده است . اما آنچه كه قابل توجه و ذكر است این است كه معروفیت سعدی فقط مختص به ایران نبوده حتی در زمان خودش به مرزهای خارج ازا یرا ن مانند هندوستان ،آسیای صغیر نیز رسیده بود و خودش در چند جا به این شهرت اشاره داشته كه این شهرت سعدی معلول چند خاصیت است اول اینكه او زبان شیوای خود را وقف مدح و احساسات عاشقانه نكرده ، دوم اینكه او شاعری جهانگرد بود و گرم و سرد روزگار را چشیده و تجارب خود را برای دیگران با زیبایی و شیرینی بیان كرده و هم چنین وی در سخنان خود چه از نظر نثر و چه نظم از امثال و حكایات دلپذیر استفاده نموده است و دیگر اینكه سعدی به شاعری شوخ طبع و بذله گو معروف است كه خواننده را مجذوب می كند و همه اینها دست به دست هم داده و سبب شهرت او گردیده است .شیخ شیراز در دوران شاعری خود افراد معدودی را مدح كرده كه بیشتر اتابكان سلغری و وزراء فارس و چند تن از رجال معروف زمانش می باشد و بزرگترین ممدوح سعدی از میان سلغریان اتابك مظفر الدین ابوبكر بن سعد بن زنگی است كه سعدی در روزگار این پادشاه به شیراز بازگشته بود و ممدوح دیگر سعد بن ابوبكر می باشد كه سعدی گلستان را در سال 656 ه. ق به او تقدیم می كند و دو مرثیه نیز در مرگ این شخص نیز سروده است و از میان ممدوحان ، سعدی ، شمس الدین محمد و برادرش علاءالدین عطا ملك جوینی را بیش از همه مورد ستایش قرار داده كه مدایح او هیچ شباهت به ستایشهای دیگر شاعران ندارد چون نه تملق می گوید و نه مبالغه می كند . بلكه تمام گفتارش موعظه و اندرز است و متملقان را سرزنش می كند و ممدوحان خود را به دادرسی و مهربانی و دلجویی از فقرا و ضعفا و ترس از خدا و تهیه توشه آخرت و بدست آوردن نام نیك تشویق و ترغیب می كند .این شاعر بزرگ در زمانی دار فانی را وداع گفت كه از خود شهرتی پایدار به جا نهاد . سال وفات او را بعضی 691 ه. ق ذكر كرده اند و گروهی معتقدند كه او در سال 690 ه. ق وفات یافته كه مقبره او در باغی كه محل آن نزدیك به سرچشمه نهر ركن آباد شیراز است قرار دارد .

[+] نوشته شده توسط معین رحیمی در پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, در ساعت 9:56 | |

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو
مهر 1392
اسفند 1391
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
معین رحیمی
لينكستان
بزرگ ترین سایت ورزشی
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگی نامه شاعران و آدرس biografi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

حواله یوان به چین
خرید از علی اکسپرس
دزدگیر دوچرخه
پرده کرکره ای
تشک طبی برای دیسک کمر
کاشی سنتی

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , biografi.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com